19 دی 1400 6 جمادی الثانی 1443 - 35 : 04
کد خبر : ۴۹۸۳
تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱۳۹۱ - ۲۳:۰۰

عقیق: زهرارضائیان/ نازنین من!سال ها شد که بر من بینوا صبحی گذشت و شامی، از کوی آن دلبر با وفا نه قاصدی نه سلامی! نه نامه ای نه پیامی! ندانم به این قالب بی روح صبر ایوب داده شده یا عمر نوح وعده شده! به بیداری انتظار می کشم، خبری نمی شنوم؛ می خوابم، اثری نمی بینم؛ هر طرف می دوم، به جایی نمی رسم؛ از هر که می پرسم، نشانی نمی یابم. از آن طرف هم آتش نمرودی هجران آناً فآناً در ازدیاد!(1)

معشوق هر چه گران بهاتر و ارزشمندتر، فدای جان برایش بی پرواتر ...

هر ناملایمی باید به جان خرید و هر ملالتی به جان پذیرا شد که در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد ... استقامت و صبر باید که طلب حقیقی از مطلوب جدا نیست، که ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است ...

در طریق عشق، جان را باید که به لب رسد تا جرعه ای از جام وصال نوشد ... قدم ها باید که برداشته شود تا پرده ها کنار رود ... و تو چه می دانی که معشوق همه جا پیشقدم تر است و مشتاق تر ... پس صبر باید و صبر و صبر به ستم ها و آزارها، برای پرواز تا اوج و داشتن معشوق، تا رسیدن به دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را ... صبر باید و صبر و صبر در طریق عاشقی ...

إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ (2)

یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا

      یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا

            نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی

                    سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا

                         نور تویی سور تویی دولت منصور تویی

                                مرغ که طور تویی خسته به منقار مرا


1. تذکرة المتقین، ص 160

2.فصلت،30

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: