30 فروردين 1401 18 رمضان 1443 - 32 : 12
کد خبر : ۵۸۶۷۰
تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱۳۹۴ - ۲۱:۰۷
آیت الله قرهی؛
آیت الله قرهی گفت: امام صادق (ع) می­ فرمایند: شرم نور است. خود اینکه انسان حیا و شرم داشته باشد یکی از لطف­های خدا به انسان است و در این صورت انسان باید بداند مشمول رحمت پروردگار عالم شده است.
عقیق:آیت الله قرهی نکته ای اخلاقی بیان کرده که متن آن برای علاقه مندان در پی می آید؛ 
قال الصّادق(ع): «الحياءُ نُورٌ جَوهَرُهُ صَدرُ الإيمانِ وتَفْسيرُهُ التَّثَبُّتُ عِندَ كُلِّ شَيءٍ يُنْكِرُهُ التَّوحيدُ والمَعرِفَةُ» [۱]، وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل(ع) این روایت شریف را از پدر بزرگوارشان و ایشان هم از سیّد السّاجدین(ع) بیان می­ فرمایند.
حضرت می­ فرمایند: شرم نور است. خود این که انسان حیا و شرم داشته باشد، یکی از لطف­های خدا به انسان است و در این صورت انسان باید بداند مشمول رحمت پروردگار عالم شده است. امّا بی­حیائی یعنی این که انسان نعوذبالله و نستجیربالله از لطف و رحمت حضرت حقّ دور است و دلالت بر این است که شیطان بر او غلبه پیدا کرده است. برای همین است که می­فرمایند: شرم و حیاء، نوری است  «الحياءُ نُورٌ»،  که ذات و جوهر آن صدرِ ايمان است  «جَوهَرُهُ صَدرُ الإيمانِ».
اصلاً هر چیزی جوهره و اصلی دارد. مروارید را هم که گوهر می­ گویند، چون در صدف است، لایه دارد، پوشیده است و بعد معلوم می­ شود. حال، گوهر حیاء چیست؟ کسی که سینه او پر از ایمان باشد. یعنی حیائی که نور است، به واسطه ایمان است. هر چه ایمان در سینه انسان قوی­تر بود، حیاء بیشتر است و او از این نور الهی بیشتر بهره ­مند می­ شود.
معلوم می ­شود خدا این لطف، مرحمت و بزگواری یعنی حیاء را به کسانی که ایمان ندارند، نمی­دهد و در بستر ایمان است که انسان با حیاء می­شود. همان­طور که بیان فرمودند:  «لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا حَيَاءَ لَهُ» [۲] ،  اصلاً ایمان ندارد آن کسی که حیاء ندارد. وقتی که سینه خالی از ایمان شود، انسان بی­دین می­ شود و حیاء ندارد.

تفسیر حیاء
حال، تفسیر آن چیست؟ معنای شرم چیست؟ حضرت می­ فرمایند:  «وَ تَفْسيرُهُ التَّثَبُّتُ عِندَ كُلِّ شَيءٍ يُنْكِرُهُ التَّوحيدُ والمَعرِفَةُ» در حقیقت معنای حیاء این است: انسان در برابر هر چه با توحید و معرفت پروردگار عالم ناسازگاری دارد، خویشتنداری کند. یعنی انسان هر چیزی را که در آن معرفت نیست و با غیر توحید است، مواظبت کند، لذا خویشتنداری در برابر هر آنچه که با توحید و معرفت پروردگار عالم ناسازگاری دارد؛ یعنی انسان برسد به این که بداند هر چه پروردگار عالم گفت، باید گوش بدهد که این توحید می­ شود و در سایه معرفت به وجود می­ آید.
لذا وقتی انسان با معرفت شد؛ چون سینه پر از ایمان می­شود، با حیاء هم می­ شود. امّا اگر بی­معرفت شد، بی­ حیاء می­ شود و دیگر تمام است. برای همین است که مولی ­الموالی(ع) فرمودند:  «الحياءُ مِفتاحُ كُلِّ الخَير» [۳]، حیاء کلید هر خیری است و معلوم است بی­ حیائی هم عامل هر شرّی است.
انسان باحیاء هم در جلوتش مواظبت می­کند و هم در خلوتش. پیامبر(ص) رد می­ شدند، دیدند یک کسی برهنه نشسته است. روی خود را برگردانند و فرمودند: کسی که در تنهایی هم برهنه باشد، بی­ حیاء است. چون انسانی که حیاء دارد، حضرت حق را ناظر می­ بیند و در همه جا مواظبت می­ کند.
بعضی­ ها چیزهایی می­ گویند که ما نمی­ فهمیم. داریم که اگر انسان در بیت الخلاء موقعی که مواد زائد را تخلیه می­ کند، ببیند، پس گردن او می­ زنند. در آن­جا دعا هم دارد که می­ فرمایند بگویید:  «اللَّهُمَّ أَطْعِمْنِي طَيِّباً فِي عَافِيَةٍ وَ أَخْرِجْهُ مِنِّي خَبِيثاً فِي عَافِيَةٍ»، خدایا! به من طعام طیّب در عافیت دادی و حالا هم که خبیث خارج شد، در عافیت هستم؛ یعنی طیّب خوردم، خبیث بیرون آمد. دارد که بعضی از بزرگان حتّی در موقع استبراء هم مواظبت می­ کنند؛ یعنی این­قدر حیاءهای عجیبی دارند لذا همان­ طور که بیان شد، حیاء دلالت بر ایمان است. اگر کسی بی ­حیاء شد، دیگر راحت می­شود، حرف­های رکیک می­زند، به مردم تهمت می­زند، غیبت می­کند و اصلاً بی­دین می­ شود،   «لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا حَيَاءَ لَهُ».
ملاّی نراقی می­ فرمایند: خود حیاء هم مثل همه مطالب درجات دارد. اگر کسی را دیدید که خدای ناکرده می­ خواهد آبروی کسی را ببرد، بدانید خودش بی­ حیاء است. حتّی اگر کسی هم خوشحال شد که آبروی کس دیگری دارد می­رود، دچار نوعی بی ­حیائی است. لذا انسان باید قلباً مکدّر شود که چرا آبروی انسانی رفته است.
 انبیاء عظام، حضرات معصومین(ع)،  اولیاء الهی و خصّیصین حضرت حق حتّی دوست نداشتند کسی را در عذاب ببیند و دوست داشتند دشمنانشان هم هدایت شوند و تا آن لحظه آخر هم تمام تلاششان بر همین بود. لذا پیامبر(ص)  که  «رحمة للعالمین»  است آن­قدر تلاش کرد که خداوند خطاب کرد: حبیب من! بس است، تو داری خودت را به هلاکت می­اندازی که این­ها ایمان بیاورند! لذا این حضرات اصلاً دوست ندارند کسی جهنّمی شود؛ هیهات که آن­ها دوست داشتند شمر، یزید و ... جهنّمی شوند. منتها مع­الأسف انسان­ها خودشان را به این­جا می­ رسانند.

پی نوشت ها:
[۱]   میزان الحکمه، حدیث: ۴۷۲۰/ مصباح الشّريعه
[۲]   الكافي، ج: ۲، ص: ۱۰۶   
[۳]   غررالحكم، ص: ۲۵۷، حدیث:۵۴۵۳
منبع:مهر
211008
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: