هم صحبت شدن آيت اللّه نجفى با امام زمان (عليه السلام) ودستورات وراهنمائى گرانبهاى آن حضرت را به ايشان در ادامه بخوانيد.
عقیق:آيت اللّه نجفى مرعشى مى گويد: (در ايّام تحصيل علوم دينى وفقه اهل بيت (ع) در نجف اشرف، شوق زيادى جهت ديدار جمال مولايمان بقية اللّه الاعظم(عج) داشتم. با خود عهد كردم كه چهل شب چهارشنبه پياده به مسجد سهله بروم به اين نيّت كه جمال آقا صاحب الامر (عليه السلام) را زيارت وبه اين فوز بزرگ نائل شوم. تا 35 يا 36 شب چهارشنبه ادامه دادم، تصادفاً در اين شب، رفتنم از نجف تأخير افتاد وهوا ابرى وبارانى بود. نزديك مسجد سهله خندقى بود، هنگامى كه به آنجا رسيدم براثر تاريكى شب وحشت وترس وجود مرا فرا گرفت مخصوصاً از زيادى قطّاع الطّريق ودزدها، ناگهان صداى پايى را از دنبال سر شنيدم كه بيشتر موجب ترس ووحشتم گرديد. به عقب برگشتم، سيّد عربى را با لباس اهل باديه ديدم، نزديك من آمد وبا زبان فصيح گفت: (اى سيّد! سلامٌ عليكم). ترس ووحشت به كلّى از وجودم رفت واطمينان وسكون نفس پيدا كردم وتعجّب آور بود كه چگونه اين شخص در تاريكى شديد، متوجّه سيادت من شد ودر آن حال من از اين مطلب غافل بودم. به هر حال سخن مى گفتيم ومى رفتيم. از من سؤال كرد: (قصد كجا دارى؟) گفتم: (مسجد سهله). فرمود: (به چه جهت؟) گفتم: (به قصد تشرّف زيارت ولى عصر (عليه السلام)). مقدارى كه رفتيم به مسجد زيد بن صوحان كه مسجد كوچكى است نزديك مسجد سهله رسيديم. داخل مسجد شده ونماز خوانديم وبعد از دعايى كه سيّد خواند كه كَاَنّ با او ديوار وسنگها آن دعا را مى خواندند،احساس انقلابى عجيب در خود نمودم كه از وصف آن عاجزم. بعد از دعا سيّد فرمود: (سيّد تو گرسنه اى، چه خوبست شام بخوري). پس سفره اى را كه زير عبا داشت بيرون آورده ودر آن مثل اينكه سه قرص نان ودو يا سه خيار سبز تازه بود، كَاَنَّ تازه از باغ چيده وآن وقت چهلّه زمستان، وسرماى زننده اى بود ومن منتقل به اين معنا نشدم كه اين آقا اين خيار تازه سبز را در اين فصل زمستان از كجا آورده است، طبق دستور آقا، شام خوردم. سپس فرمود: (بلند شو تا به مسجد سهله برويم). داخل مسجد شديم، آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد ومن هم به متابعت آن حضرت انجام وظيفه مى كردم وبدون اختيار نماز مغرب وعشاء را به آقا اقتدا كردم ومتوجّه نبودم كه اين آقا كيست. بعد از آنكه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود: (اى سيّد آيا مثل ديگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد كوفه مى روى يا در همين جا مى مانى؟) گفتم: (مى مانم). در وسط مسجد در مقام امام صادق (عليه السلام) نشستيم، به سيّد گفتم: (آيا چاى يا قهوه يا دخانيات ميل دارى آماده كنم؟) در جواب، كلام جامعى را فرمود: (اين اموراز فضول زندگيست وما از اين فضولات دوريم). اين كلام در اعماق وجودم اثر گذاشت به نحوى كه هرگاه يادم مى آيد اركان وجودم مى لرزد. به هر حال مجلس نزديك دو ساعت طول كشيد ودر اين مدّت مطالبى ردّ وبدل شد كه به بعضى از آنها اشاره مى كنم: 1 - در رابطه با استخاره سخن به ميان آمد، سيّد عرب فرمود: (اى سيّد با تسبيح به چه نحو استخاره مى كنى؟) گفتم: (سه مرتبه صلوات مى فرستم وسه مرتبه مى گويم (اَسْتَخيرُاللَّهَ بِرَحْمَتِهِ خِيَرَةً فى عافِيَةٍ) پس قبضه اى از تسبيح