نگاهي به سبك زندگي امام جواد(ع)؛
جوانها به دليل ويژگي اخلاقي و رفتاري كه دارند، هميشه به دنبال الگويي برتر هستند تا بتوانند با الگوبرداري از آن، راه زندگي خود را مشخص و روشن كنند.
عقیق: امام جواد(ع) به عنوان جوان ترين امام، الگويي كامل براي همه شيعيان بويژه جوانان است كه مي توان با بهره گيري از روشهاي زندگي آن امام، بهترين و زيباترين سبك زندگي را از آن برداشت كرد. این نوشته قطعاً کامل نیست، اما چند برداشت کوتاه است از زندگی امامی که مجموعه رفتارش می تواند الگوی جامعي برای زندگی جوانان امروزی باشد. تصور کنید پدر همسرتان قاتل پدرتان باشدتا اتفاق کوچکی می افتد، سریع بحث شان گل می کند. زن و شوهرهای جوان امروزی را می گویم که نقل هر جر و بحث شان، متهم کردن خانواده طرف مقابل است؛ عبارتهایی تکراری مثل اینکه «مامانت اینا چرا دیشب اون جوری با من حرف زدند» یا «بابا و مامانت زندگیمونو به هم زدند با این دخالت هاشون.»در میان ما هستند کسانی که به نوعی با خانواده همسرشان مشکلات زیادی دارند و حسابی از یکدیگر دل چرکینند؛ بخصوص که بعضی از زوجهای جوان این قضیه را یک جورهایی افتخار می دانند که مثلاً با خانواده همسرشان قطع رابطه کرده اند.حالا تصور کنید، پدر همسرتان قاتل پدرتان باشد و دشمن شماره یک ایل و تبار شما؛ درست مثل امام جواد(ع) که همسرش دختر مأمون بود، اما رفتارش با این پدر همسر چطور بود. امام محمد تقی (ع) با وجود آنکه با ام الفضل دختر بزرگ مأمون به زور خود او، ازدواج می کند، اما هیچ گاه در برابر مأمون که دشمن او و پدرانش بوده، رفتار بدی از خود نشان نداد. آيا شيك پوشي اشكال دارد؟بعضي ها عادت كرده اند، لباس كهنه و ژوليده اي بپوشند و از شيك پوشي و لباسهاي نظيف دوري مي كنند، به بهانه اينكه نكند دنيازده شوند و درگير زخارف دنيا. شيخ صدوق از على بن مهزيار از امام نهم(ع) روايت كرده كه: نمازهاى واجب را با خز و ساير لباسهاى قيمتى مى خواند و عباى گرانبهايى به دوش می انداخت، جبه خز مى پوشيد و با همين لباسهاى اعلا نماز مى خواند، به ما هم امر مي كرد با چنين لباسهايى نماز بخوانيم (1).معروف است كه يكى از دراويش به لباس امام صادق(عليه السلام) اعتراض كرد و ايشان در جواب فرمودند: بيا جلو به لباس زيرين من دست بزن، آمد و لمس كرد ديد جامه اى از كرباس به تن دارد، در حالي كه آن درويش در زير خرقه جامه اى بس نرم از پارچه اى لطيف پوشيده بود، و با اين حركت امام(ع)، رسوا شد.احترام مؤمن در قاموس فرهنگ اهل بيت(ع) از كعبه هم بالاتر است، مؤمنين بايد با ظاهرى آراسته و پاكيزه در انظار عموم حاضر شوند و اين مطلب در مواردى كه فرد جداى از موقعيت فردى، نوعى انتساب به جامعه مسلمين دارد، از اهميت بيشترى برخوردار مى شود. تا به حال به عيادت مريض رفتهاي؟تا به حال شده، مريض شده باشي و چشم انتظار كسي كه به ياد عيادت شما بیاید؟! و هنگامي كه كسي به عيادت شما ميآيد، چقدر خوشحال مي شويد و احساس شعف مي كنيد. امام جواد(ع) با شنيدن خبر بيمارى يكى از دوستان خويش به عيادتش مى رود، و با حضور بر بالين بيمار و احوالپرسى از او، اميد به زندگى را در وى تقويت مى كند.احمد بن ابى خلف مى گويد: ديدار امام جواد(ع)، نشاط و قوتى را به جسم و جانم ريخت كه درد را فراموش كردم و همه حواس من متوجه حضرتش شد، كنار بسترم نشست و كتابى از يونس بن عبدالرحمان با موضوع اعمال روز و شب و مستحبات وارده ، بالاى سرم بود، امام(ع) آن را برداشت و صفحاتى از آن را خواند و تا آخر كتاب ورق زد و به همه صفحات آن نگاهى انداخت و سپس فرمود: خدا يونس را رحمت كند، خدا يونس را رحمت كند، خدا يونس را رحمت كند(2). از وابستگی به مسؤولان حکومتی
استفاده ای نکردندامام جواد(ع) فرزند پیشوای شیعیان بود و داماد خلیفه عباسی، اما از این انتسابها چه استفاده ای کرد؟ این روایت معروف را از یکی از یاران ایشان بخوانید: « در بغداد خدمت امام جواد(ع) شرفیاب شدم و وقتی زندگی شان را دیدم، در ذهنم خطور کرد که ایشان به زندگی مرفهی رسیده اند و با این اوضاع هرگز به وطن خود مدینه بر نمی گردندامام(ع) در این لحظه سرش را به زیر انداخت و در حالی که رنگش از اندوه زرد شده بود، فرمود نان جوین و نمک خشن در حرم رسول ا...(ص) نزد من از آنچه می بینی محبوب تر است».(3)اما پس از این اتفاق در بغداد نماند و با همسرش ام الفضل به مدینه بازگشت و همچون پدران خود زیست و تا سال 220 هجری در آنجا زندگی کرد. چطور با مخالفانشان برخورد می کردند؟حتماً برایمان پیش آمده که در مجلسی شرکت کرده باشیم و سؤالات دینی یا مسایلی دیگر را از ما بپرسند و اگر مطالعه ای داشته باشیم، بتوانیم دست و پا شکسته پاسخی بدهیم یا کلاً پرسش را بی پاسخ بگذاریم. براستی چقدر درباره مسایل روزمره دینی مان اطلاع داریم و چقدر برای خواندن و دانستن این مسایل وقت می گذاریم؟ تا در زمان ضرورت بتوانیم پاسخ مخالفان دینمان را بدهیم.در زمان امامت امام جواد(ع) حاکمان وقت برای آنکه این امام همام را امتحان کنند، در مناظرات زیادی از ایشان دعوت می کردند تا با دیگر علما و دانشمندان شهر به مناظره بپردازند.شاید یکی از معروف ترین مناظرات حضرت با یحیی بن اکثم ( معروف ترین عالم اهل سنت آن زمان) است که پرسشهایی را آماده کرده بود تا ایشان در پاسخ آنها باز بمانند، اما یحیی بن اکثم با پرسیدن اولین پرسش خود که مربوط به مجازات شکار حیوان با لباس احرام بود، به توانایی و علم امام(ع) پی برد. از گرفتاري مردم فرار نكنيدگاهی وقتها خودمان را می زنیم به آن راه؛ دستاویز هم زیاد است و ماده و تبصره و قانونش هم این جور مواقع خیلی راحت یادمان می آید. حاضریم هر کاری بکنیم تا گذرمان به گرفتاری های مردم و دوست و همسایه نیفتد؛ راه پیچاندن را هم خیلی خوب بلدیم. خلاصه به این راحتی ها دم به تله نمی دهیم.مردی از اهالی سیستان که در سال اول خلافت معتصم عباسی با امام نهم(ع) همسفر بود، می گوید: در همه موارد با هم بودیم. روزی در سر سفره غذا به امام جواد(ع) عرض کردم، فرماندار شهر ما یکی از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت(ع) است. مأموران او برای من مالیات نوشته اند و پرداخت آن برایم سنگین است. لطف کنید و نامه ای برای او بنویسید تا با من مدارا کند. امام با وجود آنکه فرماندار شهر را نمی شناخت. قلم و کاغذی برداشت و چنین نوشت: «حامل این نامه نکته زیبایی را یادآور شد که تو به آیین پسندیده ای گرایش داری. مطمئناً تو در مقابل عمل نیک، پاداش خواهی داشت. به برادرانت احسان کن و بدان که خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد کرد». مرد سیستانی وقتی نامه را به نزد حسین بن عبدا... نیشابوری ( فرماندار سیستان) می برد، می گوید او دستور داد مالیات را بر من ببخشند. و اضافه کرد تا زمانی که من فرماندار این شهر هستم، تو را از گرفتن مالیات معاف کردم. وقتی وضعیت خانوادگی ام را برایش شرح دادم، برای حل مشکلات معیشتی ام اقدامهایی انجام داد و مقداری هم اضافه به من کمک کرد. مرا به بازی چه کار؟تاکنون فکر کرده ایم که وقت فرزندانمان و حتی خودمان را چگونه می گذرانیم؟ چقدر برای وقت، آن هم در این دوران طلایی زندگی شان ارزش قایلیم؟ در میان ما کم نیستند فرزندان و کودکانی که از این دوران برای یادگیری بسیاری از مسائل دینی نهایت استفاده را می کنند و برخي هم بي تفاوت سرگرم بازي هاي رایانهاي و تبلت، گوشی و ... هستند.نقل است «روزی مردم برای ملاقات با امام جواد(ع) که در خردسالی به مقام امامت رسیدند، در بغداد جمع می شوند. در میان جمع شخصی به نام علی بن حسان واسطی معروف به عمش برای امام جواد(ع) چند اسباب بازی که یکی از آنها نقره بود، می برد. عمش می گوید وقتی به خدمت امام(ع) رسیدم به او سلام دادم. حضرت پاسخم را دادند، اما در چهره مبارکشان ناراحتی را مشاهده کردم. ایشان به من دستور نشستن ندادند.به ایشان نزدیک شدم و اسباب بازی ها را در حضورشان گذاشتم. غضب آلود به من نظر کردند و آنها را کنار زدند و فرمودند: «ما لهذا خلقنی ا... ما انا و اللعب/ خدای متعال من را برای اینها نیافریده. مرا به بازی چه کار؟» من از ایشان درخواست عفو کردم. حضرت مرا بخشیدند.» اینها همه نشان می دهد که ایشان هرگز وقت گرانبهایشان را به آن دسته از امور دنيوی که جلب توجه می کند، صرف نمی کردند.پی نوشت ها: 1. اعيان الشيعه، ج 4، جزو 3 ص 219، زندگانى امام محمدالتقى الجواد ص 31.2. وسايل الشيعه : 27/100، ح 33319.3. بحار الانوار، ج 50، ص 48.منبع:قدس211008