عقیده به حضور مهدی(عج) یک عقیده کاملاً اسلامی است که ریشههای ثابت آن در کتاب و سنت بهطور صحیح و متواتر قرار دارد و در این که نمیتوان آن را از دعوت اسلامی جدا کرد، هیچگونه شک و تردیدی وجود ندارد و در این زمینه آیاتی از قرآن مجید و بسیاری از احادیث و اخبار، چنان این اعتقاد را تحکیم و استوار کردهاند که حتی انکار آن (مانند انکار اصل رسالت و نبوت) در بعضی از روایات، کفر شمرده شده است.
بر اساس مطالب کتاب، احتمال اینکه اخبار و احادیث پس از ولادت حضرت مهدی(عج) یا در زمان غیبت صغری یا کبری در منابع حدیثی و متون شیعه وارد شده باشد، بهطور قطع غیرعقلایی و مردود است؛ زیرا کتابهایی که این احادیث در آنها ضبط شده و کسانی آنها را تألیف کردهاند که احتمال این که کلمهای جعل کنند، در حق آنها داده نمیشود و آنها کسانی هستند که به صدق امانت، معروف و مشهور هستند.
در بخشی از مقدمه کتاب به همین موضوع بهصورت مبسوط اشاره و نوشته شده است: «بدون تردید عقیده به ظهور مهدى علیه السلام یک عقیده کاملاً اسلامى است که ریشههاى ثابت آن در کتاب و سنت بهطور صحیح و متواتر قرار دارد، و در اینکه نمىتوان آن را از دعوت اسلامى جدا ساخت، هیچگونه شک و تردیدى نیست. آیاتى از قرآن مجید و حجم هنگفتى از احادیث و اخبار، چنان این اعتقاد را تحکیم و استوار نمودهاند که حتى انکار آن مانند انکار اصل رسالت و نبوت در بعضى از روایات، کفر شمرده شده است.
اگر ما از این قرن خودمان که قرن چهارده هجرى است، تا عصر مقدّس رسالت را بررسى کنیم، مىبینیم که اصل ظهور مهدى علیه السلام در تمام این چهارده قرن، بین صحابه و تابعین و علما و محدثین و ادبا و شعرا و خلفا، همواره یک موضوع ثابت و غیر قابل انکار بوده است و شخصیتهاى سرشناس علمى و ادبى و سیاسى، به آن مؤمن و معتقد بودهاند. اگرچه از کتابهایى مثل کتاب «منتخب الاثر» کثرت این اخبار و احادیث از طرق شیعه و اهل سنت معلوم مىشود ... اما با قطع نظر از تتبّعات گسترده مىتوان گفت که براى مردمى که کم وبیش، اهل اطلاع و تحقیق و مراجعه به کتابهاى اسلامى در رشتههاى حدیث و تفسیر و تاریخ و کلام و مذهب مىباشند، دو نقطه حسّاس در این مسأله واضح و مسلّم است:
نخست اینکه: مسئله ظهور حضرت مهدى علیه السلام یک مسئله اسلامى خالص است که مسلمانان آن را از زبان پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله شنیده و از آن حضرت فرا گرفتند و مانند هر موضوع بدیهى اسلامى دیگرى نیاز به اثبات ندارد.
و دیگر اینکه: تعیین او در فرزند منحصر به فرد حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام نیز عقیدهاى است که از اهل بیت رسالت، قبل از ولادت حضرت مهدى علیه السلام یعنى قبل از سال 255 هجرى و قبل از ولادت پدر بزرگوارش گرفته شده است، و اهل بیت هم اخبار خود را مستند به رسول خدا صلى الله علیه و آله داشتهاند. علاوه بر احادیثى که از طرق اهل سنت نیز در این باب رسیده است، و احتمال اینکه این اخبار و احادیث پس از ولادت حضرت، یا در زمان غیبت صغرى یا کبرى به منابع حدیثى و متون شیعه وارد شده باشد، بهطور قطع، غیرعقلائى و مردود است، زیرا کتابهایى که این احادیث در آنها ضبط است، کسانى آنها را تألیف کردهاند که احتمال این که کلمهاى جعل نمایند، در حق آنها داده نمىشود و به وثاقت و صدق امانت، معروف و مشهورند. این افراد، هریک این احادیث را از شیوخ خود و از کتب حدیثى دیگرى که قبل از ولادت پدر حضرت مهدى علیه السلام نوشته شده، و یا از واسطههاى صددرصد مورد اعتماد، از مشایخ روات معاصر ائمه و عصر تابعین و صحابه، روایت نمودهاند.
هرکس به این احادیث رجوع کند براى او جاى شک و شبههاى باقى نمىماند که عقیده به اینکه حضرت مهدى علیه السلام فرزند حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام است، عقیده پیامبر گرامى اسلام، على علیه السلام، فاطمه زهرا ــ سلام الله علیها ـــ و امام حسن و امام حسین تا امام هادى بوده است... .»
در بخش دیگری از این کتاب به این سؤال پاسخ داده میشود: از موضوع مهدویت که هم شیعه و هم سنی بر آن اتفاق نظر دارند، برای دردهای جامعه اسلامی چه راه علاجی میتوان جست؟ از این منظر، موضوع مهدویت در این کتاب از بعد حدیثی و اثباتی خارج شده و به فضای جدید و کاربردیتری که شامل حال اجتماع مسلمانان میشود، قرار میگیرد. نگارنده با اشاره به اهمیت جاری شدن اعتقاد مهدویت در راه اصلاح جامعه و تأثیر آن برای رهنمود شدن جامعه اسلامی بهسمت آرمانها، مینویسد: «ما نمىتوانیم در دنیاى امروز که کاروان مدنیّت، با شتاب بهسوى ترقّى پیش مىرود، فقط از چنین عقیدهاى که چهارده قرن است افکار را به خود مشغول داشته و رهبران اسلامی آن را تبلیغ کردهاند، به جشن و چراغانى نیمه شعبان خود را قانع کنیم و از این فکر مسئولیت و تعهدى را درک ننماییم; که این برداشت با روال عمومى اصول مسلّم اسلام و احکام قرآن و عقاید دینى ما که همه آنها سازندگى دارند، سازگار نیست. اسلام دین و مکتب مبارزه، کوشش، انقلاب، اصلاحات و آئین علم و ترقّى است، این عقیده هم باید مردم را در این جهت تشویق نماید».
با توجه به مباحث مطرح شده، کتاب به فصلهای مختلف تقسیمبندی شده است که شامل این موارد است: رابطه عقیده به ظهور حضرت مهدى با چگونگىهاى ذهنى و فکرى، رابطه عقیده به ظهور حضرت مهدى با وحدت جامعه و حکومت جهانى، رابطه عقیده به ظهور حضرت مهدى با مساوات اسلامى، رابطه عقیده به ظهور حضرت مهدى با عدالت اجتماعى و زمامدارى، نظام حکومت حضرت مهدى(عج)، نظام امامت، نظام عدل و قسط است، بحثى در الفاظ مترادف، معنى ظلم، معنى عدل، قسط در قرآن مجید، قسط در نهجالبلاغه، ابعاد متعدد عدل، عدل حاکم، بعد قانونى قسط و عدل، بعد اقتصادى قسط و عدل، بعد اجتماعى قسط و عدل، تقسیم سهام براساس واقع و انقلاب در نظام مالکیت.
کتاب «عقیده نجاتبخش پیرامون عقیده به ظهور و حکومت حضرت مهدی(عج)» با 120 صفحه در چاپ سوم وارد بازار نشر شده است.
منبع:تسنیم