عقیق:پیشواى نهم شیعیان امام جواد(ع) در سال 195 هجری در مدینه به دنیا آمد و در خانواده امام رضا(ع) و در محافل شیعه، از حضرت جواد علیهالسلام به عنوان مولودى پرخیر و برکت یاد شد.
در مجموع دوران امامت خود با دو خلیفه عباسى یعنى «مأمون» سالهای (193 - 218) و «معتصم» در سالهای 218- 227 معاصر بوده است و هر دو نفر ایشان را به اجبار از مدینه به بغداد احضار کردند و طبق شیوه سیاسىاى که مأمون در مورد امام رضا به کار برده بود، این امام همام را در پایتخت زیر نظر قرار دادند.
در همین زمینه گفتوگویی با حجتالاسلام جواد سلیمانی عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) داشتیم و دوران امامت امام جواد(ع) و مقتضیات و شرایط آن دوران را مورد بررسی قرار دادیم که در ادامه میآید:
به طور کلی دوران امامت اهل بیت(ع) به چند بخش تقسیم میشود؟
دوران امامت ائمه اطهار علیهمالسلام به دو بخش تقسیم میشود؛ یک دوران، دوران عصر حضور و دیگری دوران عصر غیبت.
عصر حضور، مراحلی داشته است؛ مرحله اول، مرحله تلاش برای برپایی حکومت اسلامی، مرحله دوم؛ تبیین معارف اسلامی منطبق بر مبنای شیعه. مرحله نخست به علت ضعفهایی که در جامعه اسلامی وجود داشت و بصیرت لازم از سوی جامعه نبود به نتیجه مطلوب خود نرسید وبا شکست مواجه شد و اهل بیت(ع) تنها توانستند سیمای حکومت اسلامی را در دوران امامت امام حسن (ع) به نمایش بگذارند و تا دوران امام حسین (ع) این مرحله پایان مییابد؛
دوران امامت امام باقرالعلوم (ع)، امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) این دوران تا اوسط امامت امام کاظم (ع) دوران تدوین معارف شیعی است یعنی بعد از واقعه عاشورا مشخص شد آن اسلام نابی که اهل بیت (ع) از آن دم میزنند غیر از اسلامهایی است که سایر اصحاب آن را ترویج میکردند. حال این پرسش مطرح میشود که با توجه به اینکه اسلام اهل بیت با اسلام سایر اصحاب متفاوت است اعتقادات، احکام و ارزشهای آن چیست؟
طبیعتاً شاگردان امام باقر، امام صادق و امام کاظم علیهمالسلام، شاگردان از حضور اهل بیت بهره بردند و امام کاظم (ع) سعی کردند شاگردانشان را به سراسر عالم اسلام فرستاده و این مکتب را نشر دهند. از این رو جامعه اسلامی به یک جامعه بزرگ تبدیل شد یعنی در نیشابور، خراسان و مناطق مختلف، شیعیان حضور داشتند اما این شیعیان، شیعیانی نبودند که روی جهاد و درجه ایمان آنها حساب باز کنیم و به عنوان شیعه یک قیامی را راه انداخت آنها شیعیان محبتی بودند یعنی محبت اهل را بیشتر در دل داشتند و به احکام تشیع عمل میکردند.
از دوران امامت امام کاظم (ع) دوران خفقان شروع شد و اهل بیت (ع) را در دربار خود تا لشکرگاه نگاه میداشتند از این دوران تا دوران امام زمان (عج) عصر ساماندهی و هدایت نیروی زمینی شیعیان است. اهل بیت و عمدتاً امام کاظم (ع) دوران امامتش را در زندان سپری میکنند و در زندان از طریق نماد وکالت شیعیان را رهبری میکردند؛ اینکه در مقابل حاکم چه موضعی بگیرند، کجا تقیه کنند، کجا اظهار برائت کنند و خمس و زکاتشان را چه کنند.
امام رضا (ع) ابتدا در مدینه بود و در دوران حکومت هارون و امین از آزادی بیشتری برخوردار بود اما در دوران مأمون، حضرت تحت تعقیب در خراسان قرار میگیرد.
زمانی که امام جواد(ع) میخواستند به امامت برسند، چطور بود؟ آیا تغییری در وضعیت جامعه آن روز مشاهده میشد؟
دوران امام جواد یک وقفه ایجاد شد و این وقفه منجر به یک مشکل در جامعه مسلمین شد. امام رضا (ع) فرزنددار نمیشد پیروان امام کاظم (ع) گفتند که امام رضا (ع) امام نیست و بر امامت امام کاظم (ع) متوقف شدند لذا فقط هفت امام را پذیرفتند و واقفیه نام گرفتند. این گروه بر این باور بودند که اگر امام رضا (ع) امام باشد باید ایشان فرزندی داشته باشد تا جانشیناش قرار گیرد و چون حضرت تا آن زمان فرزندی نداشتند ایشان را به امامت نپذیرفتند.
وقتی که امام جواد (ع) به دنیا آمد اهل بیت ایشان را مولودی پرخیر و برکت نامیدند. تولد امام جواد (ع) باعث شد نظریه و تئوری تشیع دوازده امامی، در میان شیعیان تثبیت شود و واقفیه شکست بخورد.
افرادی که واقفیه را عَلَم کردند و این توطئه را به راه انداختند عموماً چه کسانی بودند؟
برخی از این افراد بعضاً از وکلای امام کاظم (ع) بودند و پولهای بیتالمال دست آن بود و اذن امام کاظم(ع) را داشتند که در آن ایام افرادی امین به شمار میرفتند اما با شهادت امام کاظم (ع) شیطان در دل آنها نفوذ کرد و با خود فکر کردند اگر بگوییم امام رضا (ع) امام است، باید این پولها را تحویل ایشان دهیم و اگر بگوییم بعد امام کاظم امام دیگری نمیآید این پولها دست خودمان خواهد ماند لذا ترجیح دادند که بگویند بعد امام کاظم(ع) امام دیگری نداریم.
چگونه وقتی یک نفر مورد اعتماد اهل بیت(ع) است، بعد شهادتشان اینگونه منحرف میشود؟
لفظ متدین بودن، مجاهد بودن و حتی در خدمت اهل بیت بودن در یک مقطعی از تاریخ، نمیتواند انسان را بیمه کند حتی اگر نَفَس امام کاظم (ع) به کسی بخورد باز هم شیطان در کمین او نشسته است تا شاید روزی علیرغم داشتن دین و ایمان، آنها را بلغزاند.
در انقلاب خودمان هم همین طوراست کسانی که کنار امام بودند آنها بیمه شده نیستند شاید بعد از حضرت امام آنها بلغزند، شاید کسانی که نزدیک مقام معظم رهبری هستند آنها هم روزی بلغزند بنابراین مسئله لغزش و انحراف خواص یک مسئله ریشهای و تاریخی است. مسئله ریزش خواص در هر دورهای بعد از رحلت امام زمانشان، مسئلهای است که بارها در طول تاریخ تجربه شده است.
این ریزش یکبار بعد از رحلت رسول خدا (ص) رخ داد که عدهای برای به دست آوردن قدرت و مقام، علی (ع) را کنار گذاشتند. عدهای بعد از امام سجاد (ع) دنبال زید رفتند و امامت امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را نپذیرفتند و گروهی هم بعد از امام صادق (ع) دنبال اسماعیل رفتند در حالی که اصلاً اسماعیل نبود و آنها اسماعیل را امام پنداشتند. عدهای دیگری هم با امام کاظم (ع) این گونه رفتار کردند. بنابراین مسئله لغزش خواص را باید بسیار جدی بپنداریم و کوچک نشماریم.
* به نظر جنابعالی بعد از شهادت هر امام معصومی، شیعیان چه وظیفهای بر عهده دارند؟ و درستترین اقدام چیست؟
وظیفه این است که امام زمان خویش را دقیق بشناسیم و بر دامن جانشین بر حق او چنگ بزنیم و به شبهات توجه نکنیم وقتی عده زیادی از موافقان امام کاظم (ع) بگویند امام رضا (ع) امام نیست انسانهای سست ایمان را دچار شک و شبهه میکنند. افراد باید بدانند برای تشخیص حق و باطل در هر زمان، باید به دامان امام زمانشان چنگ زنند در این صورت اگر جمعیت زیادی از اصحاب امام سابق، از مسیر منحرف شوند آنها استقامت ورزیده، گرفتار شک و شبهه نمیشوند.
بنابراین امام جواد شخصیتی است منجی که بسیاری از شیعیان را از این شبههای که مطرح شده بود رهایی بخشید و شیعه دوازده امامی تثبیت شد.
ولایت و امامت و رهبری الهی یک مسئله آسمانی و لیاقتی است که خداوند به اشخاص خاص میدهد و ربطی به سن و سال ندارد و شاید انسانهایی پیر باشند اما به اندازه جوانترها آن لیاقتها را نداشته باشند و از این جهت کوچکتر باشند.
امام جواد (ع) یک کودک بود وقتی شیعیان آمدند سؤالی از حضرت پرسیدند مأمون مجلس علمی برپا میکرد چون پاسخهایی که حضرت میدادند علمای آن زمان را متحیر میکرد. مسئله ولایت فقیه هم همین طور است شاید یک فردی ولی فقیه شود که به لحاظ سنی، سنش از بسیاری از علما و مراجع هم دوره خودش کمتر باشد، سوابق کمتری هم داشته باشد اما این لیاقتهای الهی به او داده شده باشد.
اصولاً آیا این نوع قیاس صحیح است چراکه برخی از افراد بر این باورند که امام، فردی معصوم بوده و ولی فقیه فردی عادی است؟
شاید کسی بگوید چرا این قیاس را انجام میدهیم ولی فقیه کجا امام معصوم کجا! فاصله از زمین تا آسمان است! صحیح است اما هر دوی این منصبها، آسمانیاند یعنی این لیاقتها را خداوند متعال به کسی داده و فرموده در زمانی که رهبر جامعه اسلامی حضور دارد دنبال او برود در عصر حضور، دستور داده شد. دنبالهرو اهل بیت باشیم و کسی به آنها نمیرسد اما امروز خود اهل بیت فرمودند دنبال اینها برویم ما منصب آسمانی را به آنها دادیم، اهل بیت فرمودند در عصر غبیت دنبال کسی برویم که جانشین اهل بیت باشد و خود آنها توصیه کردهاند.
امام راحل میفرمایند مقامات اهل بیت تکوینی است و مقامات ما اعتباری است اما همین اطاعتی که از رسول خدا(ص) و از امیر المؤمنین (ع) است همان اطاعت از ولی فقیه باید باشد و این همان درسی است که ما باید از زندگی امام جواد (ع) بگیریم. بنابراین هیچ وقت نیاییم تحلیلهای تحلیلگران سیاسی - اجتماعی خودمان را حتی اظهارنظرهای بزرگان باسابقه دینی خودمان را در عرصه سیاسی- اجتماعی در یک کفه ترازو و نظر ولایت فقیه را در کفه دیگر قرار دهیم! این اشتباه است.
نظر ولایت فقیه همیشه بر سایر نظریات حکومت دارد؛ در عرصه سیاسی، اجتماعی، فردی، نظر ولی فقیه بر سایر نظرها ارجحیت دارد.
صحبت پایانی؟
مخاطبینی که این مطالب را میخوانند سعی کنند خودشان را چند لحظهای در حال و هوای عصر امام جواد (ع) قرار دهند و ببینند آیا اگر آنها در زمان امام جواد (ع) بودند شک میکردند، آیا واقعاً مطیع امام جواد (ع) میشدند؟! اگر این حالت را در خودشان دیدند که شک نمیکنند ولایتشان پذیرفته میشود و از درجه مقبولی برخوردار است اما اگر دیدند شک در آنها ایجاد میشود پس باید روی ولایت خودمان کار کنیم.
منبع:فارس