عقیق: وبلاگ "هم اندیشی" در اخرین پست خود به روایت خاطره ای از روضه خوانی شهید حسن باقری در شب عملیات پرداخته است که در ادامه آورده ایم.
این آخرین جلسه است! دقیقا گوش کنید؛ توجیهات تاکتیکی – اطلاعاتی-عملیاتی... قبل از انجام عملیات محرم ...توی قرارگاه فتح همه فرماندهان جمع شده بودند،همه اومده بودند. چند بار دیگه نشست، پاشد. کالک و نقشه ها رو زیر رور کرد . با وسواس خاصی آخرین توجیهات را انجام داد. حاج حسین (خرازی)- از این ور خطو میشکافی میری جلو؛ مهدی جون (زین الدین)- تا خط شکافته شد امون دشمنو ببر، خراب شو رو سرشون؛ بردار مجید (بقایی)- سریع سنگر را پاکسازی کن و پشت خاکریز با حسین و مهدی دست بده مفهوم بود؟!! سوالی نیست؟!! شب عملیات مشخص شد و جلسه تمام شد. ایام محرم بود. بلند شد ایستاد، روبروی همه ایستاد. دیگه حرف، حرف جنگ و عملیات نبود شروع کرد از کربلا گفتن؛ کتابی که دنبالش بود را باز کرد ..شروع کرد روضه خوندن خوند و خوند و خوند تا رسید به این جمله؛ جمله حضرت قاسم (ع) : شهادت در کام من از عسل شیرین تر است. دیگه تو حال خودش نبود بریده بریده، جمله ها رو ادا کرد ... هق هق گریه بلند شد. چفیه اش را کمک گرفت تا اشکاهایش را پاک کند حالا حسین، مهدی و مجید گریه می کردندو حسن (باقری) روضه می خواند. آخر نتونست حرفشو ادامه بده و نشست زمین و گریه کرد...