30 آذر 1400 17 جمادی الاول 1443 - 29 : 06
کد خبر : ۶۱۲۷۴
تاریخ انتشار : ۱۸ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۸:۱۶
مبانی فکری فرقه ضاله حلقه/
مؤسس فرقه ضاله حلقه می‏‌گوید: انسان نمی‌تواند عاشق خدا شود؛ زیرا انسان از هیچ طریقی قادر به فهم او نیست و در حقیقت خدا عاشق انسان می‌شود و انسان معشوق می‌باشد و مشمول عشق الهی و انسان می‌تواند فقط عاشق تجلیات الهی شود.
عقیق:در بررسی و تحلیل آموزه‌های هر دین یا فرقه باید ابتدا به بررسی مبانی و پیش فرض‌های آن پرداخت، برای شناسایی بهتر آموزه‌های فرقه «عرفان ضاله حلقه» نیز لازم است، به بیان مبانی فکری این فرقه بپردازیم، با مطالعه آثار مکتوب و شفاهی عرفان حلقه درمی‌یابیم که این فرقه نیز مطالبی را از ادیان مختلف و همچنین فرقه‌های انحرافی برای مبانی و پیش فرض‌های خود انتخاب کرده است، محمد علی طاهری با تصریح به التقاطی بودن مبانی فرقه خود می‌گوید:

«ادیان، یک سلسله دروس، پله پله با هم هستند و جدا شدنی نیستند، علتش را هم من متوجه شده‌ام؛ یعنی مثل یک چیز می‌ماند که دامنه‌دار است؛ ولی نویسنده‌ها متفاوت هستند، بدون درک عهد عتیق، {فهم} عهد جدید امکان ندارد و بدون درک آن، درک این امکان ندارد، حالا إن‌شاءالله این را در یک جایی جداگانه مطرح می‌کنیم؛ اما من یک مطلبی می‌خواهم بگویم، من امروز به این نتیجه رسیده‌ام که یک عده‌ای به من خبر داده‌اند که ما مطلب شما را با عرفان یهودی کاوالا انطباق داده‌ایم. عجیب است! شاگردان کلیمی ما گفته‌اند، به طرز عجیبی دریافت‌های شما با عرفان کاوالا می‌خواند، مسیحی‌ها هم یک طوری همین را گفته‌اند؛ شما فکر نکنید که مسلمان‌ها فقط می‌خواهند با قرآن تطبیق بدهند، مسیحی می‌خواهد برود با انجیل تطبیق بدهد و کلیمی می‌خواهد با عهد عتیق انطباق بدهد، ما خودمان را نگاه نکنیم؛ ما داریم یک حرف می‌زنیم که از اول، این، انسان‌شمول است، توجه فرمودید؟! من ایمان دارم دریافت‌ها و مطالب با کتب مقدس در تضاد نخواهد بود، حالا ما با قرآنش را انجام بدهیم، دیگران هم با کتب دیگر انجام بدهند؛ اما شما بدانید که به نظر من کتب مقدس، جلد یک، دو، سه هستند که از هم جدا نیستند».

بنابر گفته‌های رهبر این فرقه آموزه‌های او آزادیان مختلف یهودی، مسیحی و .... برگرفته شده و از همین روی در ادامه به بررسی مبانی او که از ادیان مختلف گرفته شده است، می‌پردازیم:

*قضاوت نکردن

در حلقه به این مطلب تصریح می‏‌شود که ما برای معتقد شدن به حقیقت هستی تجارب مختلفی را دنبال می‌‏کنیم، اما در هیچ یک نباید قضاوتی صورت گیرد و شخص باید فقط شاهد باشد، عرفان حلقه با این توضیح خواهان سرسپردگی اعضاء به‌ کمک شاهد و تسلیم بودن بدون هیچ انتقاد و اعتراض و تفسیر و پرسش و همچنین تعطیلی عقل و تفکر انسانی است.

تنها شرط حضور در حلقه وحدت «شاهد» بودن است. شاهد کسی‌ست که نظاره‌گر و تماشاچی باشد و در حین نظاره هیچ‌گونه پیش داوری و قضاوتی نداشته و هرگونه اتفاقی را در حلقه مشاهده کرده، زیر نظر داشته باشد و در حین مشاهده از تعبیر و تفسیر خودداری کند. (تعبیر و تفسیر پس از مشاهده). تسلیم بودن، تنها شرط تحقق موضوع حلقه مورد نظر است، یعنی شرط دریافت اتصال عدم قضاوت درباره آن است.

در مسیحیت نیز به این معنا تصریح می‏‌شود که اول ایمان بیاور تا نتیجه آن را بفهمی. پرسش مهم این‏که این همه دعوت به تفکر و تدبر و تعقل در قرآن چگونه در حلقه نادیده گرفته شده و تا این حد به سایر ادیان و فرقه‌‏ها نزدیک شده است.

قضاوت در عرفان حلقه و مسیحیت در این معنا نیز به کار می‏‌رود که اصولاً هیچ نوع قضاوتی درباره انسان‏‌ها صحیح نیست، طاهری در این‏ باره می‏‌گوید:

«فقط خداوند است که از ذات انسان‌ها خبر دارد. «اِنَّ‌الله علیم بذات الصدور»؛ به همین دلیل است که قضاوت در مورد انسان‌ها به‌ طور مطلق، مختص خداوند است و کلیه قضاوت‌های انسانی، سطحی و ناقص است».

همچنین یکی از آگاهی‏‌هایی که طاهری آن را صادره از شبکه منفی می‏‌داند «ترغیب برای قضاوت در مورد افراد» است.

در همین موضوع در کتاب مقدس آمده است:«داوری مکنید تا بر شما داوری نشود و حکم مکنید تا بر شما حکم نشود و عفو کنید تا آمرزیده شوید.»

*انسان نمی‏‌تواند عاشق خدا شود

طاهری می‏‌گوید:

«انسان نمی‌تواند عاشق خدا شود؛ زیرا انسان از هیچ طریقی قادر به فهم او نیست و در حقیقت خدا عاشق انسان می‌شود و انسان معشوق می‌باشد و مشمول عشق الهی و انسان می‌تواند فقط عاشق تجلیات الهی، یعنی مظاهر جهان هستی، شود و پس از این مرحله است که مشمول عشق الهی می‌گردد».

در مسیحیت خدا عاشق است و انسان معشوق، «محبت همین است، نه آن‏که ما خدا را محبت کردیم، بلکه او ما را محبت کرد و پسر خود را فرستاد تا کفّاره‏ گناهان ما باشد»، هم‏چنین آمده است: «... ما محبت می‏‌کنیم زیرا او نخست به ما محبت کرد».

*محبت حتی به ظالمان

در آموزه‌های مسیحیت آمده است که:

اما ‏ای شما که گوش فرا می‏‌دهید، به شما می‏‌گویم که دشمنان خود را محبت نمایید و به آنان که از شما نفرت دارند، نیکی کنید. برای هر که نفرینتان کند، برکت طلبید و هر کس که آزارتان دهد دعای خیر کنید. اگر کسی بر یک گونه تو سیلی زند، گونه‏ دیگر را نیز به او پیشکش کن. اگر کسی ردایت را از تو بستاند، پیراهنت را نیز از او دریغ مدار.

طاهری نیز در توصیه به محبت فراگیر می‏‌گوید:

«بنابراین، تا حد امکان باید در فاز مثبت باقی ماند تا از ورود تشعشعات منفی جلوگیری شود. در کالبد روانی انسان بخشی وجود دارد که در آن ضریب طول عمر انسان تعیین می‌شود. بدین صورت که هر چقدر میزان تشعشعات مثبت صادر شده و دریافت شده بیشتر باشد، این ضریب که توسط نرم‌افزاری مورد سنجش قرار می‌گیرد، بیشتر و در نتیجه طول عمر انسان نیز افزایش پیدا خواهد کرد. بر این اساس عیسی مسیح(ع) توصیه نمودند که حتی دشمنان خود را نیز دوست بداریم، زیرا لطمه‌ای که انسان در فاز منفی می‌بیند، بسیار بیشتر از آن است که تصور می‌کند».

بر این اساس افراد وارد شده به فرقه‏ کیهانی، با توجه به این آموزه‏‌ها که همواره و در سطحی بسیار گسترده آن‌ها را به محبت و عدم نفرت نسبت به همه، حتی دشمنان خدا توصیه می‏‌کند، باید «تبرّی» را فراموش کنند، پس با این دیدگاه آن‌ها باید حتی شیطان و کسانی را که در قرآن نفرین شده‌اند، از اجزای تن واحده دانسته، به آن‌ها محبت داشته باشند.

*عبادت به ‏جز خدمت خلق نیست!

طاهری در این باره می‏‌گوید:

«کارهای عملی مثبت انسان، باید معطوف به تجلیات او که جهان هستی است، شده و انسان یکی از این تجلیات است که باید خدمت عملی ما شامل این بخش شود. لذا در دنیای عرفان گفته می‌شود «عبادت به جز خدمت خلق نیست» و همچنین گفته می‌شود «حی‌علی خیرالعمل»»

هم‏چنین او در جای دیگری می‌گوید:

«عبادت،یعنی عبد بودن و به جا آوردن رسالت بندگی. عبادت بر دو نوع است: عبادت نظری و عبادت عملی. عبادت نظری، ارتباط کلامی با خداوند و عبادت عملی در خدمت خداوند بودن است و چون او بی‌نیاز از هر عمل ما می‌باشد، از این رو خدمت ما صرفاً می‌تواند معطوف به تجلیّات او شود. در نتیجه، عبادت عملی در خدمت جهان هستی بودن است؛ یعنی خدمت به انسان، طبیعت و ...»

این دیدگاه که چون خدای متعال به عبادت ما نیازی ندارد، پس عبادت فقط خدمت‏‌رسانی به مخلوقات است، بسیار گمراه‏‌کننده است و طاهری یا این تعریف از عبادت عملی، احکام عبادی دینی مانند نماز، روزه و ... را نفی کرده، توجیهی برای التزام نداشتن به‌آن‌ها فراهم می‌کند. ولی در واقع انسان به تقویت روحیه در مسیر خدمت‏‌رسانی نیاز دارد و این جز از طریق عبادت با خالق هستی ممکن نمی‏‌شود. اوست که همه‏ راه‏‌حل‏‌های مشکلات بندگان به دست اوست. به راستی اگر این گونه نیست، چرا خداوند به موسی(ع) امر می‏‌فرماید که «یَا مُوسی سَلنِی کُلَّما تَحتَاجُ اِلَیهِ حَتَی عَلَفَ شَاتِکَ وَ مِلحَ عَجِینِک»،‏ای موسی! هر چه نیاز داری از من بخواه حتی علف گوسفندت و نمک غذایت را.

در قرآن نیز این گونه بر دعا و عبودیت تأکید شده است: «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی‏ وَ لْیُؤْمِنُوا بی‏ لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»؛ چون بندگان من درباره من از تو بپرسند، بگو که من نزدیکم و به نداى کسى که مرا بخواند پاسخ مى‏‌دهم. پس به نداى من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند.

در این باره در آموزه‌های مسیحیت چنین آمده است:

پسر انسان نیامده است تا او را خدمت گذارند، بلکه آمده است تا خود خدمت گذارد و جان خود را برای خیل مردمان فدیه دهد، کدام‏یک بزرگتر است، آن کس که بر سر خوان است یا کسی که خدمت می‏‌گذارد؟ آیا نه آن کس که بر سر خوان است؟ من در میان شما چون کسی هستم که خدمت می‏‌گذارد.

 

پی نوشت:

کتاب «حلقه اسارت» به قلم جمعی از استادان حوزه و دانشگاه

منبع:فارس
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: