يكي از انواع توسّل، توسّل به حقّ پيامبران و رسولان است. مقصود، حقّى است كه خداوند به آنان لطف كرده و آنان را صاحبان حق قرار داده است. معناى اين سخن آن نيست كه بندگان و صالحان، حقّى ذاتى بر خدا دارند كه خدا بايد آن را ادا كند، بلكه همه حق از آنِ خداست.
عقیق:يكي از انواع توسّل، توسّل به حقّ پيامبران و رسولان است. مقصود، حقّى است
كه خداوند از روى تكريم به آنان لطف كرده و آنان را صاحبان حق قرار داده
است؛ آنگونه كه خود مى فرمايد: «و كان حقّا علينا نصر المؤمنين». معناى اين
سخن آن نيست كه بندگان و صالحان، حقّى ذاتى بر خدا دارند كه خدا بايد آن
را ادا كند، بلكه همه حق از آنِ خداست. در كتب اهل سنت نيز رواياتى وجود
دارد كه بر اين نكته دلالت دارد.
يكي از انواع توسّل، توسّل به حقّ
پيامبران و رسولان است. مقصود، حقّى است كه خداوند به آنان لطف كرده و آنان
را صاحبان حق قرار داده است. معناى اين سخن آن نيست كه بندگان و صالحان،
حقّى ذاتى بر خدا دارند كه خدا بايد آن را ادا كند، بلكه همه حق از آنِ
خداست.
مقصود، حقّى است كه خداى متعال از روى تكريم به آنان عطا
كرده و آنان را صاحبان حق بر خدا قرار داده است، آنگونه كه خداوند مى
فرمايد: «وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ» (۱)؛ (يارى
مؤمنان حقى برماست). لذا توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) كه
اشرف انبياء ميباشد نه تنها مشروعيت دارد بلكه هر انسان جوياي كمالي به آن
نياز دارد.
رواياتى هم بر اين نكته دلالت دارد، از جمله:
الف.
به نقل ابوسعيد خدرى: پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: هركس براى
نماز از خانه اش بيرون آيد و چنين دعا كند: «خداوندا، تو را به حقّى كه
سائلان بر تو دارند مى خوانم، و تو را به حق اين رفتنم مى خوانم، چرا كه من
از روى خوشى و طغيان و ريا بيرون نيامده ام، بلكه براى اين بيرون آمده ام
كه از خشم تو مصون مانم و به رضاى تو برسم. از تو مى خواهم كه مرا از آتش
پناه دهى و گناهانم را بيامرزى، كه جز تو كسى گناهان را نمى آمرزد». خداوند
به او توجّه مى كند و هفتاد هزار فرشته براى او استغفار مى كنند. (۲)
ب.
عمر بن خطاب نقل مى كند: پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: چون آدم
خطا كرد، گفت: پروردگارا به حق محمد تو را مى خوانم كه مرا بيامرزى. خداى
متعال فرمود: اى آدم، چگونه محمد را شناختى در حالى كه هنوز او را نيافريده
ام؟ گفت: چون مرا با دست قدرتت آفريدى و از روح خويش در من دميدى، سرم را
بلند كردم، ديدم بر ستون هاى عرش نوشته است: «لا اله الاّ الله، محمّد رسول
الله»، دانستم كه تو جز محبوبترين افراد نزد خودت را به نام خودت نمى
افزايى. خداوند فرمود: راست گفتى اى آدم، او محبوبترين آفريدگان نزد من
است و چون از من به حق او درخواست كردى، تو را آمرزيدم و اگر محمد نبود، تو
را نمى آفريدم. (۳)
ج. طبرانى با سند خود از انس بن مالك نقل مى
كند: چون فاطمه بنت اسد درگذشت، براى او قبرش را كندند، چون به لحد رسيدند،
پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) خودش آنجا را كند و با دست خود خاك آن را
بيرون ريخت و چون كار حفر قبر به پايان رسيد، پيامبر خدا (صلى الله عليه
وآله) داخل قبر شد و در آن خوابيد و فرمود: اى خدايى كه زنده مى كنى و مى
ميرانى، اى خداى زنده ناميرا، مادرم فاطمه بنت اسد را بيامرز (۴) و حجّتش
را به او تلقين كن و قبرش را وسيع گردان، به حق پيامبرت و پيامبران پيش از
من، اى كه تو مهربانترين مهربانانى. (۵)
پی نوشت: (۱). سوره روم، آيه ۴۷. (۲). سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۲۵۶، شماره ۷۷۸، باب المساجد؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۲۱. (۳). دلائل النبوه، بيهقى، ج ۵، ص ۴۸۹، دارالكتب العلميه. (۴).
مادر پيامبر (صلى الله عليه وآله)، آمنه بود، ولى فاطمه بنت اسد به پيامبر
(صلى الله عليه وآله) خيلى نيكى كرده بود و همچون مادرش به حساب مى آمد.
(مترجم) (۵). گردآوري از كتاب: سيماى عقايد شيعه، آيت الله جعفر سبحاني، مترجم: جواد محدّثي، نشر مشعر، چاپ: دارالحديث، بهار ۱۳۸۶، ص ۱۴۲. منبع:حج