عزيزم! تو نيز اگر خواب باشى بهتر از آن است كه به نكوهش مردم زبان گشايى و به غيبت و ذكر عيب آنها بپردازى.
عقیق: در کتاب "داستانهایی از گلستان سعدی به قلم روان"چنین آمده است: به خاطرم هست كه در دوران كودكى ، بسيار عبادت مى كردم و شب را با عبادت به سر مى آوردم . در زهد و پرهيز جديت داشتم . يك شب در محضر پدرم نشسته بودم و همه شب را بيدار بوده و قرآن مى خواندم، ولى گروهى در كنار ما خوابيده بودند، حتى بامداد براى نماز صبح برنخاستند. به پدرم گفتم : «از اين خفتگان يك نفر برخاست تا دور ركعت نماز بجاى آورد، به گونه اى در خواب غفلت فرو رفته اند كه گويى نخوابيده اند بلكه مرده اند.» پدرم به من گفت : « عزيزم ! تو نيز اگر خواب باشى بهتر از آن است كه به نكوهش مردم زبان گشايى و به غيبت و ذكر عيب آنها بپردازى.» نبيند مدعى (1) جز خويشتن را كه دارد پرده پندار (2) در پيش گرت چشم خدا بينى ببخشند نبينى هيچ كس عاجزتر از خويش
پی نوشت ها: 1)مدعى : گزافه گو - لاف زن . 2)پرده پندار: حجاب تيره گمان باطل . منبع:جام 211008