بی تردید الهامگیری از سیره معصومین(ع) بویژه امام هشتم(ع) برای نسل جوان ما در مسیر رشد و اعتلا اثری بی بدیل دارد ...
عقیق:که نباید از این ظرفیت به آسانی گذشت؛ از این رو و به مناسبت نامگذاری هشتمین روز از این دهه با عنوان «جوانان حوزه و دانشگاه؛ زمینه سازان تحقق جامعه الگو» با حجتالاسلام محمدمهدی بهداروند، جامعهشناس، استاد حوزه و دانشگاه، از رزمندگان، راویان و نویسندگان دوران دفاع مقدس و از غواصان عملیات کربلای چهار به گفت و گو پرداخته ایم که مشروح آن از نظرتان میگذرد: چطور میتوان روح کرامت و بزرگ منشی را در نسل جوان حوزه و دانشگاه نهادینه کرد و از این رهگذر، مسیر تحقق جامعه الگو را هموار ساخت؟ یکی از راه هایی که باید در تربیت مراعات شود و سرلوحه نظام آموزشی و تربیتی ما قرار بگیرد، اقتباس از نمونههای عملی و الگوست؛ اگر بخواهیم روح کرامت را در جامعه بویژه در میان نسل جوان تسری دهیم باید نمونه عملی داشته باشیم، هیچ سبک و الگویی بهتر از زندگی، رفتارهای عینی و سیره حضرات معصومین علیهم السلام وجود ندارد بویژه آنکه ما مفتخر هستیم به میزبانی و ارادتمندی به ساحت مقدس و نورانی ثامن الائمه (ع). اگر زندگانی ائمه(ع) را بررسی کنیم آن را سراسر جریانِ جاری فرهنگی میبینیم، کافی است نظامهای آموزشی تربیتی ما سنت نبوی، سیره اهل بیت(ع) و رفتارهای عینی آنها را سرلوحه کار خویش قرار دهند، آنگاه مسیر تربیت نسل جوان به شاهراه تحقق جامعه الگو متصل میشود. برای آنکه نسل جوان بویژه در حوزه و دانشگاه پرچمدار هدایت جامعه به مسیر الگو شدن شوند، چه باید کرد؟ باید توجه داشت که چشم انداز و افق برنامه آینده ما حرکت به سمت حکومت مهدوی و جامعه موعود است، بنابراین در روایات ما تقسیم وظایفی برای جامعه قبل از ظهور ترسیم شده است. پس باید بویژه در تربیت نسل جوان که مدیران، فرماندهان و بزرگان آینده ما هستند با تأسی به روایات اهل بیت(ع) عمل کنیم و نسبت به این قشر حساسیت داشته باشیم. اگر نتوانیم نسل جوان که امروز آماج تهاجمات ماهواره ای، شبکههای اجتماعی و نرم افزارهای پیچیده ارتباطی و تکنولوژی هاست را سرپرستیِ فرهنگی کنیم، یعنی به آنها درد دین را القاء نکرده و موحد و دیندار بارشان نیاوریم نه در اواسط راه، بلکه در ابتدای راهِ جامعه سازی و حرکت به سمت تمدن اسلامی دچار مشکل و چالش میشویم؛ بنابراین یکی از راه هایی که میتوانیم خودمان را به آن افق و چشم انداز آینده مبارکی که در اسلام و تشیع از 1400 سال پیش تعریف شده، برسانیم این است که تربیت نسل جوان را اولویت خود قرار دهیم و بر این اساس کارهایمان را پیش ببریم، زیرا آینده کاری، اقتصادی و ... ما متوقف بر جوانان امروز است که اگر به آنها تربیت درستی القا شود، جامعه ما دچار بحران و چالش نمی شود. حوزه و دانشگاه برای این القا و تربیت نسل موحد و دیندار چه رسالتی را بر عهده دارند و آیا در شرایط کنونی چنین ظرفیتی دارد و توانسته در این مسیر گام بگذارد؟ حوزه که نماد و پرچم دین است باید دین را در ابعاد گوناگون و به زبان روز به جامعه منتقل کند؛ دانشگاه نیز به عنوان یک نظام و نهاد آموزشی باید معادلات کاربردی را با آنچه حوزه در عرصه دین عرضه میکند، در آمیخته و به نسل جوان عرضه دارد؛ یعنی ارایه معادلات کاربردی برای آنها که مدیران و مسؤولان آینده کشور هستند در کنار تعریف دین؛ زیرا اینها وقتی با هم جمع شوند میتوان انتظار ایجاد جامعه خوبی را داشت. اگر شبهای قدر و روزهای یوم ا... در ایران را بنگریم، خیل و سیل جمعیت جوان حوزوی و دانشگاهی را میبینیم و این چیزی نیست جز آنچه در این باره در حوزه و دانشگاه رخ داده، حتی اگر کمرنگ باشد. امروزه بسیاری از رفتارهای اجتماعی ما حاصل تعهد، توان، خلاقیت و ابتکارات جوانان ماست؛ به عبارت بهتر دفاع مقدس دیگری در حال تکرار شدن است و ما برکات آن را میبینیم، گرچه از همان دورانِ تاریخ ساز الهام و سرچشمه میگیرد. امروز نسل جوان با سیلی از شبکههای اجتماعی و ماهواره ای و نرم افزارهای ارتباطی روبه روست که میکوشند او را با خود همراه کنند، برای آنکه حوزه و دانشگاه در این فضای رقابتی بتواند گوی سبقت را برباید و جوان را با خود همگام و همراه کند، چه باید کرد؟ حوزه و دانشگاه باید انسان را تعریف و تربیت کند نه یک انسان نما، یعنی کار و تلاش حوزه و دانشگاه وقتی در هم ضرب میشوند باید نتیجه اش انسان شود. فناوریها، شبکههای ماهواره ای و اجتماعی درصدد هستند یک انسان نما با نفاق درونی و بیرونی تعریف کنند، بنابراین، اگر نتوان جوان امروز را از نظر احساسات، عاطفه و درد دین و معرفت ناب توجیه و ارضا کرد، آنگاه سراغ مجامع دیگر میروند؛ حوزه و دانشگاه باید مقتضیات زمان و مکان جوان را در نظر بگیرند و به نیازهای او پاسخ دهند، زیرا نمی توان با فکر و اقتضائات گذشته به جوان امروز پاسخ داد، امروز زمان کرسیهای آزاداندیشی است، پس نمی توان و نمی شود با جمود، تحجر و سکوت با جوان امروز روبه رو شد، بلکه باید شیوه امروز را در پیش گرفت. به نظر میرسد دانشگاه و بویژه حوزه باید به این به روز شدن و خلاقیت و ابتکار توجه داشته باشند. برخی این شبهه را مطرح میکنند که نمی توان با آموزههای ائمه معصوم(ع) که به 1400 سال پیش اختصاص دارد به نیاز امروز نسل جوان پاسخ داد، چه پاسخی میتوان به این شبهه داد؟ چنین شبهه و ایرادی از سوی روشنفکر ضدانقلابِ غربی مطرح میشود!؛ گرچه باید به مقتضیات زمان و مکان جوان امروز پاسخ داد، اما این با الگوگیری از سیره معصومین(ع) منافات ندارد، زیرا اهل بیت(ع) از روز ولادت تا قیامت سرلوحه همه انسانها هستند. به عنوان مثال زهد و تدبیر، محبت، مردمداری، شب زنده داری، ادب و نزاکت اجتماعی، ارتباط با خانواده، همسر، دوست و دشمن و ... در سیره امام هشتم(ع) چیزی نیست که بتوان براحتی گفت برای امروز جامعه کاربرد ندارد، بلکه همه اینها تجسم عینی دین و قرآن ناطق اند و همیشه حرف نو و جدید برای بشر در هر عصر و زمان و مکانی دارند و هیچ رفتاری در سیره معصومین علیهم السلام نیست که بتوان گفت به درد دوره و زمانی نمی خورد. با توجه به آنکه شما دوران دفاع مقدس را تجربه کرده اید و بر این باورید که امروز هم دفاع مقدسی نو در پیش داریم، چقدر ارتباط با ائمه(ع) بویژه حضرت ثامن الحجج(ع) رزمندگان را در این دفاع جدید کمک میکند؟ به یاد دارم در شب عملیات والفجر هشت سرلشکر محسن رضایی پرچمی را همراه با یک یادداشت برای مرتضی قربانی، فرمانده لشکر 25 کربلا فرستاد، در آن یادداشت نوشته شده بود: «این پرچم از بالای گنبد امام رضا(ع) آمده است فردا آن را در بلندترین نقطه فاو نصب کنید.» نام امام(ع) و پرچم ایشان یک تحول اجتماعی را در شب عملیات والفجر هشت رقم زد؛ بنابراین، ارتباط با حضرات معصومین(ع) و کلمات و برکات آنها را در جامعه آن روز میدیدیم، تمام رمزهای عملیاتها از اسامی حُسنی بودند، امروز هم همین اتفاق در حال وقوع است، وقتی رهبر معظم انقلاب مطالبه ای اجتماعی دارند و میفرمایند: «من دیپلمات نیستم، من انقلابیم» یا اینکه «ارتباط با آمریکا راحت الحلقوم مسایل سیاسی نیست» در پرتوی این رفتار منطقی، جوانها پشت این قضایا میایستند و کوتاه نمی آیند؛ و اینها همه الهام گرفته از فضای هشت سال دفاع مقدس است. رزمندگان اسلام در دوران هشت ساله دفاع مقدس جامعه ای الگو را برای همه امتهای اسلام به تصویر کشیدند، چقدر توسل به امام هشتم(ع) در این مسیر آنها را کمک میکرد؟ باید توجه داشت حضرات معصومین علیهم السلام همه اسم و نور واحد هستند و بین آنها دوئیتی وجود ندارد و همه عملیاتها هم به اسم مبارک آنها بویژه حضرت صدیقه (س) مزین بود، رزمندگان هم به این اسامی توسل کرده و میگریستند و از آنها مدد میطلبیدند و همین روحیه معنوی طی کردن مسیر مقاومت و جهاد را برایشان هموار و آسان میکرد. در قریب به اتفاق جبهههای ما جوانان حضور داشتند و در اثر توسلات به معصومین(ع) هم جبهه را نگاه داشتند و هم در عملیاتها به پیروزی رسیدند و در نهایت به الگوی جهاد و مبارزه برای جوانان عراق، سوریه، لبنان و ... تبدیل شدند. تسهیل روند تحول علوم انسانی از طریق تمسک به آموزههای اهل بیت(ع) خاصه امام رضا(ع) چقدر میتواند جوانان ما را بویژه در فضای دانشگاه برابر اندیشههای وارداتی مصون بدارد و آنها را به مسیر تحقق جامعه الگو هدایت کند؟ نظام آموزشی ما یک نظام وارداتی است که شناسنامه اسلامی و دینی ندارد، بنابراین تربیت، تدبیر و عقلانیتی که در نظام آموزش دانشگاهی ما شکل میگیرد ارتباط مورد اطمینان با فرهنگ انقلاب و نظام اسلامی ما ندارد. از این رو تحول در علوم انسانی، جنبش نرم افزاری، اسلامی شدن دانشگاه، مقابله با شبیخون فرهنگی همان مطالباتی است که رهبری معظم انقلاب در بخش دانشگاه ها مطرح میکنند، یعنی اگر بخواهیم تحولی در علوم انسانی رخ دهد و خروجی دانشگاههای ما دانش آموختگان موحد و دیندار باشند، باید حرف نو و تحلیل جدید در حوزه علوم انسانی داشته باشیم، زیرا به عنوان مثال جامعه شناسی قدرت تحلیل کارکرد انقلاب اسلامی را ندارد و ما باید جامعهشناسی با رویکرد دینی و اسلامی بنویسیم تا بتواند تحولات اجتماعی را سرپرستی کند؛ از این روست که روانشناسی، جامعه شناسی، اقتصاد و ... ما تا کنون نتوانسته اند مشکلات اساسی جامعه اسلامی ما را حل کنند، برای همین است که نمی توان در علم اقتصادی که از غرب اقتباس کرده ایم ربا را حذف کرد، یا در علوم سیاسی غربی چیزی به نام ولایت فقیه و حکومت دینی معنا ندارد!، یا در روانشناسی فروید ارتباط با نامحرم و جنس غیرمتجانس تعریفی خاص دارد. این یعنی باید در علوم انسانی تحول بنیادین ایجاد کرد. چگونه میتوان از آموزههای رضوی و سیره علمی حضرت ثامن الحجج(ع) در برخورد با آرا و افکار مخالف، برای تربیت نسل جوانی که پیش برنده و تحقق بخش جامعه الگو هستند، بهره گرفت؟ روزگاری که امام هشتم(ع) به ایران تشریف آوردند، زمانی بود که در امامت ایشان و حتی امامان باقر و صادق علیهماالسلام تشکیک میشد و عدهای امام صادق(ع) را امام زمان میدانستند! اما با ورود ایشان به ایران، این کشور به قطب معارف شیعی تبدیل شد، به گونهای که پس از ایشان دیگر شاهد انشقاق و پیدایش رگههای انحرافی در میان مسلمانان نیستیم، زیرا ایشان با راهاندازی کرسیهای علمی و تربیت جامعه، زمینهای را فراهم کردند که دیگر حتی در امامت جوادالائمه(ع) با وجود خردسالی تشکیک نشد و مکاتب انحرافی همه به حاشیه رفتند و این از برکات تحولات علمی امام هشتم(ع) پس از هجرت به ایران است. بی شک اگر بخواهیم با مکاتب انحرافی برخورد علمی و منطقی کنیم، راهی جز توسل به معارف حقه شیعی نداریم.