را گرفته مى شمارم، اگر دو تا ماند بد است واگر يكى ماند خوب است). ايشان فرمود: (براى اين استخاره، باقى مانده اى است كه به شما نرسيده وآن اين است كه هرگاه يكى باقى ماند فوراً حكم به خوبى استخاره نكنيد؛ بلكه توقّف كنيد ودوباره بر ترك عمل استخاره كنيد اگر زوج آمد كشف مى شود كه استخاره اوّل خوب است امّا اگر يكى آمد كشف مى شود كه استخاره اوّل ميانه است). به حسب قواعد علميّه مى بايست دليل بخواهم وآقا جواب دهد، به جاى دقيق وباريكى رسيديم پس به مجرّد اين قول تسليم ومنقاد شدم ودر عين حال متوجّه نيستم كه اين آقا كيست. 2 - از جمله مطالب در اين جلسه، تأكيد سيّد عرب بر تلاوت وقرائت اين سوره ها بعد از نمازهاى واجب بود: بعد از نماز صبح سوره (يس)، بعداز نماز ظهر سوره (عمّ)، بعد از نماز عصر سوره (نوح)، بعد از مغرب سوره (واقعه) وبعد از نماز عشاء سوره (ملك). 3 - ديگر اينكه تأكيد فرمودند، بر دو ركعت نماز بين مغرب وعشاء كه در ركعت اوّل بعد از حمد هر سوره اى خواستى مى خوانى ودر ركعت دوّم بعد از حمد سوره واقعه را مى خوانى وفرمود: كفايت مى كند اين از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب، چنانكه گذشت. 4 - تأكيد فرمود كه: (بعد از نمازهاى پنجگانه اين دعا را بخوان: (اَللّهُمَ سَرّحْنى عَنِ الهُمومِ وَالْغُمُومِ ووَحْشَةَ الصّدرِ ووَسْوَسَةِ الشَّيطان بِرَحمتِكَ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ). 5 - وديگر تأكيد بر خواندن اين دعا بعد از ذكر ركوع در نمازهاى يوميّه خصوصاً ركعت آخر: (اَللّهُمَ صَلِ عَلى مُحمّدٍ وَآلِ محمّد وترحَم على عجزنا واغِثْنا بحقَهم). 6 - در تعريف وتمجيد از شرايع الاسلام مرحوم محقّق حلّى فرمود: (تمام آن مطابق با واقع است مگر كمى از مسائل آن). 7 - تأكيد بر خواندن قرآن وهديه كردن ثواب آن براى شيعيانى كه وارثى ندارند، يا دارند ولكن يادى از آنهانمى كنند. 8 - تحت الحنك را از زير حنك دور دادن وسر آن را در عمّامه قرار دادن، چنانكه علماى عرب به همين نحو عمل مى كنند وفرمود: (در شرع اين چنين رسيده است). 9 - تأكيد بر زيارت سيّد الشهداء (ع). 10 - دعا در حقّ من وفرمود: (خدا تو را از خدمتگزاران شرع قرار دهد). 11 - پرسيدم: (نمى دانم آيا عاقبت كارم خير است وآيا من نزد صاحب شرع مقدّس روسفيدم؟) فرمود: (عاقبت تو خير وسعيت مشكور وروسفيدى). گفتم: (نمى دانم آيا پدر ومادر واساتيد وذوى الحقوق از من راضى هستند يا نه؟) فرمود: (تمام آنها از تو راضى اند ودرباره ات دعا مى كنند). استدعاى دعا كردم براى خودم كه موفّق باشم براى تأليف وتصنيف. پس دعا فرمودند. سپس خواستم از مسجد بيرون روم بخاطر حاجتى، آمدم نزد حوض كه در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد. به ذهنم رسيد چه شبى بود واين سيّد عرب كيست كه اين همه با فضيلت است؟ شايد همان مقصود ومعشوقم باشد! تا به ذهنم اين معنى خطور كرد، مضطرب برگشتم وآن آقا را نديدم وكسى هم در مسجد نبود. يقين پيدا كردم كه آقا را زيارت كردم وغافل بودم، مشغول گريه شدم وهمچون ديوانه اطراف مسجد گردش مى كردم، تا صبح شد چون عاشقى كه بعد از وصال مبتلا به هجران شود. اين بود اجمالى از تفصيل كه هر وقت آن شب يادم مى آيد، بهت زده مى شوم). پی نوشت: كتاب قبسات - منتخبات ابن العلم - منتقم حقيقى منبع:باشگاه 211008