اولین هدیه چمران به غاده قبل از ازدواج
یادم هست در یکی از سفرهایی که به روستاها میرفت، همراهش بودم. داخل ماشین هدیهای به من داد - اولین هدیهاش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم - خیلی خوشحال شدم و همانجا باز کردم و دیدم روسری است، یک روسری قرمز با گلهای درشت. من جا خوردم، اما او لبخند زد و به شیرینی گفت
عقیق:«یادم هست در یکی از سفرهایی که به روستاها میرفت، همراهش بودم. داخل
ماشین هدیهای به من داد - اولین هدیهاش به من بود و هنوز ازدواج نکرده
بودیم - خیلی خوشحال شدم و همانجا باز کردم و دیدم روسری است، یک روسری
قرمز با گلهای درشت. من جا خوردم، اما او لبخند زد و به شیرینی گفت:
«بچهها دوست دارند شما را با روسری ببینند.» از آن وقت روسری گذاشتم و
مانده. من میدانستم بچهها به مصطفی حمله میکنند که چرا شما خانمی را که
حجاب ندارد میآوری موسسه، اما برایم عجیب بود که مصطفی خیلی سعی میکرد -
خودم متوجه میشدم - مرا به بچهها نزدیک کند. میگفت: «ایشان خیلی خوبند.
این طور که شما فکر میکنید نیست. به خاطر شما میآیند موسسه و میخواهند
از شما یاد بگیرند. انشاءالله خودمان یادش میدهیم.»
نگفت این حجابش درست نیست، مثل ما نیست، فامیل و اقوامش آنچنانیاند.
اینها خیلی روی من تاثیر گذاشت. او مرا مثل یک بچه کوچک قدم به قدم جلو
برد، به اسلام آورد. نُه ماه ... نُه ماه زیبا با هم داشتیم و بعد ازدواج
کردیم. البته ازدواج ما به مشکلات سختی برخورد.
به نقل از خانم غاده همسر شهید دکتر چمران
منبع:روضه