12 خرداد 1401 3 ذی القعده 1443 - 28 : 23
کد خبر : ۵۵۹۲۴
تاریخ انتشار : ۲۸ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۷:۲۵
امروز، اول ماه مبارك رمضان، مصادف با رحلت ضرت نفيسه خاتون سلام‌اللّه‌علي‌ها، عمه حضرت عبدالعظيم حسنى است. ايشان سى مرتبه به حج مشرف شد كه بيشتر آن پياده بود.
عقیق:حضرت نفيسه خاتون سلام‌اللّه‌علي‌ها به زهد و عبادت و صيام روز‌ها و قيام شب‌ها مشهور روزگار خود بود. او صاحب مال زياد بود، لذا به درماندگان، مريضان و عموم مردم احسان مى‌كرد.


سى مرتبه به حج مشرف شد كه بيشتر آن پياده بود. در مسجدالحرام در حالى كه پرده‌هاى خانه خدا (كعبه) را مى‌گرفت، اشك مى‌ريخت و ناله و فرياد مى‌كرد، و اين جملات را مى‌گفت: الهى و سيّدى و مولاى متّعنى و فرّحنى برضاك عنّى...

حضرت نفيسه خاتون سلام‌اللّه‌علي‌ها دختر جناب حسن بن زيد بن امام حسن مجتبى عليه‌السلام و عمه حضرت عبدالعظيم حسنى عليه‌السلام، در سنه ۱۴۵ ه. ق. در مكه معظمه متولد شد و در مدينه منوره با زهد و عبادت به سر برد.

ايشان با اسحاق الموتمن، پسر حضرت امام جعفر صادق عليه‌السلام ازدواج كرد و از آن صلب پاك، يك پسر و يك دختر به نام‌هاى قاسم و ‌ام‌كلثوم به دنيا آورد. (شيخ عباس قمي، منتهي الامال، ج۲، ص ۲۹۹؛ عالمه مجلسي، سفينه البحار، ج۲، ص۶۰۴)

گفته شده است كه ايشان با شوهر و فرزندان خود از مدينه به مصر رفته و هفت سال در آنجا به سر برد و در ماه رمضان سنه ۲۰۸ ه. ق، در سن ۶۳ سالگى به سراى قرب الهى شتافت.
با اعلام اين خبر از بلاد و نواحى اطراف، مردان و زنان براى تشييع جنازه آن بانوي پرهيزگار به مصر ‌آمدند و دسته دسته بر وى نماز ‌گذاشتند.

مرحوم حاج شيخ عباس قمى قدس‌سره در (منتهى‌الآمال، ج۲، ص۳۰۰) به نقل از (تاريخ طبرى، ج۵، ص۱۷۴) مى‌نويسد: هنگامى كه نفيسه خاتون رحلت نمود، اسحاق بن جعفر الصادق عليه‌السلام خواست بدن همسرش را از مصر به مدينه آورد و در بقيع به خاك سپارد. مردم نزد امير شهر رفتند تا وى اسحاق را از اين امر باز دارد، اما اسحاق نپذيرفت.

مصريان اموال بسيارى براى او جمع كردند تا از آن انديشه برگردد، اسحاق هم‌چنان قبول ننمود. مردم مصر شب را با اندوه و سختى به روز آوردند و چون بامداد رسيد، خدمت اسحاق جمع شدند و حال او را دگرگون ديدند.

سبب را از او سؤال كردند، گفت: ديشب رسول خدا صلى‌اللّه‌عليه‌وآله‌وسلم را در خواب ديدم كه به من فرمودند: «اموال ايشان را رد كن و سيّده نفيسه را نزد ايشان دفن نما، «لانّ الرّحمة تنزل عليهم ببركات‌ها؛ رحمت خدا به بركت وجود خانم بر اهل مصر نازل مى‌شود».

سرانجام سيّده را در مزار «درب السباع» دفن كردند و اسحاق المؤتمن با دو فرزند خود عازم مدينه شد.

