بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین، الصلاه والسلام علی رسول الله و علی آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.
قبل از ورود به بحث، جا دارد خدمتتان تبریک عرض کنم میلاد باسعادت حضرت فاطمه زهرا (س) و همچنین هفته زن را و اجازه می خواهم برای تبرک جلسه حدیثی را از حضرت صدیقه طاهره (س) نقل کنم. حضرت می فرمایند، «من أصعد الی الله خالص عبادته، أهبط الله عزوجل إلیه أفضل مصلحته» یعنی کسی که عبادت های خاصلانه خود را به سوی خدا بفرستد، پرودگار متعال، برترین مصلحت خودش را به سوی او خواهد فرستاد. در اینجا، عبادت فقط نماز و روزه و امثالهم نیست بلکه هر عملی که انسان برای تقرب به خدای متعال انجام می دهد را شامل می شود؛ لکن روی عمل خالص تأکید شده است یعنی آن عملی که خالی از ریا باشد، خالی از خودنمایی باشد، خالی از عُجب باشد؛ فقط رضایت خداوند مد نظر انسان باشد.
حضرت می فرمایند، اگر این اتفاق افتاد، متقابلاً خداوند عزوجل، بهترین مصلحت را برای آینده فرد در نظر می گیرد. یعنی زندگی او را به سمت بهترین نوع از سعادت و خوشبختی هدایت می کند. ما که قادر به تشخیص بهترین مصلحت خودمان نیستیم. اگر همه علماء عالم هم جمع شوند نمی توانند به طور قطع بهترین مصلحت را برای کسی مشخص کنند و فراتر از این، اگر هم فرضاً بتوانند، کل قدرتمندان عالم را جمع کنند نمی توانند خارج از اراده الهی، کسی را به آن بهترین مصلحت برسانند، پس اگر عبادت خالصانه داشته باشیم، خداوند کاری میکند که انسان به افضل مصحلت خود برسد. انشا الله که توفیق عبادت خالصانه دائمی به همه ما عنایت شود. توجه داشته باشید که خود این توفیق عبادت خالصانه مستمر هم باید از ناحیه خداوند به انسان اعطاء شود که حضرت امیرالمؤمنین (ع) در فرازهای پایانی دعای شریف کمیل از خداوند مسألت می کنند.
خوب، بعد از ذکر این حدیث گران بهاء، چند نکته را متناسب با وقتی که دارم حضورتان عرض می کنم :
نکته اول اینکه، ما حقیقتاً از ستم به زن از سوی غرب به ستوه آمده ایم. تا کی قرار است با استفاده ابزاری از جسم زن، کرامت انسانی او لگدمال شود؟ تا کی قرار است زنان وسیله ای برای اعمال کثیف هوس بازان و راهی برای پر کردن جیب سرمایه داران غربی باقی بماند. اخیراً آماری در رسانه ها منتشر شد که فوق العاده غم بار بود و آن اینکه، سالانه 2 میلیون زن در دنیا به بردگی جنسی گرفته می شوند و عمده این ها، دوران بردگی خود را در کشورهای اروپایی سپری می کنند. آیا این 2 میلیون زن حقوق انسانی ندارند؟ آیا مجامع بین المللی نباید برای رها شدن صدها هزار زن از بردگی در کشورهای غربی کاری بکنند؟
موضوع بعدی، کشتار و شکنجه وسیع و فجیع زنان و کودکان به ویژه طی ده- پانزده سال گذشته در منطقه خاورمیانه است. شما ببینید، از بعد از حادثه مشکوک یازده سپتامبر که امریکایی ها و متحدان اروپایی شان به بهانه مقابله با ترورسیم به خاورمیانه لشگرکشی کردند تا الان، چه تعداد زن و کودک بیگناه بوسیله سلاح های کشتارجمعیِ همین غربی ها جان خود را از دست داده اند؟ در عراق، در افغانستان، در پاکستان، و همچنین در حملات وحشیانه رژیم صهیونیسیتی به لبنان و غزه، یا حملات تروریستی داعش به سوریه و عراق و هم اکنون نیز در حمله رژیم متجاوز و جنایتکار سعودی به یمن؟ سئوال ما از مجامع بین المللی مدعیِ حقوق بشر و حقوق زنان و کسانی که موضوع خشونت علیه زنان را دنبال می کنند این است که مگر این دهها هزار زن و کودکی که به فجیع ترین شکل ممکن کشته یا شکنجه شده اند، انسان نبوده اند؟ مگر حق حیات نداشته اند؟ به چه حقی این ها مستقیماً توسط غربی ها یا غیر مستقیم توسط ایادی آنها در منطقه کشته و شکنجه روحی یا جسمی شده اند؟ جالب است که تا امروز حتی یکی از گروه های فعال غربگرا در ایران که دائماً علیه کشور ما با مجامع به ظاهر بین المللی قهوه می خورند، یک بیانیه ساده هم در محکومیت این کشتارها و شکنجه ها صادر نکرده اند!
