بى گمان يكى از مهم ترين انگيزه هاى مكتب نبوى صلى الله عليه وآله در توصيه به شكوفاسازى اقتصاد و بهره مندى از دارايى كافى، نقش مهم يك اقتصاد مطلوب در مدد رساندن به ديندارى و اصلاح امر آخرت است؛ همان گونه كه در حديث نبوى صلى الله عليه وآله چنين مى خوانيم: نِعْمَ الْعَوْنُ عَلى تَقْوَى اللَّهِ الْمالُ؛(2) مال و دارايى، چه كمك خوبى براى پرهيزكارى است.
خلاصه اينكه، اسلام، ثروت پرستى را محكوم كرده است؛ نه ثروت را، و دنياطلبى را رد كرده است، نه دنيا را؛ چنان كه باز در حديث نبوى صلى الله عليه وآله مى خوانيم: لا تَسُبُّو الدُّنْيا، فَلَنِعْمَ الْمِطِيَّةُ لِلْمُؤْمِنِ عَلَيْها يَبْلُغُ الْخَيْرَ وَعَلَيْها يَنْجُو مِنَ الشَّرِّ؛(3) به دنيا دشنام ندهيد؛ چرا كه دنيا مركب خوبى براى مؤمن است كه با آن به خير دست مى يابد و از شرّ نجات مى يابد.
از اين رهگذر، اهل بيت عليهم السلام بر مسئله اقتصاد اهتمام مى ورزيدند. ايشان هم خود به سامان بخشيدن آن همت مى گماشتند و هم دوستان و پيروانشان را به اين امر فرا مى خواندند.
امام باقرعليه السلام نيز از اين قاعده مستثنی نمانده و در كنار همه ابعاد معنوى و تعالى بخش خويش، سيمايى اقتصادى از خود به جاى گذاشته است.
1. امام باقرعليه السلام و توصيه به تجارت
تجارت به عنوان يكى از مصداق هاى كار، نقش فراوانى در سوددهى و رونق اقتصادى دارد و به همين سبب، مورد توجه و سفارش اهل بيت عليهم السلام بوده است. همچنين تجارت، يكى از عوامل اصلى ريشه كن ساختن فقر و تهيدستى است و سبب مى شود دارايى انسان با بركت شود.
حضرت باقر العلوم عليه السلام از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله نقل مى كند: الْبَرَكَةُ عَشْرَةُ اَجْزاءٍ: تِسْعَةُ اَعْشارِها فِى التِّجارَةِ؛(4) بركت ده جزء دارد كه نُه جزء آن در تجارت است. لازمه يك تجارت سودآور، آگاهى تاجر از قوانين و اصول اين كار است، و به عبارت ديگر امور تجارى، به عقل اقتصادى نيازمند است تا بر اثر آن، سوددهى خويش را تضمين كند. امام پنجم عليه السلام در اين باره فرموده است: ... فَاِنَّ الْمَغْبُونَ فِى بَيْعِهِ وَشَرائِهِ غَيْرُ مَحْمُودٍ وَلا مَأجُورٍ؛(5) آنكه در خريد و فروشش [عقل اقتصادى لازم را ندارد و] ضرر مى كند، نه ستايش مى شود و نه پاداشى دارد.
جالب آنكه آن حضرت در سخنى حكيمانه به يكى از قوانين تجارت سودآور اشاره كرده، مى فرمايد: اِنَّ مَنْ باعَ اَرْضاً اَوْ ماءاً، وَلَمْ يَضَعْ ثَمَنَهُ فِى اَرْضٍ وَماءٍ ذَهَبَ ثَمَنُهُ مَحْقاً؛(6) هر كه زمين يا آبى (چشمه و قناتى) را بفروشد، و به زمين و چشمه اى ديگر تبديل نكند، پول او از بين خواهد رفت.
نكته: از نظر پنهان نماند كه كنار توصيه آموزه هاى دينى به تجارت، به شيوه حلال آن نيز سفارش فراوانى شده است؛ و اينكه تاجر بايد به قوانين شرعى اين حرفه نيز آگاه باشد، تا از اين طريق كسبش حلال و درآمدش پاكيزه باشد؛ چنان كه از امام پنجم عليه السلام در اين باره مى خوانيم: وَجَدْنا فِى كِتابِ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْن عليه السلام: اَلا اِنَّ اَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا يَحْزَنُونَ (7) اِذا اَدُّوا فَرائِضَ اللَّهِ، وَاَخَذُوا بِسُنَنِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله، وَتَوَرَّعُوا عَنْ مَحارِمِ اللَّهِ، وَزَهِدُوا فِى عاجِلِ زَهْرَةِ الدُّنِيا، وَرَغِبُوا فِيما عِنْدَ اللَّهِ، وَاكْتَسَبُوا الطَّيِّبَ مِنْ رِزْقِ اللَّهِ - لا يُرِيدُونَ التَّفاخُرَ وَالتَّكاثُرَ - ثُمَّ اَنْفَقُوا فِيما يَلْزَمُهُمْ مِنْ حُقُوقٍ واجِبَةٍ؛ فَاُولئِكَ الَّذِينَ بارَكَ اللَّهُ لَهُمْ فِيما اكْتَسَبُوا وَيُثابُونَ عَلى ما قَدَّمُوا لِآخِرَتِهِمْ؛(8) در كتاب على بن الحسين (امام سجاد عليه السلام) چنين ديديم: آگاه باشيد كه اولياى خدا نه ترسى دارند و نه دچار اندوه مى شوند؛ در صورتى كه فريضه هاى خدا را ادا كنند و سنّت هاى پيامبر را به كار بندند و از حرام هاى خدا اجتناب ورزند و از خوشي هاى زودگذر دنيا درگذرند و به آنچه نزد خداست راغب باشند، و روزىِ حلال و طيّب خدا را با كسب و - كوشش به دست آورند - به دور از تكاثر و تفاخر - و سپس حقوق واجبى را كه بر عهده دارند، بپردازند، كه در اين صورت از كسانى هستند كه خدا به كسب و كار ايشان بركت مى دهد و به پاداش آنچه براى آخرت، از پيش فرستاده اند، خواهند رسيد.
همچنين حضرت باقرعليه السلام مى فرمايد: العِبادَةُ سَبْعُونَ جُزءاً، اَفْضَلُها طَلَبُ الْحَلالِ؛(9) عبادت، هفتاد جزء دارد كه برترين آنها كسب حلال است.
2. بيزارى امام باقر عليه السلام از بيكارى، تنبلى و وانهادن كسب و كار
به همان اندازه كه اين امام همام به كسب و كار ترغيب مى فرمايد، از بيكارى و تنبلى و رها كردن كار، نهى و مذمّت مى كند. بى گمان، بيكارى، افزون بر آنكه زمينه ساز بروز لغزش ها و ناهنجاري هاست، و عزت نفس را از آدمى مى ستاند، مانع اصلى بهبودى و شكوفايى اقتصادى نيز هست. اگر ماشين اقتصادى شخص و جامعه، فاقد موتور محرّكه، يعنى كار و تلاش هميشگى باشد، متوقّف و به ايستايى و ركود دچار مى شود.
با نگاهى به سيره پيامبران الهى عليهم السلام در مى يابيم كه خداوند تبارك و تعالى، حتّى براى آنان نيز ترك كسب و كار را نپسنديد و آنان را به كوشش فرا خواند؛ چنان كه در حديثى قدسى چنين آمده است:
اَوْحَى اللَّهُ اِلى داوُودَ عليه السلام: اِنَّكَ نِعْمَ الْعَبْدُ لَوْلا اَنَّكَ تَاْكُلُ مِنْ بَيْتِ الْمالِ، وَلا تَعْمَلُ بِيَدِكَ شَيْئاً، فَبَكى داوُودُعليه السلام اَرْبَعِينَ صَباحاً فَاَوْحَى اللَّهُ اِلَى الْحَدِيدِ: اَنْ لِنْ لِعَبْدِى داوُود، فَاَلْاَنَ اللَّه عَزَّ وَجَلَّ لَهُ الْحَدِيدَ، فَكانَ يَعْمَلُ فِى كُلِّ يَوْمٍ دِرْعاً فَيَبِيعُها بِاَلْفِ دِرْهَمٍ، فَعَمِلَ ثَلاثْمِأَةَ وَسِتِّينَ دِرْعاً، فَباعَها بِثَلاثَمِأَةَ وَسِتِّينَ اَلْفاً، وَاسْتَغْنى عَنْ بَيْتِ الْمالِ؛(10) خداوند به داود عليه السلام وحى كرد: تو بنده خوبى هستى، امّا از بيت المال ارتزاق مى كنى و با دستت كسب و كار نمى كنى! پس داود عليه السلام چهل صبح گريه كرد تا آنكه خداوند به آهن وحى كرد كه براى بنده من داود، نرم شو! پس خداوند [بدينگونه] آهن را برايش نرم ساخت، و او [از آن پس شروع به كار كرد، بدين گونه كه] هر روز، زره اى درست مى كرد و آن را به هزار درهم مى فروخت. پس سيصد و شصت زره درست كرد و آن را به سيصد و شصت هزار [درهم ]فروخت و [بدين گونه با كار كردن ] از بيت المال بى نياز شد.
امام باقر عليه السلام مى فرمايد: اِنِّى اَجِدُنِى اُمْقِتُ الرَّجُلَ مُتَعَذِّرَ الْمَكاسِبِ، فَيَسْتلْقِى عَلى قَفاهُ وَيَقُول: اللَّهُمَّ ارْزُقْنِى، وَيَدَعُ اَنْ يَنْتَشِرَ فِى الْاَرْضِ وَيَلْتَمِسَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ، فَالذَّرَّةُ تَخْرُجُ مِنْ حُجرِها تَلْتَمِسُ رِزْقَها؛(11) من بيزارم از كسى كه عذرتراشى مى كند و سراغ كسب و كار نمى رود، و [در خانه] بر پشت دراز مى كشد و مى گويد: خدايا! به من روزى عطا كن! ؛ و سرازير شدن در اطراف كره زمين [براى كسب و كار را] و درخواست از فضل خدا را وامى نهد؛ در حالى كه مورچه از خانه اش به طلب روزى خارج مى شود [و روزى اش را با تلاش به دست مى آورد].
همچنين ايشان فرمود: اِنِّى لَاُبْغِضُ الرَّجُلَ اَنْ يَكُونَ كَسْلاناً عَنْ اَمْرِ الدُّنِيا وَمَنْ كَسِلَ عَنْ اَمْرِ دُنِياهُ فَهُوَ عَنْ اَمْرِ آخِرَتِهِ اَكْسَلُ؛(12) از آن كسى كه در كار دنيا[ى خود] تنبل باشد، نفرت دارم. آن كسى كه در كار دنياى خويش تنبل باشد، در كار آخرتش تنبل تر خواهد بود.
آن حضرت در حديثى ديگر مى فرمايد: اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ، حِينَ اَهْبَطَ آدَمَ عليه السلام مِنَ الْجَنَّةِ، اَمَرَهُ اَنْ يَحْرُثَ بِيَدِهِ، فَيَاْكُلَ مِنْ كَدِّها بَعْدَ نَعِيمِ الْجَنَّة؛(13) خداى عزّ و جلّ در آن هنگام كه آدم را از بهشت به زمين فرود آورد، به او فرمان داد تا به دست خود زراعت كند و پس از [محروم ماندن از ]نعمتهاى بهشت از دسترنج خود بخورد.
باز از آن حضرت آمده است: اَلْكَسَلُ يَضُرُّ بِالدِّينِ وَالدُّنِيا؛(14) تنبلى به دين و دنيا آسيب مى رساند.
آن حضرت در حديثى ديگر مى فرمايد: قالَ مُوسى عليه السلام: يا رَبِّ اَىُّ عِبادِكَ اَبْغَضُ اِلَيْكَ؟ قالَ جِيفَةٌ بِاللَّيْلِ، بَطَّالٌ بِالنَّهارِ؛(15) موسى عليه السلام گفت: پروردگارا! كدام يك از بندگانت، نزد تو منفورترند؟ خداوند فرمود: آن كس كه شب چون مردار است و روز بيكار.
امام باقر عليه السلام بار ديگر در حديثى زيبا مى فرمايد: لا تَحِلُّ الصَّدَقَةُ لِغَنِىٍّ وَلا لِذِى مِرَّةٍ سَوِىٍّ، وَلا لِمُحْتَرِفٍ، وَلا لِقَوِىٍّ. قُلْنا: ما مَعْنى هذا؟ قالَ: لا يَحِلُّ لَهُ اَنْ يَاْخُذَها وَهُوَ يَقْدِرُ اَنْ يَكُفَّ نَفْسَهُ عَنْها؛(16) صدقه دادن به ثروتمند و همچنين به تندرست، و به صاحب حرفه و به انسان توانا [بر كار] روا نيست. گفتيم: معناى اين كلام چيست؟ امام فرمود: بر كسى كه مى تواند از گرفتن صدقه خوددارى كند، گرفتن آن حلال نيست.
البته اين يادآورى لازم است كه كوشش، تنها در كارهاى بدنى و فيزيكى خلاصه نمى شود؛ بلكه كار، مصداقهاى ديگرى نيز دارد؛ همانند كارهاى فكرى، پژوهشى، تبليغى، نويسندگى و مانند اينها. مى توان به تناسب ذوق، سليقه و استعداد، يك يا چند نمونه از اين كارها را برگزيد و بدان سرگرم شد.
3. امام باقرعليه السلام و تلاش اقتصادى
تلاش براى سامان دادن به امور اقتصادى، افزون بر آنكه به عزتمندى و سربلندى شخص و جامعه مى انجامد، شرط اصلى شكوفايى اقتصادى نيز است. اسلام براى كار، اهميت فراوانى قائل شده است و هيچگاه بيكارى را براى پيروانش تجويز نكرده است. از نگاه اين دين مبين، در جامعه اسلامى هر كسى بايد به كارى سرگرم و بدين گونه، وجودش براى ديگران ثمربخش باشد.
داستان
شخصى به نام محمّد بن منكدر مى گويد: روزى در هوايى گرم، اطراف مدينه، ابو جعفر محمّد بن على عليه السلام (امام باقرعليه السلام) را ديدم. وى براى كار كردن از مدينه بيرون آمده بود. با خود گفتم: سبحان اللّه! بزرگى از بزرگان قريش در چنين هواى گرمى و با چنين حالى در طلب دنياست، بايد نزد وى بروم و او را موعظه كنم. پس به او نزديك شدم و سلام كردم. وى در حالى كه عرق مى ريخت پاسخ سلامم را داد. پس به او گفتم: آيا بزرگى از بزرگان قريش در چنين هوا و شرايط دشوارى به دنبال دنياست؟! اگر در چنين حالى اجل تو فرا برسد چه خواهى كرد؟. ایشان در پاسخ گفت: اگر در چنين حالتى مرگم فرا برسد، در شرايطى فرا رسيده است كه من در حال اطاعت از خداوند هستم؛ چرا كه بر اثر اين كار و كوشش، خود و خانواده خود را از تو و مردم بى نياز مى سازم. من از آن مى ترسم كه مرگم در حالى فرا برسد كه به نافرمانى خدا مشغول هستم.
محمّد بن منكدر با شنيدن چنين پاسخى، عرض كرد: خدا تو را از رحمت خويش برخوردار سازد، راست گفتى. من خواستم شما را موعظه كنم؛ اما شما مرا موعظه كردى. (17)
4. پديده فقر
يكى از اهداف دين ما در توصيه به كارهاى اقتصادى، ريشه كن ساختن پديده فقر است. اسلام هرگز پديده فقر را تأييد و بدان توصيه نمى كند. امام باقر عليه السلام در بيانى نيايش گونه مى گويد: اَسْئَلُكَ اللَّهُمَّ الرَّفاهِيَّةَ فِى مَعِيشَتِى ما اَبْقَيْتَنِى... وَلا تَرْزُقْنِى رِزْقاً يُطْغِينِى وَلا تَبْتَلِيَنِى بِفَقْرٍ اَشْقى بِهِ؛(18) خداوندا! از تو رفاه در زندگى را تا زنده هستم درخواست مى كنم... به من چندان روزى مده كه سركش و گستاخ شوم و به فقرى نيز گرفتارم مساز كه بدبخت شوم.
در اين باره آيه شريفه مى فرمايد: وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِىَ السُّوءُ ؛(19) اگر غيب مى دانستم سود فراوان مى بردم و بدى به من نمى رسيد.
حضرت باقر العلوم عليه السلام در تفسير اين آيه فرمود: مقصود از سوء در آيه شريفه، فقر است. (20)
بارى، بررسى مشكلات اجتماعى و علت شناسى نابساماني ها، روشن مى سازد كه فقر، اساس مشكلات و نابساماني هاست. هر چه ذهنى فكر كنيم و واقعيات زندگى را ناديده بگيريم، اين واقعيت را نمى توان ناديده گرفت كه آدمى در اين زندگى در قالبى مادى جاى دارد و با اشياء سروكار دارد و در محيطى زندگى مى كند كه به وسايل و ابزار مادى نيازمند است؛ همانند: غذا، لباس، مسكن، نظافت، بهداشت و... . در حقيقت جغرافياى حيات انسان در اين دنيا، جغرافياى اقتصادى است و ماهيت حيات انسانى با اين امور مادى پيوندى الزامى و جبرى دارد. (21) اساساً به تعبير امام باقر عليه السلام، آدمى ميان تهى آفريده شده است و ناگزير بايد بخورد و بياشامد؛ حتى در روز رستاخيز.
در اين باره به اين حديث زيبا از ايشان توجّه كنيم:
عَنْ زُرارَةَ بْنَ اَعْيَنَ قالَ: سَاَلْتُ اَبا جَعْفَرٍعليه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ: يَوْمَ تُبَدَّلُ الْاَرْضُ غَيْرَ الْاَرْضِ (22) قالَ: تُبَدَّلُ خُبْزَةً نَقِيَّةً يَاْكُلُ مِنْهَا النَّاسُ حَتّى يَفْرُغُوا مِنَ الْحِسابِ؛ فَقالَ لَهُ قائِلٌ: اِنَّهُمْ لَفِى شُغُلٍ يَوْمَئِذٍ عَنِ الْاَكْلِ وَالشُّرْبِ؟ فَقالَ عليه السلام: اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ خَلَقَ ابْنَ آدَمَ اَجْوَفَ وَلابُدَّ لَهُ مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ. اَهُمْ اَشَدُّ شُغُلاً يَوْمَئِذٍ اَمْ مَنْ فِى النَّارِ؟ فَقَدِ اسْتَغاثُوا، وَاللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ يِقُولُ: وَ إِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَآءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِى الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ ؛(23)،(24)
زراره گويد كه از امام محمّد باقر عليه السلام معناى اين سخن خداوند را پرسيدم: روزى كه زمين به زمينى ديگر مبدّل شود؛ فرمود: به نان پاكيزه اى تبديل مى شود كه مردمان از آن مى خورند تا از حساب آسوده شوند. گوينده اى گفت: مردمان در آن روز گرفتارند و به خوردن و نوشيدن نمى توانند، بينديشند!. امام عليه السلام فرمود: خداوند، آدمى را ميان تهى آفريد و ناگزير بايد بخورد و بياشامد. آيا اهل محشر گرفتارترند يا كسانى كه در دوزخ به سر مى برند؟؛ اهل دوزخ [نيز] آب مى طلبند و خداوند درباره ايشان مى فرمايد: اگر آب بطلبند، به آنان آبى داده خواهد شد مانند مس گداخته كه چهره ها را مى سوزاند و چه بد شرابى است.
5. توصيه به كشاورزى
كشاورزى، يكى از اركان اقتصاد هر كشور و از عوامل اصلى قطع وابستگى اقتصادى هر جامعه است. بى گمان ادامه حيات انسانها در گرو آن است كه از خوردني هايى چون: نان، برنج و... استفاده كنند و اين صنعت كشاورزى است كه اين بخش از نيازمندى انسان را رفع مى كند.
تاريخ نشان مى دهد كه يكى از راه هاى نفوذ استعمار در كشورها، وابسته كردن صنعت كشاورزى آنها به بيگانگان و در نتيجه ركود اين بخش است. بر اين اساس، بحث كشاورزى بحثى جدى و قابل توجه است. همان گونه كه از روايات استفاده مى شود، اساساً هر كسى كه از آب و خاك كافى برخوردار باشد، و با وجود آن در تنگدستى به سر برد از رحمت خدا دور است.
امام باقر عليه السلام در اين باره می فرماید: كانَ اَمِيرُ الْمُؤْمِنِين عليه السلام يقول: مَنْ وَجَدَ ماءً وَتُراباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَاَبْعَدَهُ اللَّهُ؛(25) هر كه با وجود داشتن آب و خاك، [باز هم فقير و نيازمند باشد، خدا وى را [از رحمت خود ]دور گرداند.
همچنين ايشان مى فرمايد: خَيْرُ الْاَعْمالِ الْحَرْثُ، تَزْرَعُهُ فَيَاْكُلُ مِنْهُ الْبِرُّ وَالْفاجِرُ؛ اَمَّا الْبِرُّ فَما اَكَلَ مِنْ شَىْ ءٍ اِسْتَغْفَرَ لَكَ وَاَمَّا الْفاجِرُ فَما اَكَلَ مِنْهُ مِنْ شَىْ ءٍ لَعَنَهُ؛ وَيَاْكُلُ مِنْهُ الْبَهائِمُ وَالطَّيْرُ؛(26) بهترين كارها كشاورزى است؛ چيزى را مى كارى و نيكوكار و بدكار از آن مى خورند. نيكوكار مى خورد و برايت [از خدا] آمرزش مى طلبد و بدكار مى خورد و آنچه خورده است او را لعن و نفرين مى كند و چرندگان و پرندگان از آن مى خورند.
همچنين حضرت باقر العلوم عليه السلام فرموده است: لَقى رَجُلٌ اَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام وَتَحْتَهُ وَسَقٌ مِنَ النَّوى ؛ فَقالَ لَهُ: ما هذا يا اَبَا الْحَسَن تَحْتَكَ؟ فَقالَ: مِأَةُ اَلْف عَذْقٍ اِنْ شاءَ اللَّه. قالَ: فَغَرَسَهُ فَلَمْ يُغادِرْ مِنْهُ نَواةً واحِدَةً؛(27) مردى اميرمؤمنان عليه السلام را ديد كه بار زيادى از هسته خرما را با خود حمل مى كرد؛ پس به او گفت: اينها چيست كه با خود دارى؟ فرمود: صد هزار درخت خرما؛ اگر خدا بخواهد. آن مرد گويد: آن حضرت همه آن هسته ها را كاشت و [حتّى ] دانه اى را هم دور نينداخت.
منبع: ماهنامه مبلغان شماره
پی نوشت:
(1) نظرى به نظام اقتصادى اسلام، شهيد مطهرى، تهران، صدرا، سيزدهم، 1385 ش، ص 14.
(2) كنز العمال، متقى هندى، عمان، بيت الافكار الدوليه، ج 1، ص 337، ح 6342.
(3) همان، ج 1، ص 337، ح 6343.
(4) وسائل الشيعه، شيخ حرّ عاملى، قم، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، سوم، 1416 ق، ج 17، ص 10.
(5) همان، ص 370.
(6) همان، ص 70.
(7) يونس/61.
(8) تفسير نور الثقلين، عبد على بن جمعة العروسى الحويزى، تصحيح و تعليق: سيد هاشم رسولى محلاتى، قم، دار الكتب العلمية، ج 2، ص 309.
(9) وسائل الشيعه، ج 17، ص 21.
(10) همان، ص 37 و 38.
(11) همان، ص 30.
(12) الحياة، محمدرضا، محمّد و على حكيمى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، دوم، 1378 ش، ج 5، ص 495.
(13) همان، ص 472.
(14) همان.
(15) همان، ص 492.
(16) همان.
(17) وسائل الشيعه، شيخ حرّ عاملى، قم، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، سوم، 1416 ق، ج 17، ص 19 و 20.
(18) بحار الانوار، محمّد باقر مجلسى، بيروت، مؤسسة الوفاء، سوم، 1403 ق، ج 97، ص 379.
(19) اعراف/188.
(20) تفسير نور الثقلين، ج 2، ص 107.
(21) معيارهاى اقتصادى در تعاليم رضوى، محمّد حكيمى، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، دوم، 1376 ش، ص 127.
(22) ابراهيم/148.
(23) كهف/29.
(24) الكافى، ثقة الاسلام كلينى، تحقيق: على اكبر غفارى، تهران، دار الكتب الاسلامية، سوم، 1388 ق، ج 6، ص 287 و نيز ر.ك: تفسير نور الثقلين، ج 2، ص 556 و 557، يادآورى اين امر لازم است كه از امام باقرعليه السلام چند روايت همانند حديث ذكر شده در نور الثقلين آمده است.
(25) قرب الاسناد، عبد اللّه بن جعفر حميرى قمى، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، اوّل، 1413 ق، ص 115.
(26) الكافى، ج 5، ص 261 و ج 7، ص 261.
(27) وسائل الشيعة، ج 17، ص 41.
منبع:حوزه