25 آبان 1400 11 ربیع الثانی 1443 - 47 : 19
کد خبر : ۶۱۶۳۵
تاریخ انتشار : ۲۳ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۶:۰۱
اگر خـداى عـزوجـل ايـن ريـش سفيد را سزاوار (امامت ) ندانست و اين كودك را سزاوار دانست و به او چنان مقامى داد، من فضيلت او را انكار كنم ؟!
عقیق:صفوان بن يحيى گويد ،به امام رضا عليه السلام عرض كردم : پيش از آنكه خدا ابى جعفر عـليـه السـلام(امام جواد(ع)) را بـشـمـا بـبـخـشـد (دربـاره جـانـشـيـنـتان ) از شما مي پرسيديم
و شما مى فـرمـوديد: خدا به من پسرى عنايت مي كند اكنون او را به شما عنايت كرد و چشم ما را روشن كرد، اگر خداى ناخواسته براى شما پيش آمدى كند، به كه بگرويم ؟
حضرت با دست اشاره بـه ابـى جعفر عليه السلام فرمود كه در برابرش ايستاده بود،
عرض كردم : قربانت اين پـسـرى سه ساله است !
فرمود: چه مانعى دارد؟ عيسى عليه السلام سه ساله بود (سه سال كمتر داشت ) كه به حجت قيام كرد.
محمد بن حسن بن عمار گويد: من دو سال نـزد عـلى بـن جـعـفـر بـن مـحـمـد (عـمـوى امام رضا عليه السلام ) بودم و هر خبري كه او از بـرادرش مـوسـى بـن جـعـفـر عـليـه السـلام شنيده بود، مي نوشتم ، روزى در مدينه خدمتش ‍ نـشـسـتـه بـودم كـه ابـو جـعـفـر مـحـمـد بـن عـلى الرضـا عـليـه السـلام (امام جواد(ع)) در مـسـجـد رسـول خـدا صلى الله عليه و آله بر او وارد شد على بن جعفر برجست و بدون كفش و عبا نزد او رفت و دستش را بوسيد و احترامش كرد،
 ابو جعفر به او فرمود: اى عمو! بنشين ، خدايت رحـمـت كند،
او گفت : آقاى من ! چگونه من بنشينم و تو ايستاده باشى ؟!
چون على بن جعفر به مسند خود برگشت ، اصحابش او را سرزنش كرده ، مى گفتند: شما عموى پدر او هستيد و بـا او اينگونه رفتار مى كنيد؟!!
 او دست به ريش خود گرفت و گفت : خاموش باشيد، اگر خـداى عـزوجـل ايـن ريـش سفيد را سزاوار (امامت ) ندانست و اين كودك را سزاوار دانست و به او چنان مقامى داد، من فضيلت او را انكار كنم ؟!! پناه به خدا از سخن شما، من بنده او هستم .

پی نوشت:
اصول کافی
منبع:افکار
211008
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: