عقیق:17مرداد بیست وچهارمین سالروز ارتحال ملکوتی آیت الله العظمی خویی(ره) بهانه ای شد تا نیم نگاهی به روابط حسنه امام خمینی و آیت العظمی الله خویی داشته باشیم. آنچه در ذیل می آید برش های کوتاهی از نگاه شاگردان و مریدان این دو مر جع بزرگواراست که تقدیم خوانندگان محترم می گردد. *آیتالله رسولی محلاتی زمانی که امام خمینی(ره) به نجف تبعید شدند به دیدار مراجع میروند. آیتالله رسولی محلاتی که در این دیدارها امام خمینی(ره) را همراهی میکرده است میگوید: در این دیدارها یک روزی به منزل آیتالله خویی رفتیم. بین راه به امام عرض کردم که به خاطر اطلاعیههای خوبی که آیتالله خویی در حمایت از نهضت دادهاند، جا دارد از ایشان تشکر ویژهای بهعمل آورید. امام هم پذیرفتند و با بیان شیوای خود بهخاطر مجموع کارهایی که آیتالله خویی در نجف، به حمایت از نهضت اسلامی انجام داده بودند، از ایشان تشکر کردند. این مجلس مجلس خوبی بود و مرحوم آیتالله خویی با رویی خوش برخورد نمودند و از صحبتهای امام ابراز خرسندی کردند. خاطرات آیت الله سید هاشم رسولی محلاتی، ص۹۴. *آیتالله مسعودی خمینی عدهای میخواستهاند میان این دو مرجع، اختلافاتی ایجاد کنند؛ اما برخوردهای ایندو بهگونهای بوده که مانع از سوء استفاده دیگران میشده است: «شنیدم که چند نفر از فریبخوردگان به انگیزه خراب کردن چهره حضرت امام، حدود سه چهار هزار دینار بهعنوان وجوهات شرعی برای امام میآورند. بعد از چند روز مجدداً مراجعه میکنند و میگویند: آقا اشتباهی بهوجود آمده است؛ وجوهی که باید به آقای خویی بدهیم را اشتباهاً به شما دادهایم؛ شما لطف کنید و آن را به ما مسترد کنید! حضرت امام بیدرنگ برمیخیزند و وجه مزبور را بازمیگردانند و حدود یک ربع از مقام و منزلت آقای خویی تعریف میکنند و از ایشان بهعنوان یکی از استوانههای علمی یاد میکنند و میگویند: این مقدار وجه که قابل ایشان را ندارد. تمام وجوهی که برای من میآورند، در اختیار ایشان است! ما شاگردان ایشان هستیم و مانند آن. این برخورد حضرت امام مانند بمب در نجف صدا می کند…». خاطرات آیت الله مسعودی خمینی، ص۳۱۰-۳۱۱. *حجتالاسلام عبدالحمید بنابی وقتی امام از ترکیه به عراق تبعید شد، آیتالله خویی هیأتی را به نمایندگی از سوی خود به همراه صدها طلبه جوان برای دیدن امام و استقبال از ایشان به کاظمین فرستاد . خاطرات شیخ عبدالحمید بنابی، ص112-113 یکی از مریدان و اطرافیان آیتالله خویی که اغلب در خدمت ایشان بوده و نسبت به امام(ره) نظر منفی داشته است، به آیتالله خویی میگوید: آقا اگر اجازه بدهید، میخواهم کمی برای شما از علم رجال بگویم. آیتالله خویی درمییابد که منظور از تعبیر علم رجال، منفیبافی و غیبت از امام خمینی است و با اینکه کسی حضور نداشته است، اجازه نمیدهد و با صراحت میگوید: نه! لازم نیست. خاطرات حجت الاسلام شیخ عبدالحمید بنابی، ص۱۱۳. *پرهیزاز ملاقات شریف امامی زمانی که شریفامامی به نجف رفته بود و قصد میکند خدمت آیتالله خویی برود، آیتالله وی را به حضور نمیپذیرد. شریف امامی میگوید: مسألهای دارم و میخواهم در خصوص سیاست ایران صحبت کنم. آقای خویی پاسخ میدهد: ما را همان است که آقای خمینی میفرمایند. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج۱۶، ص۴۶۲. اعتراض به حکم اعدام امام وقتی که شایعه اعدام امام خمینی فراگیر شده بود، آیتالله خویی به همراه آیتالله شاهرودی نزد آیتالله حکیم میروند و از ایشان میخواهند تا الساعه اقدامی بکند. امام خمینی در آینه اسناد، ج۹، ص۱۶۷. آیت الله سید عبدالهادی شاهرودی در مجلسی که جمع کوچکی از فضلای معتمد نزد آیتالله خویی حضور داشتهاند، یک نفر از حاضرین نقل میکند که چندی است در ایران مسأله جدیدی رسم شده است. ایشان میپرسند: چه رسم شده است؟ آن طلبه میگوید: رسم انداختهاند که بعد از نمازها بگویند: خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار، از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزا! آیتالله خویی میگوید: خوب چه اشکالی دارد؟ یکی از حاضرین میگوید (احتمالاً) نوعی بدعت بعد از نماز در تعقیبات نماز ایجاد شده… ایشان در جواب میگوید: دعاست و بدعت نیست….یک نفر از حاضرین میگوید: بنابراین شما این امر را صحیح میدانید؟ آیتالله خویی میفرمایند: بلکه واجب میدانم. پی نوشت:خاطرات و مبارزات آیت الله سید عبدالهادی شاهرودی، ص۱۷۱-۱۷۲.منبع:حوزه