موضوع سوم، موضوع برابری جنسیتی است که دوباره این روزها بحث آن از سوی گروه های غربگرا و فمنیستی مطرح شده است. ملاحظه بفرمایید، بر اساس معارف اسلامی، برابری جنسیتی ظلم به زن است. اینکه زن و مرد را در یک سطح قرار دهند و حقوق اضافی زن نسبت به مرد را نادیده بگیرند، این لطف به زن نیست، این ظلم بیّن به زن است. لذا تا زمانیکه علماء روشنفکر و انقلابی در صحنه هستند، کسی در جمهوری اسلامی زیر بار چنین ستم بزرگی به زنان نمی رود. ما از قبل هم گفته ایم، قاطبه زنان مسلمان و مؤمن مدافع عدالت جنسیتی هستند و حاضرند برای مطالبه آن مبارزه هم بکنند. البته این را باید برای عموم زنان و دختران به درستی تبیین کرد. باید همه بدانند غربی ها به اسم تساوی جنسیتی چگونه کرامت انسانی زن را از بین می برند.
موضوع چهارم که میخواهم در این جا به آن اشاره کنم، بحث اشتغال است. همه می دانند که اسلام با اشتغال زنان مادام که نقش همسری و مادری او و همچنین عفت او لطمه نخورد موافق است. بعضی از زنان نیز با حفظ نقش همسری و مادری اشتغال بیرون از منزل دارند و موفق نیز هستند. یعنی معتقد نیستیم که جمع ایندو ممکن نیست. بله ممکن است، ولی همه نمی توانند. برای بعضی از زنان مطلقه، بیوه و امثالهم نیز اشتغال غیرقابل اجتناب است یعنی برای امرار معاش خودشان و فرزندانشان چاره ای جر کار کردن در بیرون خانه ندارند. با این حال، سئوال ما این است که برای امنیت اخلاقی زنان شاغل در محیط های کاری چه فکری شده است؟ آنهایی که در محل کار خود مورد اذیت و آزار قرار می گیرند چه کار کنند؟ آیا فکری برای حمایت از آنها شده است؟ برای زنانی که امروز در محل کار خود تحت استفاده ابزاری قرار می گیرند و از آنها مشابه مانکن برای جلب مشتری سوء استفاده می شود چه فکری شده است؟ برای زنانی که به خاطر زن بودن، حقوق و دستمزد آنها مطابق قانون پرداخت نمی شود و اگر اعتراض کنند به راحتی اخراج می شوند چه فکری شده است؟ برای زنانی که مرخصی زایمان طبق قانون به آنها داده نمی شود و اگر اعتراض کنند به سادگی اخراج می شوند چه فکری شده است؟ آیا نباید قبل از کوبیدن دائم به طبل اشتغال زنان و سهم بندی نامعقول و ضد شایسته سالاری در این زمینه، به فکر حمایت همه جانبه از زنان شاغل بود؟
موضوع پنجم من، مربوط به آسیب های اجتماعی می شود که بخش مهمی از آسیب دیدگان زن هستند. واقعاً انسان وقتی مطلع می شود که هر روز این تعداد طلاق در کشور اتفاق می افتد از عمق جان می سوزد. یا وقتی مطلع می شود تعداد قابل توجهی از دختران، علی رغم سن بالا و حتی تحصیلات مناسب، امکان ازدواج پیدا نکرده اند و با این وضع معلوم نیست پیدا بکنند، به شدت متأثر می شود. اینکه تعداد قابل توجهی زن و دختر داریم که به دلیل از دست دادن شوهر، بیماری شوهر یا زندانی شدن او، در گذراندن زندگی حداقلی یعنی خوراک و پوشاک با مشکل جدی روبرو هستند، به شدت افسرده می شود. این ها چیزهایی است که باید مسئولان البته با کمک مردم و تشکل های مردمی برای آن زودتر فکری بکنند. این ها چیزهایی نیست که بتوان از کنارشان به سادگی عبور کرد. نباید تا زمانیکه چنین مشکلات بزرگی در کشور وجود دارد، دغدغه بعضی مسئولان ما حضور زنان در استادیوم های ورزشی و امثالهم باشد. نمی توان قبول کرد، فقط چیزهایی از سوی مسئولین مهم شمرده شود که مطالبه اقلیّت مرفه بی درد است.
موضوع ششم، بحث عفاف و حجاب است. بنده صریحاً عرض می کنم که اولاً طبق نظرسنجی های معتبر، اکثر بانوان ایرانی به حجاب اسلامی اعتقاد دارند. نزدیک نود درصد. بخش عمده بانوان ایرانی نیز حجاب شرعی دارند. چه حجاب برتر یعنی چادر، و چه سایر انواع حجاب ها. پس حجاب، مسأله و پرابلم اکثریت زنان ایرانی نیست. ثانیاً. حجاب اسلامی در عین حال که یک گرایش فطری است و درعین حال که یک تکلیف فردی است که با ایمان فرد استوار می گردد، یک قانون اجتماعی است. یعنی اسلام برای حفظ سلامت اجتماع، برای صیانت از امنیت و بهداشت اجتماعی زنان، برای حفظ کرامت انسانی و شخصیت زنان و برای تعدیل گرایشات جنسی در جامعه، این قانون مترقی را وضع کرده است و طبیعی است وقتی چیزی قانون شد، نمی تواند دلبخواهی شود. همه موظفند قانون را رعایت کنند والاّ قانون گذاری دیگر منطقی ندارد.
ثالثاً. این دلیل نمی شود که اگر فرضاً بعضی از مردم یا حتی دولتمردان، به بخشی از احکام فردی و اجتماعی اسلام درست عمل نمی کنند، بگوییم اجازه داریم با قانون حجاب مماشات کنیم! خیر، شرع مقدس چنین مجوزی به ما نداده است؛ ضمن آنکه حجاب برای سالم ماندن جامعه خودش یک رکن اساسی به حساب می آید. رابعاً. گرچه حجاب یک قانون اجتماعی است، ولی بهترین راه برای ترویج و صیانت از آن، کار شناختی و کار فرهنگی قوی و مبتکرانه است. باید قبول کرد که مراکز فرهنگی و رسانه های ما در این 36 سال در ترویج صحیح حجاب و عفاف در کشور کوتاهی کرده اند و در نقطه مقابل، دشمن در هجمه فرهنگی خود، همواره روی بدحجابی و بی حجاب کردن مردم متمرکز بوده است.
انتظاری که امروز مردم از مراکز فرهنگی و رسانه ای برای بهاء دادن به حجاب و عفاف دارند انتظار صحیحی است ضمن آنکه اصالت کار فرهنگی، دلیل نمی شود که قانون حجاب در کشور مورد خدشه قرار بگیرد. حتماً باید طبق ضوابطی که عُقلای جامعه و مجامع مسئول نظیر شورای اجتماعی کشور مشخص می کنند با عناصر مروج بدحجابی و بی عفتی و آنهایی که دراین زمینه عامدانه هنجارشکنی می کنند برخورد انتظامی مناسب هم صورت بگیرد.
موضوع آخری که می خواهم عر ض کنم، به مظلومیت خانواده های متدینین در جامعه برمی گردد. از دو دهه گذشته تا الان دست هایی به ویژه در حوزه هنر و خصوصاً در سینما در کار است تا تصویری دروغین از زندگی خانواده های مذهبی در ایران ارائه کند. من در جلسه ای عرض کردم، غربگراها، همان وضع آشفته و کثیف خانواده های خود را می خواهند به عنوان خانواده مذهبی جا بزنند. حقیقت این است که هر قدر فردی و خانواده ای متدین تر باشد، خوشبخت تر و شاد تر و زندگی ای بهتر دارد و هر کس، به هر میزان که از دین واقعی و ناب، و از اخلاق و منش اسلامی دور تر شود، به همین میزان از خوشبختی نیز دور تر می شود. این یک واقعیت تجربه شده است و ما وظیفه داریم با شجاعت از آن دفاع کنیم.
منبع:مهر