24 مهر 1400 10 (ربیع الاول 1443 - 07 : 07
کد خبر : ۶۱۱۳۵
تاریخ انتشار : ۰۳ مهر ۱۳۹۴ - ۲۲:۲۵
مبانی فکری فرقه ضاله حلقه/
با وجود شواهد بسیاری که در انحراف شخصیت «پولس» در تاریخ وجود دارد، محمدعلی طاهری رئیس فرقه ضاله حلقه به دلیل وجود نام و مطالب او در کتاب تحریف‌شده‏ انجیل، از او به عنوان رسول بزرگ عیسی(ع) یاد می‏‌کند.
عقیق:در بررسی و تحلیل آموزه‌های هر دین یا فرقه باید ابتدا به بررسی مبانی و پیش فرض‌های آن پرداخت، برای شناسایی بهتر آموزه‌های فرقه «عرفان ضاله حلقه» نیز لازم است، به بیان مبانی فکری این فرقه بپردازیم، با مطالعه آثار مکتوب و شفاهی عرفان حلقه درمی‌یابیم که این فرقه نیز مطالبی را از ادیان مختلف و همچنین فرقه‌های انحرافی برای مبانی و پیش فرض‌های خود انتخاب کرده است، محمد علی طاهری با تصریح به التقاطی بودن مبانی فرقه خود می‌گوید:

«ادیان، یک سلسله دروس، پله پله با هم هستند و جدا شدنی نیستند، علتش را هم من متوجه شده‌ام؛ یعنی مثل یک چیز می‌ماند که دامنه‌دار است؛ ولی نویسنده‌ها متفاوت هستند، بدون درک عهد عتیق، {فهم} عهد جدید امکان ندارد و بدون درک آن، درک این امکان ندارد، حالا إن‌شاءالله این را در یک جایی جداگانه مطرح می‌کنیم؛ اما من یک مطلبی می‌خواهم بگویم، من امروز به این نتیجه رسیده‌ام که یک عده‌ای به من خبر داده‌اند که ما مطلب شما را با عرفان یهودی کاوالا انطباق داده‌ایم. عجیب است! شاگردان کلیمی ما گفته‌اند، به طرز عجیبی دریافت‌های شما با عرفان کاوالا می‌خواند، مسیحی‌ها هم یک طوری همین را گفته‌اند؛ شما فکر نکنید که مسلمان‌ها فقط می‌خواهند با قرآن تطبیق بدهند، مسیحی می‌خواهد برود با انجیل تطبیق بدهد و کلیمی می‌خواهد با عهد عتیق انطباق بدهد، ما خودمان را نگاه نکنیم؛ ما داریم یک حرف می‌زنیم که از اول، این، انسان‌شمول است، توجه فرمودید؟! من ایمان دارم دریافت‌ها و مطالب با کتب مقدس در تضاد نخواهد بود، حالا ما با قرآنش را انجام بدهیم، دیگران هم با کتب دیگر انجام بدهند؛ اما شما بدانید که به نظر من کتب مقدس، جلد یک، دو، سه هستند که از هم جدا نیستند».

بنابر گفته‌های رهبر این فرقه آموزه‌های او آزادیان مختلف یهودی، مسیحی و .... برگرفته شده و از همین روی در ادامه به بررسی مبانی او که از ادیان مختلف گرفته شده است، می‌پردازیم:

*مسیحیت

طبق بررسی‏‌هایی انجام شده، در جای جای حلقه و در آموزه‌‏های خود با مسیحیت هم‏سو است و با آنکه این عرفان، نام و عنوان اسلامی را یدک می‏‌کشد، در تمام متون منتشره در اصول و عقاید خود نامی از پیامبر اکرم(ص) نیاورده است؛ ولی نام مسیح و مقدسات مسیحیت بارها در آموزه‏‌های آن به چشم می‏‌خورد.

 طاهری در کتاب «انسان از منظری دیگر» و در بخشی با عنوان «رحمت عام الهی»، از پولس شکنجه‏‌گر با نیکی یاد کرده، او را به عنوان رسول و نمونه‏ دریافت کننده‏ رحمت عام معرفی می‏‌کند. در مبانی اسلامی پولس چهره‏‌ای مذموم و منفور است که با تحریف دین مسیحیت و وارد کردن عقاید و افکار شرک‌آمیز در آن، بخش عظیمی از انحرافات را در مسیحیت موجب شده است.

در احادیث اسلامی از او به عنوان گمراه‌کننده‏ مسیحیان و در کنار افرادی چون قابیل، نمرود، فرعون و سامری یاد شده که در جهنم به عقوبت کار خود خواهد رسید و نیز به عنوان شیطانی خوانده شده که پس از عیسی(ع) مردم را به بیراهه کشانده است. با وجود شواهد بسیاری که در انحراف شخصیت پولس در تاریخ وجود دارد، طاهری به دلیل وجود نام و مطالب او در کتاب تحریف شده‏ انجیل از او به عنوان رسول بزرگ عیسی(ع) یاد می‏‌کند و با این سخن، پولس را در اعتقاد به خداوندی عیسی(ع) تأیید می‏‌کند:

در تمام متون منتشره در اصول و عقاید خود نامی از پیامبر اکرم(ص) نیاورده است؛ ولی نام مسیح و مقدسات مسیحیت بارها در آموزه‏‌های آن به چشم می‏‌خورد

«فراموش نکنیم که عیسی‌ مسیح(ع) گمراهان بد‌نام را در اولویت برخورداری از رحمانیت الهی قرار می‌داد و اطراف او باج‌گیرها، بدکاره‌ها و بد‌نام‌ها اجتماع کرده و در کنار او راه هدایت را یافته بودند. رسول‌ بزرگ او نیز، پولس شکنجه‌گر بود؛ که از شکنجه‌گری که تبدیل به پولس رسول گشت و این تحولات برای آن‏‌ها فقط به واسطه قرار گرفتن در حلقه عام رحمانیت الهی، توسط عیسی‌مسیح(ع) به وقوع پیوست. در واقع، در معرض رحمانیت عام قرارگرفتن؛ یعنی برقراری امکان آشنایی عملی و آشتی با خدا».

*شفای ظاهری و باطنی با روح‏‌القدس

در عرفان حلقه، سامان‏دهی کلیه‏ مسائل ظاهری و باطنی به‏ واسطه روح‏‌القدس است:

«هوشمندی حاکم بر جهان هستی (هوشمندی الهی) که در مجموعه‏ بی‏کران جهان دوقطبی نقش جاری کردن فیض الهی برای انسان را به عهده دارد، «روح‌القدس» نیز نام می‏‌گیرد. این کارگزار، موجب جریان فیض رحمانی در هر اتصال می‏شود و آن (اتصال) را به نتیجه می‌رساند، به این ترتیب، انسان در همه تحولات عرفانی، دریافت همه الهامات و آگاهی‌های تعالی‌بخش و ادراکات رحمانی، از نعمت وجود این ملک برخوردار است و به عبارتی، در همه تجارب عرفانی که حاصل از ارتباط با خداوند است، از حضور و نقش هوشمندی الهی بهره‌مند می‌شود».

در نامه‏ اول پولس به قرنتیان آمده است:

«باری، عطایا گوناگون‌اند، اما روح همان است؛ خدمت‏‌ها گوناگون‌اند، اما خداوند همان است؛ عمل‏‌ها گوناگون‌اند، اما همان خداست که همه را در همه به عمل می‌‏آورد. ظهور روح، به هر کس برای منفعت همگان داده می‏‌شود. به یکی به وسیله‏ روح، کلام حکمت داده می‏‌شود، به دیگری به واسطه‏ همان روح، کلام معرفت و به شخصی دیگر به وسیله‏ همان روح، ایمان و به دیگری باز توسط همان روح، عطایای شفا دادن. به شخصی دیگر قدرت انجام معجزات داده می‏‌شود، به دیگری نبوت و به دیگری تشخیص ارواح و باز به شخص دیگر سخن گفتن به انواع زبان‏‌های غیر بخشیده می‏‌شود و به دیگری ترجمه‏ زبان‏‌های غیر. اما همه‏ اینها را همان یک روح به عمل می‏‌آورد و آن‏‌ها را به اراده‏ خود تقسیم کرده، به هر کس می‏‌بخشد».

هم‏چنین فرقه پنطیکاست‏‌ها در مسیحیت دقیقاً همان عقاید حلقه را دارند، در دائرةالمعارف دین درباره‏ پنطیکاست‏‌ها آمده است:

این فرقه گروه بزرگ و متنوعی از مسیحیت هستند و ‏از‌ مشخصه‌‏های این کلیساها تأکید بر تجربه تقدس یا کمال مسیحیت است؛ اوج این کمال زمانی است که فرد سرشار از روح‌‏القدس شود و ‏این امر به وسیله صحبت کردن به زبان‌های مختلف معلوم می‌شود (که غالباً برای مخاطبین نامفهوم است) مانند آنچه که برای رسولان در عید پنطیکاست اتفاق افتاد.

این شکل از مسیحیت بر روی امور احساسی، غیرعقلانی، عرفانی یا رازآمیز و مافوق طبیعی مانند معجزات، نشانه‌ها، شگفتی‌ها و ‏هدیه روح‌‏القدس، خصوصاً سخن گفتن به زبان‌های متفاوت، شفابخشی ایمان و ‏بیرون کردن دیو‌ها متمرکز است؛ البته مهم‌ترین امر تجربه درونی و ذهنی احساس پر شدن یا تسخیر شدن به وسیله روح‌القدس است.

هم‏چنین فرقه‏ دیگر مسیحی تحت عنوان «دوستان خدا» مباحث اتصال با روح‏‌القدس را مانند عرفان حلقه بیان می‏‌کنند و حتی پس از اتصال با روح‏‌القدس به لرزش‏‌هایی از نوع برون‏‌ریزی‏‌های اصل عرفان حلقه دچار می‏‌شوند:

قرآن کریم شفا را مستقیما از ناحیه خداوند متعال می‏‌داند، با توجه به آیاتی که کلمه «شِفاءٌ» در آن‌ها بکار رفته است، به این نتیجه می‏‌رسیم که این واژه براى شفاى امراض جسمى، روحى و قلبى به کار می‏‌رود

Quakers یا انجمن مذهبى دوستان، فرقه‏‌اى درون‏گرا بود که در قرن هفدهم میلادى به رهبرى جورج فاکس در انگلستان پدید آمد. فاکس معتقد بود که انسان بدون واسطه و تنها با هدایت نور باطنى که روح‏‌القدس به او اعطا مى کند، قادر است با خدا رابطه شخصى و مستقیم برقرار کند. پیروان او به نام «انجمن دوستان» معروف شدند و معمولا کواکر خوانده مى‌شدند، زیرا هنگامى که عبادت مى‌کردند، از شدت هیجان مى‌لرزیدند.

در مسیحیت روح‌‏القدس در واقع نقش واسطه میان خدای پسر و پدر را دارد که پسر همان مسیح است. اما قرآن کریم شفا را مستقیما از ناحیه خداوند متعال می‏‌داند، با توجه به آیاتی که قرآن مجید کلمه «شِفاءٌ» را در آن‌ها بکار برده است، به این نتیجه می‏‌رسیم که این واژه و مادّه هم براى شفاى امراض جسمى و هم براى شفاى امراض روحى و قلبى به کار می‏‌رود.

از جمله اینکه براى شفای امراض جسمى، از قول حضرت ابراهیم خلیل اللّه(ع) می‏‌فرماید: «وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ» هنگامى که من مریض می‌شوم خداى یکتا است که مرا شفا می‏‌دهد. زیرا کلمه «یَشْفِینِ» مرا شفا مى‏‌دهد- در این آیه نقطه مقابل کلمه «مَرِضْتُ» مریض شوم- قرار گرفته است و از آیاتی که این واژه درباره امراض روحى و قلبى به کار رفته تا آیه «وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ»(موعظه پروردگار) براى قلب‏‌هایى که در سینه‏‌هاست شفاست و شکى نیست که منظور از مرض قلبى و شفاى آنکه قرآن می‏‌گوید: کنایه از کفر و زندقه و گمراهى‌ست. پس با دقت و توجه به مطالب یاد شده این گونه نتیجه می‏‌گیریم که چون کلمه «شِفاءٌ» که در آیه یاد شده آمده است، قید و شرطى ندارد، پس شامل هر دو شفای یاد شده را در بر می‌گیرد، یعنى این قرآن هم براى امراض روحى و قلبى و هم امراض جسمی، شفاء است و منظور از امراض روحى و قلبى این است که انسان در صورتى که راهنمایى نداشته باشد، ذاتاً و نوعاً به سوى گمراهى و خسران دنیوى و اخروى می‌رود.

*بدن واحد

عنوان «بدن واحد اما اعضای متعدد» یادآور اصطلاح تن واحده در مباحث و آموزه‏‌های فرقه‏ کیهانی است. پولس می‏‌گوید:

«زیرا بدن هر چند یکی است، از اعضای بسیار تشکیل شده و همه اعضای بدن، اگر چه بسیارند، اما یک بدن را تشکیل می‌‏دهند. در مورد مسیح نیز چنین است؛ زیرا همه‏ ما چه یهود و چه یونانی، چه غلام، چه آزاد، در یک روح تعمید یافتیم تا یک بدن را تشکیل دهیم و همه‏ ما از یک روح نوشانده شده‏‌ایم. زیرا بدن نه از یک عضو، بلکه از اعضای بسیار تشکیل شده است.... چشم نمی‏‌تواند به دست بگوید نیازی به تو ندارم و سر نیز نمی‏‌تواند به پاها بگوید نیازمند شما نیستم، بر عکس آن اعضای بدن که ضعیف‌تر می‏‌نماید، بسیار ضروری‏‌ترند و آن اعضای بدن که پست‏‌تر می‏‌انگاریم، با حرمت خاص می‏‌پوشانیم و با اعضایی که زیبا نیستند، با احترام خاص رفتار می‏‌کنیم... بدین قرار شما بدن مسیح هستید و هر یک عضوی از آن‌اید».

و طاهری می‏‌گوید: «توحید، درک یکتایی خداوند است که با درک یکتایی تجلیات الهی یعنی درک تن واحد هستی و درک آدم به دست می‏‌آید»، هم‏چنین او بر این نظر است که «هر انسانی نیز همچون سلولی در یک پیکر عظیم است که از مجموعه انسان‏‌ها شکل گرفته است».

او درباره تن واحد می‏‌گوید:

«همه بنی‌آدم مانند سلول‌های تن واحدی هستند که میانگین رشد و کمال آن‏‌ها را درجه تعالی همه آن‏‌ها تعیین می‌کند، یعنی همه ما مانند پرندگانی هستیم که در یک تور بسته، به‌طور جمعی پرواز می‌کنیم و برای اوج گرفتن، به هماهنگی برای رسیدن به این مقصود نیازمندیم».


پی نوشت:

کتاب «حلقه اسارت» به قلم جمعی از استادان حوزه و دانشگاه

منبع:فارس
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: