حضرت آیت الله میرزا احمد سیبویه در سال 1296 شمسی، در خانوادهای معنوی در کربلا به دنیا آمد. وی پس از خواندن دروس مقدماتی و ادبیات، سطوح را نزد پدر و عمویش مرحوم حاج شیخ محمدعلی سیبویه از علمای کربلا، فرا گرفت و سطوح نهایی و خارج فقه را از مرحوم علامه فقیه و حاج شیخ یوسف بیارجمندی شاهرودی آموخت.
مهدی صادق نژاد، از دوستان نزدیک مرحوم سیبویه میگوید: پدر و مادر مرحوم
سیبویه در یک روز از دنیا رفتند و زمانی که آنها فوت کردند، مرحوم سیبویه
در بستر بیماری بود و پزشکان از بهبودش قطع امید کرده بودند.
مرحوم سیبویه 20 روز بعد از فوت والدینش زمانی که کمی بهبود یافته بود، متوجه فوت آنها میشود.
بعد از اینکه میرزا احمد سیبویه بهبود یافت، گفت: «در بستر بیماری در عالم
مکاشفه بودم، همراه پدرم در حرم امام حسین (علیه السلام) ایستاده بودیم؛
پدرم از امام حسین (علیه السلام) شفای مرا خواست. حضرت اباعبدالله (علیه
السلام) فرمودند: «اجلش رسیده است» و پدرم امام حسین (علیه السلام) را به
مادرش حضرت زهرا (سلام الله علیها) قسم می دهد و می گوید: اگر شما
بخواهید، می شود.
مرحوم سیبویه گفت: امام حسین (علیه السلام) به داخل حرم رفتند و بعد از
مدتی بیرون آمدند و خطاب به پدرم فرمودند: «ما شفای پسر شما را از خدا
گرفتیم!»
بعد از این واقعه، مرحوم سیبویه بارها می گفتند که من آزاد شده امام حسین
(علیه السلام) هستم. از این رو وی علاوه بر «احمد» با نام کوچک «حسین» نیز
معروف بود.
کلید نزدیک شدن به خدا تقواست. پرهیز از گناه است. حتی نیت گناه هم اثر
می کند. اما چه چیزی باعث دوری از خدا می شود. غفلت، غضب از ذکر خدا ما
را از خدا دور می کند. کسی که از یاد خدا اعراض کند، دنیایش تلخ است. قرآن
در این باره می فرماید: «کسی که عمل صالح به جا بیاورد، مرد یا زن، ما به
او حیات خوش، حیات طیبه، زندگانی شیرین اعطا می کنیم»
هوای نفس انسان را به اسفل سافلین میبرد
مرحوم سیبویه بسیار مراقب بود که دل کسی را نشکند؛ چنانچه میان بچهها
اختلافی پیش می آمد با درایت و بدون اینکه طرف شخص خاصی را بگیرد، در حل
اختلاف کمک میکرد، صبور بود و به مردم بسیار احترام می گذاشت و ساعت ها
به گفت و گو با آنها می پرداخت.
مرحوم سیبویه به هیچ عنوان از هیچ یک از جناح های سیاسی حمایت نمی کرد و
کاملاً بی طرف بود و با همه با هر سلیقه سیاسی که داشتند، رابطه حسنه
برقرار می کردند و ارادت خاصی به مقام معظم رهبری داشت.
مرحوم سیبویه معتقد بود، هوای نفس انسان را به اسفل السافلین می برد و
چنانچه هر انسانی در راه رسیدن به اهداف خود به یک هدف الهی بنگرد، دچار
چالش نمی شود. شاید افراد دارای اعتقادات مختلفی در رسیدن به یک هدف الهی
باشند، ولی مهم این است که هدفشان یکی است.
هنگامی که ما نوجوان بودیم و وظیفه داشتیم هر روز صبح برخی از کارهای منزل
از جمله خرید نان را انجام دهیم، مرحوم سیبویه ما را از خواب بیدار
نمیکرد و با وجود اینکه حدود 70 سال سن داشتند، بعد از نماز صبح خودشان
برای خرید نان از منزل خارج میشدند.
مرحوم سیبویه در بسیاری از کارهای منزل کمک میکردند و اگر از ایشان
میخواستیم که به خود زحمت ندهند و این کار را به خانم ها واگذار کنند، در
پاسخ می گفتند که وقتی روی منبر از مردم می خواهم در کارهای منزل به
خانم های خود کمک کنند، چنانچه خود عمل نکنم، عالم بی عمل می شوم.
اینها خاطره و داستان نیست، بلکه واقعیت هایی است که مرحوم سیبویه با
عمری بندگی به آنها رسیده و از این قبیل موارد در زندگی مرحوم سیبویه زیاد
بود.
مرحوم سیبویه به هیچ عنوان از هیچ یک از جناح های سیاسی حمایت نمی کرد و
کاملاً بی طرف بود و با همه با هر سلیقه سیاسی که داشتند، رابطه حسنه
برقرار می کردند و ارادت خاصی به مقام معظم رهبری داشت
یکی دیگر از شاگردان آیة الله سیبویه که از محضر ایشان بسیار بهره برده
اند نکات جالبی از حالات معنوی ایشان نقل کرده اند که با اختصار چند مورد
را می آوریم :
شیطان را در خود له کردهام
روزی فردی پشت سر مرحوم سیبویه غیبت می کند که توسط یکی از طلبه ها به گوش مرحوم سیبویه می رسد.
شبی در مجلسی که در ماه رمضان برپا شده بود، مرحوم سیبویه و آن شخص نیز
حضور داشتند. مرحوم سیبویه طوری رفتار کرد که انگار اتفاقی نیفتاده است،
حتی زمانی که مجلس به پایان رسید، مرحوم سیبویه کفش های آن شخص را جلوی
پاهایش جفت کرد.
وقتی که با اعتراض من رو به رو شد، گفت: «من شیطان را در خود له کردم که مبادا در درون من نسبت به ایشان ذرهای کدورت پیش آید».
«دوستی با خدا» از زبان مرحوم آیةالله سیبویه
مرحوم آیة الله میرزا احمد سیبویه معتقد بود حضور قلب انسان را بهتر به
خدا می رساند نسبت به کسی که اعضا و جوارحش را خسته می کند، مرتب نماز می
خواند، در حالی که دلش جای دیگری است.