شكى نيست كه حضرت نفيسه خاتون سلام‌اللّه‌علي‌ها دختر حسن بن زيد بن امام حسن عليه‌السلام و عمه حضرت عبدالعظيم حسنى عليه‌السلام است؛ اما عده‌اى از علماى انساب و مورخان، او را دختر زيد بن حسن عليه‌السلام دانسته‌اند كه على التحقيق اشتباه مى‌باشد.



ارادت مصريان به حضرت نفسيه خاتون

مصريان اعتقادى كامل به او دارند و معروف است كه دعا در نزد قبر او مستجاب مى‌شود.

شيخ ذبيح‌اللّه محلاتى هم در كتاب «رياحين الشريعه» مى‌نويسد: سيّده نفيسه بنت حسن بن زيد بن الحسن بن على بن ابى طالب عليه‌السلام كه در خاك مصر مدفون است، مزارش زيارتگاه خاص و عام مى‌باشد و به طاهره و كريمة‌الدارين مشهور است.

نوشته‌اند كه حضرت نفيسه خاتون سلام‌اللّه‌علي‌ها به دست خود قبرش را حفر كرد و همه روزه در ميان آن مى‌رفت و نماز مى‌گزارد و قرائت قرآن مى‌نمود، طورى كه شش هزار ختم قرآن در آن به اتمام رساند

حضرت نفيسه خاتون سلام‌اللّه‌علي‌ها نزد عرب‌ها «سيّده» و «ست نفيسه» كه به معناى «خانم» است، خوانده مى‌شود. همان‌طور كه گفته شد، تولد ايشان را به سال ۱۴۵هجرى قمرى، همزمان با سال شهادت محمد و ابراهيم، پسران عبداللّه محض فرزند حسن مثنى نوشته‌اند و در حالات آن مخدّره چنين گفته‌اند: بسيار زاهد و متقى بود و در حال احتضار روزه‌دار بود و جمعى از او خواستند كه روزه‌اش را افطار كند، در جواب گفت: سبحان‌اللّه، سى سال است كه از خدا مسألت دارم صائم از دنيا بروم، چگونه از آرزوى سى ساله‌ام دست بكشم؟

ماجراي حفر قبر
نوشته‌اند كه حضرت نفيسه خاتون سلام‌اللّه‌علي‌ها به دست خود قبرش را حفر كرد و همه روزه در ميان آن مى‌رفت و نماز مى‌گزارد و قرائت قرآن مى‌نمود، طورى كه شش هزار ختم قرآن در آن به اتمام رساند.
در وقت احتضار، كه بعد از هفت سال اقامت در مصر بود، بيمار شد و به بستر مرگ افتاد، روزه‌دار بود و قرآن قرائت مى‌كرد و در هنگام قرائت سوره مباركه انعام چون به اين آيه شريفه رسيد «لهمّ دارالسلام عند ربّهم» (انعام، آيه ۶)؛ دار دنيا را وداع گفت.

بارقه غيبى
سيده نفيسه سلام‌اللّه‌علي‌ها، بر اثر پرهيزگارى و اطاعت از پروردگار به ارتقاى روحى و تكامل معنوى دست يافت. ارمغان اين توفيق، نورى بود كه بر خانه دلش تابيد و آن را روشن و تابناك ساخت و اين ويژگى موجب شكوفايى استعدادهاى عالى وى گشت و بعد متعالى وجودش را فضيلت بخشيد و بر علم و معرفتش افزود و به قول حضرت على عليه‌السلام كه مى‌فرمايند: العلم محيى النفس (دانش روح را زنده مى‌كند).

