عقیق:صفوان یکی از شیعیان ائمه(ع) نقل میکند: روزی عبدالله بنسنان به خانه من آمد؛ گفت: چیزی در خانه داری؟ گفتم: آری، پسرم را فرستادم تا گوشت و تخممرغ بخرد (ظاهرا صفوان از آمدن او اطلاع داشته است) عبدالله ناراحت شد و گفت: او را کجا فرستادی؟ هر چه زودتر او را برگردان. مگر در خانه سرکه و روغن زیتون نداری؟ گفتم: بله، سرکه و روغن زیتون هست. گفت: هر چه موجود است، بیاور، بیسبب خود را به زحمت مینداز! زیرا امامصادق(ع) فرمودند: «نابود باد کسی که چیزی در خانه دارد برای برادرش نیاورد، و آن چیز را کوچک و بیارزش شمارد، و نابود باد کسی که چیزی برایش آوردند، آن را سبک شمارد»(1)