در همین رابطه و در شرح و تفسیر فرازهای والای این دعا، سلسله گفتگوهایی داشته ایم با حجت الاسلام علی شاه علیزاده، کارشناس و پژوهشگر تفسیر و علوم قرانی؛ که بخش سوم این گفتگو را می خوانید؛
صفات خدا دو گونه اند؛«صفات ذات» و «صفات فعل» خداوند چون رزق می دهد چون شفا می دهد می گوییم رازق است ؛ شافی است. چون می میراند و زنده می کند می گوییم محیی و ممیت است. اما حتی در صورتی که خدا این اعمال را انجام نمی داد نیز به این صفات متصف می شد.
«صفات ذات» به صفاتی گفته می شود که متعلق به ذات خداست و اگر کاری هم انجام ندهد باز متصف به این صفات می شود مانند ازلی و ابدی بودن (همیشه بودن).
برخی صفات، هم صفت ذات هستند و هم صفت فعل. مانند عظیم و قدیر. صفت «عظیم» در قران هم برای خدا و هم برای دیگران به کار رفته است.
دعا کننده با دیدن عظمت مخلوقات متوجه می شود که مرتبه بالایی از تجلی الهی، در وجود مقدس رسول اسلام صل الله علیه وآله و اهل بیت او است. آنها قران ناطق هستند. مگر نه این که خداوند می فرماید « «والقران العظیم» !
وجود مبارک پیامبر و اهل بیت قران ناطق هستند و اتصاف قران به صفت «عظیم» در واقع وصف حال قران است. یا درباره رسول خدا صل الله علیه وآله می گوید « انک لعلی خلق عظیم» تو بر یک اخلاق بسیار عظیم هستی!! این نشان دهنده آن است که بالاترین درجه از عظمت الهی در وجود پیامبر و اهل بیت ایشان است.
لذا وقتی دعا کننده در این فقره دست به دامن عظمت خدا می شود، ابتدا توجه او به عظمت مخلوقات است و سپس با عنایت به عظمت مخلوقات و بالاترین عظمت در میان آنها خطاب می کند:« اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ مِنْ عَظَمَتِكَ بِاَعْظَمِها ؛ خدايا از تو می خواهم به بزرگترين مرتبه عظمتت با اينكه تمام مراتب عظمتت بزرگ است.
یعنی من برای رسیدن به حاجتم به بالاترین درجه عظمت از تجلی تودر میان مخلوقات (که در پیامبر و اهل بیت است) دست یاری دراز می کنم.
سپس در این میان متوجه می شود که تمام تفاوت ها و کم و زیادها در تجلی عظمت الهی، مربوط به مخلوقات است اما منشاء و منبع این مخلوقات و منشاء عظمت آنها، وجود خود خداست و عظمت خدا یک حقیقت بسیط است که درجه ندارد. لذا خطاب می کند : وَكُلُّ عَظَمَتِكَ عَظَيمَةٌ ؛ خدایا تمامی جلوه های عظمت تو در میان مخلوقات عظیم است چرا که منشاء همه آنها، عظمت توست.
و وقتی به این معرفت می رسد عرض می کند: اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِعَظَمَتِكَ كُلِّها؛ خدایا استعانت و مدد می جویم از همه عظمت تو تا به حاجتم دست یابم.
فراز بعدی دعا می فرماید: اَللّهُمَّ اِنّي اَسَئَلُكَ مِنْ نُورِكَ بِاَنْوَرِهِ وَكُلُّ نُورِكَ نَيِّرٌ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِنُورِكَ كُلِّهِ ؛ بسیاری از صفات خدا از نظر مفهومی با صفات مخلوقات مشترک است. به عنوان مثال وقتی می گویید خدا عالم (دانا) است انسان نیز عالم است، مفهوم عالم یک معنا دارد؛ اما تفاوت آن در حقیقت و واقعیت خارجی است؛ تفاوت درعلمی است که در خارج از این مفهوم وجود دارد.
این مفهوم حکایت از علم خدا می کند ولی حقیقت آن علمی که نزد
خداست، غیر از علمی است که در انسانها وجود دارد. لذا از نظر مصداقی و
حقیقت وجودی با هم تفاوت بسیار دارند.
برای شناخت اجمالی صفات خدا در گام اول باید مفهوم آن را بشناسیم و در گام دوم به سراغ مصداق و حقیقت آن در میان مخلوقات برویم. سپس می بایست ویژگی ای که به مخلوقات اختصاص دارد از آن حذف کنیم و با تنزیه و تسبیح خدا از ویژگی های مخلوقات، به حقیقت آن مفهوم در خدا به شکل اجمالی معرفت پیدا کنیم.
مفهوم نور نیز در میان خالق و مخلوق مشترک است در تعریف نور گفته شده هرچیزی که به خودی خود ظاهر و آشکار باشد و دیگران را نیز آشکار کند نور نامیده می شود.
وقتی واژه نور را در مخلوقات و موجودات مادی جستجو می کنیم می توان مصادیقی برای آن یافت. به عنوان مثال خورشید که خود روشن است و منظومه شمسی را نیز نور می بخشد مصداقی برای مفهوم نور است.
اما مصادیق مادی نور وبژگی هایی دارند که خداوند از آنها منزه است. نخست این که خورشید هستی اش را از خود ندارد بلکه از خدا دارد، دوم این که خورشید دارای جسم است و دیگر این که خورشید رو به تمام شدن است. اما خداوند منزه هم منزه از جسم و ماده است هم ابدی است و هم هستی خدا از خود معنای نور بودن خدا تا حدودی برای ما روشن می شود.
خدا نور است چون وجود دارد و وجودش آشکار و ایجاد کننده است. یعنی آن چه را که پیدا نبود خداوند وجود آن را ایجاد کرد و چون ایجاد کننده و به وجود آورنده است سایر موجودات را آشکار می کند. پس نور است چون خودش آشکار است و دیگران را نیز آشکار می کند .
ادامه دارد...
منبع:شبستان