با توجه به آنکه در میان ائمه معصومین(ع) تنها امام علی(ع) موفق به حکومت بر جامعه اسلامی شدهاند، دوران کوتاه نزدیک به پنج سال حکومت ایشان در ابعاد مختلف برای حکومتهایی که در پی برقراری عدل و قسط هستند، ...
عقیق: به عنوان الگو و نمونهای جاودان مطرح است. یکی از وجوه ممتاز حکومت ایشان سیاست خارجی است که دنیایی از راهبرد و دیپلماسی را در خود نهفته دارد و میتواند بهترین مسیرها را نه تنها برای حکومتهای اسلامی بلکه برای تمامی نظامهای حق طلب ترسیم کند؛ از این رو و به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت آن امام همام و وصی و جانشین برحق پیامبر اکرم(ص) با حجت الاسلام والمسلمین جواد رفیعی، مدیرکل امور پژوهشی حوزه های علمیه درباره سیاست خارجی امیرمومنان(ع) به گفت وگو پرداختهایم که مشروح آن از نظرتان میگذرد: *سیاست خارجی در اسلام به عنوان برترین و کامل ترینِ ادیان چه تعریفی دارد و چه ابعاد و ویژگیهایی برای آن در نظر گرفته شده است؟ سیاست خارجیِ هر نظامی متغیری است که بر پایه بنیادهای فکریِ کلان آن نظام رقم میخورد. مجموعه باورها و نگرشهای جامعه یا حاکمان آن به مقوله انسان، جامعه و سیاست است عملکرد و جهت گیریهای آن نظام را نسبت به سیاست، چه سیاست داخلی و چه خارجی تعیین میکند و بر مبنای این نگرشها است که سیاستها رقم میخورند. اما در اسلام به عنوان دینی که خاستگاه الهی دارد طبیعی است که اساس و بنیان رفتارها و عملکردهای سیاسی در عرصههای داخلی و خارجی بر پایه نگرش اسلام به انسان و جامعه استوار باشد؛ ماهیت دوبعدی انسان و وجهه مادی و الهی سرشت آدمی از منظر اسلام اقتضا میکند که در کنش حاکمان اسلامی هر دو ساحت وجودی او مورد توجه قرار بگیرد، یعنی هم به اقتضائات حیات مادی او همچون بهره مندی از زندگی سالم و آرام و دین مدار توجه شود و هم به بعد معنوی انسان و تعالی روحیاو؛ برای اینکه این دو ساحت وجودی ادمی بخوبی مدیریت شده و انسان در جهت سعادت دنیا و آخرت رهنمایی شود، لازم است تا حاکم اسلامی به دو اصل عقلانیت در رفتار و مبتنی بودن ان بر مبنای وحی توجه تام و تمام داشته باشد. در واقع این دو محور عملکرد یک حاکم دینی را در ابعاد سیاست خارجی و داخلی تعیین میکند. *سیاست خارجی امیرمومنان علی(ع) در طول چهار سال و اندی حکومت، بر چه محورهایی استوار بود و چه ویژگیهای ممتازی داشت؟ امیرالمومنین(ع) به عنوان یک انسان و یک حاکم الهی طبیعی است اساس و بنیان رفتارهای حاکمانه خود را چه در عرصه داخلی و چه خارجی بر اساس این نگرش کلان اسلام ولایی استوار سازد. بر اساس مقدمهای که بیان شد دو اصل اساسی رفتار عقلانی و اتکاء بر وحی اساس سیاست خارجی حضرت امیر(ع) را تشکیل میدهد. از این رو موضوعاتی مانند سطله جویی، قدرت طلبی یا توجیه وسیله بر اساس هدف، ذلت پذیری و تسلیم به باطل در سیاست خارجی حکومت علوی جایی ندارد. با این نگرش میتوان گفت یکی از معیارهای عمل امام(ع) براساس این دو اصل صلح و زندگی مسالمت آمیز است. مسئله صلح در نگاه ایشان به عنوان یک استراتژی ویک اصل در رفتار سیاسی در سیاست داخلی و خارجی مطرح است. از این رو است که هیچگاه ایشان ابتدا اقدام به جنگ نکردند حتی در زمان