يادآور مى‌شود كه سيده نفيسه در هيچ مكتب و مجلسى به تحصيل علم اقدام نكرد، بلكه به دليل تزكيه و تهذيب نفس، قلبش از هر جهت صيقلى شد و صلاحيت لازم را به‌دست آورد و از علم الهامى بهره‌مند گشت؛ دانشى كه به جهت وجود استحقاق و اقتضاى حكمت و مشيت بالغه الهى بر دل شايسته‌اش تابيد و آن را بارور از علوم، معارف و معانى كرد.


يكى از كسانى كه موفق گرديد از چشمه معارف سيده نفيسه سلام‌اللّه‌علي‌ها جرعه نوشى كند، محمد بن ادريس شافعى مى‌باشد. وى همواره از سيده نفيسه استفاده‌هاى علمى و معنوى مى‌برد و هنگامى كه براى تدريس به مسجد فسطاط مى‌رفت، در سر راهش در منزل اين بانو توقف مى‌كرد و از او اخذ حديث مى‌نمود.

در وقت احتضار، كه بعد از هفت سال اقامت در مصر بود، بيمار شد و به بستر مرگ افتاد، روزه‌دار بود و قرآن قرائت مى‌كرد و در هنگام قرائت سوره مباركه انعام چون به اين آيه شريفه رسيد «لهمّ دارالسلام عند ربّهم» (انعام، آيه ۶)؛ دار دنيا را وداع گفت

كرامات نفيسه خاتون (س)
اخبار سيده نفيسه سلام‌اللّه‌علي‌ها و كرامات او در كتاب‌هاى بسيارى شرح داده شده است و كرامات زيادى از آن حضرت نقل كرده‌اند. كتابى در مآثر ايشان موسوم به «مآثر النفيسه» نوشته شده است. در ذيل كراماتى از سيده نفيسه سلام‌اللّه‌علي‌ها از كتاب (رياحين ‌الشريعه، ج ۵‌، ص۹۴) ‌؛ تقديم مى‌نماييم:

شفاي دختر زمين گير مرد يهودي
در جوار منزل حضرت نفيسه خاتون سلام‌اللّه‌علي‌ها، مردى يهودى مى‌زيست كه دخترى زمين‌گير داشت و دخترك نيروى ايستادن نداشت.

روزى مادرش قصد گرمابه نمود و خواست دخترش را همراه خود ببرد، ولى دخترش به جهت ناتوانى پا‌هايش، قادر به حركت نبود، لذا به مادر گفت كه توان اين كار را ندارم. مادر گفت: تنها در خانه مى‌مانى تا من برگردم. دختر گفت: نمى‌توانم، زيرا از تنهايى وحشت دارم. دختر به مادر خود پيشنهاد داد كه مرا به خدمت اين سيّده شريفه كه در همسايگى ماست ببر تا از گرمابه مراجعت كنى.

چون مادر دخترك اين سخن را شنيد به خدمت سيّده نفيسه رفت و از آن عليا مخدّره خواست تا دختر را نزد خود بپذيرد؛ نفيسه خانم هم درخواست او را پذيرفت. زن يهوديه دختر خود را به خانه حضرت نفيسه خاتون سلام‌اللّه‌علي‌ها آورد و در اتاقى گذاشت و خود عازم گرمابه شد. چون هنگام نماز رسيده بود، حضرت نفيسه خاتون سلام‌اللّه‌علي‌ها آبى براى وضو آماده ساخت و با آن وضويى ساخت. ترشحاتى از آب وضوى آن حضرت بر اعضاى دختر يهودى پاشيده شد و دخترك به بركت آن عافيت يافت.

هنگامى كه زن يهودى از گرمابه برگشت، دخترش براى استقبال، با پاى خود به سوى مادر دويد. وقتى مادر اين حالت را ديد، سبب را از دخترش پرسيد. دختر اظهار نمود كه از بركت آب وضوى سيّده نفيسه، پاى فلجم شفا يافت. مادر دخترك و ديگر بستگان او پس از ديدن اين كرامت، شهادتين را جارى كردند و اسلام آوردند.

پی نوشت:
تبيان / سايت انديشه قم
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: