رباعیهای رضا اسماعیلی به مناسبت میلاد امام رضا(ع)
رضا اسماعیلی از شاعران کشورمان به انگیزه ولادت با سعادت عالم آل محمد، حضرت علیبنموسیالرضا (ع)، بر مبنای حدیثی از آن حضرت 20 رباعی جدید سروده است.
عقیق: رضا اسماعیلی از شاعران کشورمان به انگیزه ولادت با سعادت عالم آل محمد، حضرت علی بن موسی الرضا (ع)، برمبنای حدیثی از آن حضرت که «علم گنجینههای کمال است و کلیدهای آن گنجینهها پرسش کردن است. (الحدیث. جلد 2 . صفحه 1)» 20 رباعی جدید سروده است.این رباعیها به شرح زیر است: 1همواره در اندیشۀ پُرسیدن باشدلباختۀ بصیرت و دیدن باشبا لهجۀ معرفت از «او» صحبت کنعالِم به حقیقت پَرستیدن باش 2تردید مکن، سوال چیز خوبی ستعالم شدن و کمال، چیز خوبی ستبال است برای اهل عرفان پرسشدر چشم پرنده، بال چیز خوبی ست3عارف نشدی، کمالِ پُرسیدن راشاعر نشدی، خیالِ پُرسیدن رادر جان تو نور پرسشی روشن نیستپیداست عزیز! حالِ پُرسیدن را ...!؟ 4نورانی و رو سپید بر میخیزیچون خندۀ صبح عید بر میخیزیامروز اگر خرد نشینی، فردا؛در محضر «او»، شهید بر میخیزی 5حیف است ز نور عقل، غافل ماندندر خواب عمیق جهل، در گِل ماندنبا لهجۀ روشن خِرد، هستی راعیب است نپرسیدن و جاهل ماندن6حیف است به شاخه، سیب نارَس باشیهمسایهی خار و همدم خس باشیطاووس هزار جلوه ای، انسانیحیف است که همنشین کرکس باشی! 7گر در صف اهل طاعتی، اندیشهگر مشتری سعادتی، اندیشهبرتر بُوَد از عبادت صد سالهدر دیدۀ دوست، ساعتی اندیشه 8تر کن لبی از زلال اندیشیدنروشن شو تو از خیال اندیشیدندر گوش دلت بلند و پابرجا بادهمواره صدای بال اندیشیدن 9احساسِ بدون عقل، خُسران داردانسان جَهول، میل عُصیان داردبی دیدۀ معرفت، محبت کور استشیداییِ محض، طعم شیطان دارد 10خوبست به نور عقل، برتر باشیاز خندۀ روشنی مُعطر باشی«تردید» و «سوال»، والدین ات باشندبا حکمت و معرفت، برادر باشی 11تا با ظلماتِ جهل هم پیمانیهمسایۀ غول و همدم دیوانیبا عقل نشین و معرفت آیین شوگر طالب روشنایی انسانـی12در عالَم خاک، تشنۀ حکمت باشبا پیر خِرد، انیس و هم صحبت باشانسان بطلب، ز دیو و دَد هجرت کنهمزاد فرشته و پری طلعت باش 13 نور است خدا، تو نور باید باشیاز ذلت جهل، دور باید باشی«ن والقلم ... » است آیۀ دین، یعنی :با عقل تو جفت و جور باید باشی14ای حضرت عشق، حضرت اندیشه!در مزرع معرفت تو داری ریشهبر نور قسم، وارث خاتم، آدم!جز زمزمهی عقل، نداری پیشه15اسلام حقیقت است و قرآن نور استاز جهل و خرافه، بی نهایت دور استبا این همه، عقل همچنان مظلوم استدر دین خِرَد نشان ما، مهجور است!16اسلام، حقیقتی خِرد آیین استاز حضرت عقل، شیوهاش تمکین استبا جهل و خرافه و تحَجُر در جنگدارای نگاه پاک روشن بین است17اسلام به جز ظهور دانایی نیستجز مهر و سلام و عشق و زیبایی نیستاز جهل و خرافه و خشونت دور استجز جلوهی نور عقل و بینایی نیست18در رخوت جهل، میشوی بی مایهبا ظلمت دیو، میشوی همسایهگر طالب روشنایی انسانـــــــیباید بشوی تــــــو با خِرد هم پایه19یا نور! مدد کن که مسلمان باشمآیینه ای از تبار سلمان باشماز ظلمت غول و دیو و دَد برگردمدر پرتو نور عشق، انسان باشم20یا نور! ز دل مراقبت میخواهمچون آینه، حُسن عاقبت میخواهمبی معرفت تو، بنده بودن سخت استیک جُرعه شراب معرفت میخواهم