پیامبر اکرم(ص) که به عنوان فرستاده ایشان به یمن اعزام شدند. میبینیم ایشان در رفتار سیاسی خویش چنان بر گفت و گو ودعوت و صلح و سازش اصرار می ورزند که گاه از طرف برخی دوستان خود مورد نقد قرار میگیرند. البته این مشروط بر آن بود که طرف مقابل با بی صداقتی و دشمنی پیش نرود و باخدعه و نیرنگ عمل نکند. در برابر این اصل اساسی که همچون چتری بر رفتار امام(ع) سایه انداخته بود، جنگ و ستیزه جویی از نگاه ان حضرت به عنوان رفتاری نکوهیده و ناپسند شناخته میشد. از این رو، در طول حاکمیت امام علی(ع) تلاش بر این بود تا از جنگ پرهیز شود.اما وقتی همه راهها از سوی طرف مقابل بسته میشد و عزت و مصالح جامعه اسلامی تحت تاثیر رفتارهای طرف مقابل قرار میگرفت، به مقابله بر خاسته و بر حفظ عزت اسلامی پایبندی جدی داشتند. *با این تفاصیل ویژگیهای سیاست خارجی حکومت علوی را در چه مواردی میتوان بررسی کرد؟ بررسی کامل ویژگی های سیاست خارجی امیرالمومنین(ع) نیاز به فرصت بیشتری دارد. در این فرصت کوتاه به چند محور اساسی در چند مورد می توان اشاره کرد.اصل نخست همان صلح جویی، گفت وگو و دعوت بود که مبنای رفتار حضرت و پیروان ایشان را تشکیل می داد. اصل دوم ظلم ستیزی است که به طور مطلق در برابر هر ظلمی نسبت به حاکمیت اسلامی و آحاد افرادی که در جامعه اسلامی زندگی می کردند و تحت حمایت جامعه اسلامی بودند مقاومت میکردند و تلاششان بر این بود که اگر تعاملی صورت میگیرد، برای برچیدن ظلم باشد. اصل سوم تاکید ایشان بر حفظ عزت و اقتدارجامعه اسلامی بود که در زندگی سیاسی امیرالمومنین(ع) اهمیت جدی دارد. اصل دیگری که در سیاست خارجی امیرالمومنین(ع) به چشم می خورد اصل کرامت انسانی است، یعنی باید در همه تعاملات چه داخلی چه خارجی کرامت انسانی مسلمین حفظ شود. محور دیگر بحث تامین امنیت اجتماعی و سلامت جامعه است. تحت هیچ شرایطی نبایدامنیت و سلامت جامعه در معرض خطر و مورد تهدید قرار بگیرد. *در سیاست خارجی حضرت امیر(ع) موضوع گفتگو و مذاکره و استفاده از دیپلماسی از چه جایگاهی برخوردار بود و حضرت به این مسئله چه نگاهی داشتند؟ امام علی(ع) تلاش میکنند در همه زمینهها این مسئله را به عنوان یک اصل مد نظر قرار دهند. نه تنها برابر دشمنان خارجی بلکه در برابر دشمنان داخلی هم این رفتار را دارند، آنچنان که در پیام آخرین خود نیز میفرمایند: «اگر من زنده بمانم این اختیار را دارم که ابن ملجم را ببخشم و این برای من بهتر است» این یعنی ایشان برابر قاتل خود نیز نوعی نرمش و مدارا در نظر می گیرند. البته اندیشه صلح خواهی امام(ع) تنها به عنوان ایدهای بشری مطرح نمیشود؛ بلکه ایشان این مهم را به عنوان معیار عمل یک انسان دینی و برخاسته از مبانی وحیانی تلقی میکنند که استقرار عدالت در جامعه در سایه صلح و امنیت میتواند، رخ دهد و در نهج البلاغه میفرمایند: «خدایا! تو شاهدی که ما برای رقابت بر سر خلافت نیامدهایم و درخواست متاع دنیا را نداریم و در پی این نیستیم که سلطنت تشکیل دهیم بلکه میخواهیم قوانین الهی را از انزوا خارج کنیم.» و برای این کار در کنار مقابلههای نظامی، موضوع گفت و گو حتی در میانه جنگ توسط ایشان مطرح می شود و بعضا دستور به توقف درگیریها داده و در میدان جنگ گفت وگو را مورد تاکید قرار میدهند و حتی میکوشیدند از آغاز جنگ جلوگیری کنند و پیروان و سربازان خود را از ظلم و تعدی به ضعفای جامعه همچون زنان و کودکان و سالخوردگان برحذر میداشتند. *سیاست خارجی حکومت علوی در مواجهه با اندیشههای غیراسلامی و پیروان دیگر ادیان و مکاتب چگونه بود آیا مسئله تکفیر در آنجایی داشت؟ شیوه امیرمومنان(ع) اساسا بر مبنای تکفیر و طرد نبوده است. حتی اگر در میانه جنگ و اگر در میدان نبرد سوال و شبههای عقیدتی از ایشان پرسیده میشد حضرت پاسخگو بودند و تاکید داشتند که ما باید به روشنگری فکری و اصلاح بنیادهای فکری جامعه بپردازیم که این میتواند در استواری افراد و پیروان کمک کند. این مواجهه را هم در رفتار امام علی(ع) با مخالفان خود و هم در دوران حیات دیگر ائمه معصومین می توان مشاهده نمود. حتی افرادی از زنادقه آمده و شبهه و سوال میکردند اما حضرات معصومین بدون بهره گیری از حربه طرد و تکفیر با آنان به مباحثه و گفت و گوی علمی نشسته ودر جهت روشنگری تلاش می کردند. از این رو، بحث تکفیر ریشه در نداشتن منطق دارد. آنکه از منطق استوار و قوی بر خوردار باشد دست به تکفیر دیگران نمیزند. تکفیر ناشی از قرار گرفتن در موضع ضعف است. امیرمومنان(ع) در موردی که میبینند تعدادی از یارانشان نسبت به معاویه بدگویی می کنند اظهار نارضایتی کردند و فرمودند: «شما حرف هاو رفتار آنان را بر اساس عقل و وحی نقد کنید. من از لعن و دشنام برائت میجویم. ما باید بر مبنای خیرخواهی عمل کنیم.» *روش ایشان در مواجهه با سایر ملل و دیگر حکومتها چگونه بود؟ امام(ع) چون مبنای حکومتشان صلح و آرامش بوده و هدف ایشان بحث سطلهگری و کشورگشایی و قدرت طلبی نیست و اینگونه رفتارها در نگاه حضرت معنا نداشت و در آغاز جنگ اعلام میکردند ما به زنان و کودکان و سالخوردگان کاری نداریم. در یکی از جنگها که افرادی به سختی در برابر ایشان مقاومت کردند و انچنان جنگیدند که تعداد کمی از انان باقی ماندند و به اجبار از معرکه فرار کرده و به کوفه باز گشته بودند و در مسجد کوفه در میان سخنرانی حضرت اخلال می کردند و بر علیه سیاست های ان حضرت شعار می دادند امام بر آنان سخت نگرفتند. این رفتار علوی در قله عالی حاکمیت اسلامی بود. دنیا باید ایشان را به عنوان حاکم معیار برای جامعه بشریت برگزیند و معرفی کند و ما در این باره و در معرفی ابعاد حاکمیتی حکومت علوی و عظمت آن کوتاهی کردهایم. *ایشان در سیاست خارجی حکومت خود، برای گسترش اسلام و خنثی سازی رفتارهایی که میکوشید وجهه اسلام را تخریب کند، چه نظر و اندیشهای داشتند؟ اساس حکومت علوی بر روشنگری استوار بود و خطبههای ایشان بر این امر شهادت میدهند که حضرت امیرالمومنین(ع) کوشیدهاند جامعه را با بیان معارف و حقایق دینی واکسینه کنند؛ نخستین اقدام امام این بود که برای مردم خاستگاه رفتارهای مختلف را تبیین کنند و بگویند چرا گروهی در برابر حاکمیت دینی ایستادگی و مخالفت کردهاند و جریانهایی همچون قاسطین و مارقین، ناکثین ریشه در چه افکاری دارند. البته همه اینها مرحله به مرحله طی میشد تا وقتی که دشمن دست به اسلحه میبرد و حضرت چارهای جز مقابله نظامی نداشتند.