توصیه های شیطان به حضرت نوح؛
كبر از بزرگترین صفات رذیله است، و آفت آن بسیار، و گزند آن بیشمار است. چه بسیاراند از خواص و عوام كه به واسطه این مرض به هلاكت رسیده اند.
عقیق:وقتی مقصد معبود باشد در مسیر رسیدن از شیطان هم می توان آموخت. داستان حضرت نوح و لجاجت و سرسختی قومش در پذیرش نصایح و هدایت های او به سوی یکتاپرستی، آستین نوح را برای ساخت کشتی عظیم به فرمان خدا بالا برد.وقتی کار ساخت کشتی به پایان رسید به فرمان خداوند از هر حیوانی یک جفت به داخل کشتی برد الاغ از کشتی بیرون ماند هر چه نوح او را وادار کرد سوار نمی شد نوح خشمگین شد و گفت: سوار شو ای شیطان! شیطان این سخن نوح را شنید و خود را در پی الاغ آویزان کرد و داخل کشتی شد کشتی به حرکت درآمده بود چشمان نوح در حالی به شیطان افتاد که به صدر کشتی نشسته بود پرسید: چه کسی به تو اجازه سوار شدن داد؟ گفت: مگر تو نگفتی سوار شو ای شیطان... ای نوح تو بر من حقی داری و بر من نیکی کرده ای می خواهم آن را جبران کنم نوح پرسید آن خدمت چه بوده است؟شیطان : تو دعا کردی قومت به یک ساعت هلاک شوند اگر تو این دعا را نمی کردی من حیران می ماندم از این که چگونه و با چه وسیله ای آن ها را گمراه و منحرف سازم و تو این زحمت مرا کم کردی، خداوند به نوح وحی کرد که سخن شیطان را گوش کن. نوح به شیطان گفت: آنچه را می خواستی بگویی بگو: تو را از چند خصلت نهی می کنم:اول این که از کبر پرهیز کن زیرا اولین گناهی که نسبت به خداوند انجام شد همین کبر بود چون پروردگار مرا مامور به سجده آدم کرد تکبر ورزیدم و از عالم ملکوت خارج شدم.تكبّر عبارت است از حالتی كه انسان خود را بالاتر از دیگری ببیند و اعتقاد برتری خود را بر غیر داشته باشد. و فرق این با عجب، آن است كه: انسان خود را شخصی بداند، و خودپسند باشد، اگر چه پای كسی دیگر در میان نباشد، ولی در كبر، باید پای غیر نیز در میان آید تا خود را از آن برتر داند و بالاتر بیند. و این كبر، صفتی است در نفس و باطن. و از برای این صفت، در ظاهر، آثار و ثمراتی است كه اظهار آن آثار را تكبّر گویند.و آن آثاری است كه باعث حقیر شمردن دیگری و برتری بر آن گردد، مانند:خودداری كردن از همنشینی با او، یا هم خوراكی با او، یا امتناع در پهلو نشستن با او، یا رفاقت او، و انتظار سلام كردن و توقّع ایستادن او، و پیش افتادن از او در راه رفتن، و تقدّم بر او در نشستن، و توجهی با او در سخن گفتن، و به حقارت با او سخن گفتن، و پند و موعظه او را ارزش دانستن، و امثال اینها.و از جمله آثار كبر است با ناز و آهسته و دامن كشان راه رفتن. و بعضی از این افعال گاهی از حسد و كینه و ریا نیز نسبت به بعضی صادر میشود، اگر چه انسان خود را از او بالاتر هم نداند.و بدان كه: كبر از بزرگترین صفات رذیله است، و آفت آن بسیار، و گزند آن بیشمار است. چه بسیاراند از خواص و عوام كه به واسطه این مرض به هلاكت رسیده اند. و چه بسا بزرگان دوران، كه به این سبب گرفتار دام شقاوت گشته اند. حجاب بزرگی است كه انسان را را از رسیدن به مرتبه فیوضات، و پرده ای است بزرگتر برای انسان كه مانع می شود مشاهده جمال سعادات، زیرا كه: این صفت، مانع میگردد از كسب اخلاق حسنه. چون به واسطه این صفت، انسان بر خود بزرگی میبیند، كه او را از تواضع و بردباری، و قبول نصیحت، و ترك حسد و غیبت و امثال اینها منع میكند. بلكه هیچ اخلاق بدی نیست مگر اینكه صاحب تكبّر محتاج به آن است به جهت محافظت عزّت و بزرگی خود. و هیچ صفت نیكی نیست مگر اینكه از آن عاجز است به سبب ترس از فوت برتری خود. و از این جهت آیات و اخبار در مذمت و انكار بر آن خارج از حد شمارش و یاد آوری است.خدای - تعالی - میفرماید: «یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی كُلِّ قَلْبٍ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ» (40: 35) خلاصه معنی آنكه: زنگ و چرك میفرستد خدا بر هر دل متكبری.و میفرماید: «انَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرینَ» (16: 23) یعنی: «به درستی كه خدا دوست ندارد تكبر كنندگان را».و دیگر میفرماید: «سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذینَ یَتَكَبَّروُنَ» (7: 146) یعنی: «بزودی بر می گردانم از آیات خود، روی كسانی را كه تكبر میورزند».و باز میفرماید: «ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها فَبِئْسَ مَثْوی الْمُتَكَبِّرینَ» (40: 76) یعنی: «داخل شوید در درهای جهنم، در حالتی كه مخلّد خواهید بود در آن، پس بد مقامی است مقام تكبر كنندگان»متكبرین در روز قیامتحضرت پیغمبر(ص) فرمودند كه: «داخل بهشت نمیشود هر كه به قدر یك دانه خردل كبر در دل او باشد. و هر كه خود را بزرگ شمارد و تكبر كند در راه رفتن، ملاقات خواهد كرد پروردگار را در حالتی كه بر او غضبناك باشد» و فرمودند كه: «خداوند عالم فرموده: كبریا و بزرگی شایسته من است، و عظمت و برتری سزاوار من، هر كه خواهد در یكی از اینها با من برابری كند او را به جهنم خواهم افكند» و فرمودند كه: «در روز قیامت از آتش جهنم گردنی بیرون خواهد آمد كه دو گوش داشته باشد و دو چشم و یك زبان، و خواهد گفت كه: من موكل به سه طایفه هستم:1- متكبرین.2-كسانی كه با خدا، خدای دیگری را خوانده اند.3- كسانی كه صورت، نقش میكرده اند» و فرمودند كه: «سه نفرند كه خدای - تعالی - در روز قیامت با ایشان سخن نخواهد فرمود، و عمل ایشان را پاك نخواهد ساخت، و عذاب دردناك از برای ایشان خواهد بود: پیر زناكار، و پادشاه ستمگر، و متكبر بیخبر»دوم این که از حرص دوری کنم زیرا خداوند تمام بهشت را برای پدرت آدم مباح گردانید و فقط او را از یک درخت نهی کرد اما حرص آدم او را واداشت تا از آن درخت بخورد و دید آنچه باید ببیند."حرص و طمع" عبارت است از توقع بیجا و اشتیاق بی حد و حصر داشتن، آزمندی، زیاده خواهی و افزون طلبی، بسیار خواستن، در پی آرزوهای طویل و دست نیافتنی و نامناسب بودن، انتظار ناپسند و بی مورد و خواستههای ناحق و روحیه سیری ناپذیر داشتن، از روی هوا و هوس و شهوت و طغیان دنبال چیزی رفتن و دل بستن بیهوده به آن، تمایل ناصحیح و رغبت شدید و علاقه نابجا و مفرط نشان دادن خصوصاً به اموال، مادیات، متاعهای دنیوی و سرمایه های عمومی و بیت المال و تجاوز به حقوق و اموال دیگران، مال و ثروت اندوزی و نیز به معنای مقام پرستی، ریاست طلبی و میل و هواپرستی و شهوت گرایی و مادیگری آمده است.حرص و طمع ورزی با تعریف و توصیف فوق از دیدگاه دین اسلام، دو خصیصه زشت و حالت نفسانیه قبیح و فساد آور و ضد ارزشهای قرآنی و اسلامی هستند، چنانکه ضد ارزشهای اخلاقی و انسانی نیز است که در روایات اسلامی و تعالیم دینی و اصول اخلاقی اسلام، این دو صفت ناپسند، به سختی محکوم و مذمت و نکوهش شده و عواقب ناخوشایند و خطرناک و نتایج تلخ و زیانبار آن گوشزد و بیان گردیده است.در روایات داریم حریص فقیر است ولو بیشترین امکانات را داشته باشد.امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه از 44 صفت رذیله به خدا پناه برده است که اولین صفت حرص است.ایشان می فرماید: خداوندا به تو پناه می برم از هیجان حرص و طمعانواع مختلفی از حرص وجود دارد: انواع رذیله آن شامل حرص به شهوت،حرص به مال و ثروت و قدرت و ... و انواع خوب آن شامل حرص به علم، حرص به عبادت و نماز.سوم این که هیچ گاه با زنی بیگانه و نامحرم تنها مباش، مگر این که سوم شخصی در آن جا باشد.از جمله مواردی که باید در خصوص ارتباط با نامحرم، به آن توجه داشت این است که از تنها شدن و خلوت کردن با نامحرم، بپرهیزیم.میل طبیعی میان دو جنس مخالف، در شرایط خاص( مثل خلوت) به شدت تحریک می شود و احتمال وقوع گناه، بسیار زیاد می گردد که باید از آن پرهیز کرد.در داستان حضرت یوسف (ع) و زلیخا، خلوتی که به واسطه ی شیطنت زلیخا به وجود آمد، سبب ایجاد زمینه ی گناه و فوران میل جنسی زلیخا شد. (سوره یوسف/آیه 23)برخی تفاسیر از همین آیه، چنین برداشت کرده اند که حضور زن و مرد نامحرم، در یک محیط دربسته، سبب ایجاد زمینه ی گناه می شود. (تفسیر نور)در روایات هم از چنین خلوتی، نهی شده است.به عنوان نمونه؛ امام صادق(ع) می فرمایند: «اگر مرد و زن نامحرم در یک مکان خلوت کنند، شیطان، سوّمی آنها خواهد بود.» (من لا یحضره الفقیه، ج 3 ،ص 252)نوح دانست شیطان او را سرزنش می کند او بعد از طوفان پانصد سال گریه کرد از این رو نوح لقب گرفت و پیش از آن عبدالجبار نام داشت.
پی نوشت:
خلاصه ای از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین رفیعی
منبع:پایگاه حوزه
211008