شاید اگر بیست و دو سال پیش، شخص دیگری به جز رهبر فرزانه انقلاب به سید مرتضی آوینی ، لقب "سید شهیدان اهل قلم" را می داد، کمتر متوجه اهمیت و تاثیرگذاری کار این هنرمند ، روزنامه نگار و نویسنده متعهد می شدیم؛ اهمیتی که تقویم ها روز شهادتش را به نام روز هنر انقلاب اسلامی برای همیشه به یادگار گذاشته اند.
او که در هنرمستندسازی و قلم و بیانش ، بیش از همقطاران خود شیدای حقیقت بود، زودتر به مقصد رسید، کما این که عصاره سخنش نیز برآمده از همین موضوع بود: «هنر، شیدایی حقیقت است . همراه با قدرت بیان آن شیدایی و هنرمند کسی است که علاوه بر شیدایی حق، قدرت بیان آن را نیز از خداوند متعال گرفته، هر یک از این دو شیدایی حق و قدرت بیان - اگر نقص داشته باشد اثر هنری خلق نمیگردد . . . اصل لازم شیدایی حق است و قدرت بیان شرط کافی است .»
این بینش و دیدگاه متعالی سید مرتضی در عرصه هنر البته برگرفته از نگاه عارفانه و حکیمانه پیر و مرادش حضرت روح الله (ره) است که به صراحت فرمود: «تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهندۀ اسلام ناب محمدی (صلی اللّه علیه و آله و سلم)اسلام ائمۀ هدی (علیهم السلام) اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگانِ تاریخِ تلخ و شرم آور محرومیتها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبندۀ سرمایه داری مدرن و کمونیسم خون آشام و نابود کنندۀ اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی درد، و در یک کلمه «اسلام امریکایی» باشد... هنر در مدرسۀ عشق نشان دهندۀ نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی است. هنر در عرفان اسلامی ترسیمِ روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسیم تلخ کامی گرسنگانِ مغضوبِ قدرت و پول است.»
شهید آوینی خود به حق چنین بود، چنین زیست و از هنرمندانی که می کوشند و می کوشیده اند تا با چنین نگاه و دغدغه ای به جهادی بی مثال با مثلث شوم "زر، زور و تزویر" زمانه برخیزند، چنین توقع و انتظاری داشت، تا بدان جا که در نامه معروف خود به ابراهیم حاتمی کیا نوشت: «دوست من، ميدانم كه چه ميكِشي. خوب ميدانم اما تو كه در دامنه ی آتشفشان منزل گرفتهاي . بايدبداني كه چگونه ميتوان زير فوران آتش زيست. ما را خداوند براي زيستني چنين به زمين آورده است چرا كه مرغ عشق ققنوس است كه در آتش ميزيد نه آنكه رنگين كمان ميپوشد و در بوستانهاي عافيت، شكر ميخورد و شكرشكني ميكند. مگر سوخته دلي و سوخته جاني را جز از بازار آتش ميتوان خريد؟»
آوینی به عنوان پرچمدار و طلایه دار هنر متعهد در عصر خمینی کبیر، زنهار می داد هنرمندان متعهد را از گرفتار شدن به عافیت اندیشی و منفعت طلبی . او که خود سوخته دل و سوخته جان بود، رمز توفیق حقیقی را در زیستنی ققنوس وار می دانست.
گرچه سال هاست که جسم دنیایی سید شهیدان اهل قلم در دنیای خاک گرفته ما حیات ندارد؛ اما بی گمان اندیشه و تفکر او که به یادگار مانده از روح حاکم بر آثارش است ، به سان فانوسی است که می تواند ظلمت زدگان را به سوی نور هدایت کند؛ ظلمتی که به خصوص در دنیای کنونی ، به شکلی فراگیر مانع از درک حقیقت برای بسیاری از اَبنای بشر شده است و بانیان و حامیان آن با بهره گیری از جعبه جادو و پرده های به ظاهر نقره ای و هنر نمایش و غیره می کوشند که مانع از هوشیاری و بیداری حقیقی انسان برای خروج از این ظلمت و جهالت شوند.
آوینی که خود سیراب از مکتب امام و شهیدان بود، در حد وُسع و توانش راه را نشان داد و این ما هستیم که باید راه او را بپیماییم و البته بر خودش متوقف نشویم. اینک نیاز به آوینی های روزگار خود داریم و الا کیست که نداند صرف همایش ها و یادبودها فقط تلنگری است برای توجه دادن به این هدف مقدس.
سید محمدمهدی موسوی
منبع:حوزه