نوشتاری از آیت الله العظمی جوادی آملی
بحث از حضرت زهرا (س) در حقیقت همانند بحث درباره قرآن کریم است.
عقیق: اینکه به حضرت امیر (سلام الله علیه) پیشنهاد دادند که [فاطمه] یا شب گریه کند یا روز؛ این نه برای آن بود که مثلاً گریه وجود مبارک حضرت زهرا (سلام الله علیها) نمیگذاشت کسی بخوابد [و] باعث اذیت بود؛ .... اینها میگفتند: این همه گریه آن حضرت، نشانه آن است که از ما ناراضی است.
آیت الله العظمی جوادی آملی در نوشتار خود، پاره ای از جنبه های مختلف علمی و عملی حضرت زهرا سلام الله علیها را مورد بازخوانی قرار داده است.
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) همتای قرآن کریم
وجود مبارک صدیقه کبری فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، سیره و سنتی دارد که معرّف هویت اوست؛ چون این ذات پر برکت همانند سایر ذوات قدسی، همتای قرآن کریم هستند و قرآن کریم، عبارات، اشارات، لطایف و حقایقی دارد؛ چه اینکه از امام حسین (علیهالسلام) و امام صادق (سلاماللهعلیه) رسیده است که قرآن کریم چهار درجه دارد: درجۀ نخست آن به نام عبارات قرآن برای توده مردم است؛ برتر از درجۀ نخست، اشارات قرآن و والاتر از آن لطایف قرآن است و قله قرآن، حقایق قرآن می باشد که مخصوص انبیاست.[1]
حضرت صدیقه کبرا سلام الله علیها هم که از ذوات قدسی عترت (علیهمالسلام) هستند، سیره و سنتی دارد که بخشی جزء عبارات آن سیره است و توده مردم از آن بهره میبرند؛ بخشی مربوط به اشارات سیره آن حضرت است که خواص استفاده میکنند و بخشی مربوط به لطایف سیره و سنت آن حضرت است که أخص بهره میبرند و بخشی مربوط به حقایق فاطمیه است که أنبیا استفاده میکنند و دیگران طرفی نمیبندند؛ بحث درباره آن حضرت در حقیقت همانند بحث درباره قرآن کریم است.
صدیقه طاهره و اهل بیت عصمت (علیهمالسلام) ریسمان آویختة الهی
قرآن کریم که حبل خداست، طناب ناگسستنی الهی است[2]؛ این حبل و طناب را خدا نازل کرده است، لکن انزال قرآن همانند انزال باران نیست. این حبل را خدای سبحان نازل کرد یعنی آویخت؛ نه این که انداخت. آن طوری که قرآن نازل شده است، باران نازل نمیشود و آن طوری که باران نازل میشود، قرآن نازل نشده است.
نازل کردن باران یعنی انداختن این قطرهها روی زمین. نازل کردن قرآن یعنی آویختن این طناب از بالا به زمین؛ چون قرآن حبل خداست و خدا این طناب را آویخت؛ نه انداخت؛ لذا از عبارات تا اشارات و لطایف و حقایق درجات این حبل است و هر کسی به اندازه علم و عملش میتواند در خدمت طناب الهی باشد.
اهل بیت (علیهمالسلام) و صدیقه کبرا (صلواتاللهعلیها) حبلالله و حبل متین هستند و حبل متین را خدا آویخت؛ نه انداخت؛ چون آویخت نه انداخت؛ رهبریِ قلوب اینها به دست خدای سبحان است؛ اینها جزء اولیای الهی هستند. به انسان کامل «ولی الله» میگویند که در بخش علم و عمل بدون واسطه از ذات اقدس الهی فیض بگیرد؛ در ولیّ او و در جِوار او باشد؛ موالات داشتن متوالی بودن یعنی فاصله برقرار نشدن. چنین انسانی میشود ولیّ خدا که از ولیّ و جِوار فیض الهی طرفی میبندد.
در حدیث معروف ثقلین ذات اقدس الهی فرمود: این طناب «طرف بید الله تعالی»؛[3] یک طرف این طناب یعنی قرآن به دست خداست؛ طرف دیگرش در دست شماست. پس مطلب دوم این شد که این بانو مانند سایر ائمه معصوم (علیهمالسلام) حبل متین خدا هستند و این طناب را خدا آویخت؛ نه انداخت و یک طرفش به دست خداست؛ طرف دیگرش به دست مردم و در دسترس مردم است.
حضرت زهرا(س)؛ جامع کمالات علمی و عملی
بخشی دیگر از آیات این است که اگر کسی با تقوا بود و منحرف نشد، فرشتگان بر او نازل می شوند «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَة»[4]. "
حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها) جامع تمامی این مراحل کمالات علمی و عملی بود. اینکه در برخی روایات وجود مبارک امام صادق (علیه السلام) فرمود: جبرئیل بر جدّه ما نازل می شد و مطلبی را با ایشان در میان میگذاشت در حالیکه جبرئیل بر همه انبیاء نازل نمیشد و تنها بر برخی انبیای برجسته وارد می شد، حال نزول جبرئیل بر حضرت زهرا(سلام الله علیها) نشانۀ عظمت و جلال و شکوه آن حضرت است.
اگر چیزی جزو شریعت و قوانین کلّی باشد، نزول فرشتگان در مورد این مسائل مخصوص انبیا است، اما اگر فرشته ای نازل شود و در مدار شریعت دستور خاصی بدهد، مثلا فلان نماز را بخوان و یا فلان ذکر را بگو، این دیگر نیاز به نبوت ندارد، چرا که حکم کلی نیست بلکه دستور خاصی نسبت به یک شخص است که اگر آن را بدون دستور خاص و به قصد قربت هم انجام بدهیم، ثواب دارد چون به قصد ورود نیست.
بنابراین اگر در روایات آمده که امام صادق(علیه السلام) فرمود: جبرئیل بر جده ما، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نازل شد و دو رکعت نماز به او یاد داد، این امر قابل قبول است؛ زیرا این شریعت و حکم کلّی نیست تا اختصاص به انبیا داشته باشد، بلکه این دستور خاصی است که با اطلاقات و عمومات هماهنگ است.
نفی ولایت؛ مصیبتی بزرگ در شهادت حضرت زهرا(س)
آنگاه آن سوگنامه حضرت علی علیه السلام در هنگام شهادت همسرش فاطمه زهرا سلام اللّه علیها مشخص می شود. وقتی حضرت علی علیه السلام در مراسم تدفین و تجهیز بدن مطهرۀ حضرت صدیقه طاهره سلام اللّه علیها با پیامبر صلی اللّه علیه وآله گفت وگو می کند، به پیامبر صلی اللّه علیه وآله عرضه می دارد: سلام من و سلام دخترتان به حضور شما، یا رسول الله، از دخترتان بپرسید که این امت با من چه کردند و با او چه کردند؟؛ اینها توطئه کردند که هم مرا بکوبند و هم زهرا سلام اللّه علیها را حذف کنند! ستنبئک ابنتک بتضافر امتک علی هضمها[5]، همه جمع شدند که فاطمه را بکوبند.
فاطمه ستیزی جریان سقیفه؛ بزرگترین مصیبت درسوگنامه حضرت زهرا(س)
حضرت زهرا(سلام الله علیها) علاوه بر وصیت های شفاهی به امام علی(علیه السلام) به صورت کتبی نیز وصیت نامه نوشتند که امام وقتی وارد خانه شدند و صدیقه طاهره(سلام الله علیها) را در حال شهادت دیدند، زیر بالش ایشان این وصیت را یافتند. لذا بزرگترین مصیبت این بود که نگذاشتند مقام واقعی و حقیقی صدیقه طاهره مشخص شود.
حالا که به اینجا رسیدیم من مصیبتم را با همین شعر تلفیق میکنم که ما نرویم در خانه فاطمه چون خودش به سراغ ما میآید «مرو ای گدای مسکین تو در سرای زهرا» ما همین که آمدیم اینجا [و] گفتیم: «صلّی الله علیکِ یا بنت رسول الله السلام علیک وَ علی أبیک و علی بعلک و بنیک و علی السرّ المستودع فیک» همین که آمدیم، عرض حاجت کردیم. وجود مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام در مراسم تجهیز زهرا اشک ریخت، عرض کرد: یا رسول الله! برای من بسیار گران و سخت و تلخ است که این مصیبت را تحمل کنم. «قلّ یارسول الله عن صفیتک صبری» «ستنبئک ابنتک»[6] ؛ یا رسول الله! این دخترت که زود به شما ملحق شدند، تمام جریان سقیفه و غیر سقیفه را به عرض شما میرساند که من هیچ کوتاهی نکردم. هر چه دستور دادی، عمل کردم «فأحفها السؤال و استخبرها الحال»[7] ؛ شما هم جریان را یکی پس از دیگری از این بانو سؤال کنید. انسانِ دردمند وقتی دردش را بگوید، مقداری سبک میشود، بعد عرض کرد: یا رسول الله! برای کوبیدن فاطمه (سلام الله علیها) تنها هیئت حاکم قیام نکرد، اینها مردم را هم شوراندند؛ همه جمع شدند، اجماع کردند تا زهرا را منزوی کنند. آن گزارشی که دخترت به عرض شما میرساند این است که «بتظافر أمتک علی هضمها»[8]؛ تنها از دولت برنمیآمد که زهرا را منزوی کنند، تنها از ملت ساخته نبود که زهرا را منزوی کند؛ این دولت با آن ملت، این ملت با آن دولتِ دست نشانده، اجماع کردند که زهرا را منزوی کنند. میبینید سخن از فدک نبود. شخصیت فاطمه سلام الله علیها کسی بود که تا همه جمع نمیشدند، نمیتوانستند او را منزوی کنند؛ گرچه نتوانستند، ولی بالأخره برای انزوای او همه زحمت کشیدند؛ یکی گفت «آتش بیاور»؛ یکی گفت «آتش بزن»؛ یکی گفت «غلاف شمشیر بیاور»؛ یکی گفت «غلاف شمشیر بزن»؛ یکی گفت «فدک را بگیر» همه جمع شدند: «بتظافر أمتک علی هضمها»؛ اینکه به حضرت امیر (سلام الله علیه) پیشنهاد دادند که [فاطمه] یا شب گریه کند یا روز؛ این نه برای آن بود که مثلاً گریه وجود مبارک حضرت زهرا (سلام الله علیها) نمیگذاشت کسی بخوابد [و] باعث اذیت بود؛ اینها نبود. اینها چون مکرر از پیغمبر شنیدند که رضای زهرا، رضای خداست؛ غضب زهرا، غضب خداست؛ رضا و غضب فاطمه (سلام الله علیها) رضا و غضب پیغمبر است؛ رضا و غضب پیغمبر رضای خداست .[9] اینها میگفتند: این همه گریه آن حضرت، نشانه آن است که از ما ناراضی است؛ برای اینکه زنهای مهاجر و انصار بعد از جریان سقیفه وقتی رفتند، خطبه دوم را حضرت خواند.
خطبه دوم حضرت زهرا سلام الله علیها خیلی فولادین است؛ یعنی برای هر کلمهاش باید به لغت مراجع کرد؛ زنهای مهاجر و انصار آمدند به مردهایشان گفتند، آنها دوباره برگشتند که جبران کنند، فرمود: گذشت. این خطبه دوم و خطبه اول که خطبه اول در مسجد و خطبه دوم در منزل، آنها را بیدار کرد، فهمیدند که حضرت از آنها ناراضی است. گفتند: یک قدری نارضایتیشان را کم بکنند، سخن از گریه نبود؛ میدانستند مقام این بیبی چیست.
ظاهراً مرحوم شیخ مفید نقل میکند: وقتی بیبی (سلام الله علیها) آمده علیبنابیطالب را آن وضع با سر برهنه زیر منبر بالای سرش شمشیر دید، فرمود: «لئن لم تکن عنه لأنشرن شعری ولأشقن جیبی ولآتین قبر أبی ولأصیحن إلی ربی» ؛[10] فرمود: دست از پسر عموی من بردارید وگرنه سرم را برای نفرین کردن برهنه میکنم؛ سخن از لرزش ستون مسجد نبود!. مرحوم شیخ مفید نقل میکند: وجود مبارک علیبنابیطالب [علیه السلام] به سلمان فرمود: «یا سلمان إنی أری جنبتی المدینه تکفئان» ؛[11] فرمود سلمان! همین که زهرا تصمیم نفرین گرفت من میبینم دو طرف این مدینه دارد میلرزد؛ اگر این عذاب بیاید چه کنیم: «إنّی أری جنبتی المدینه تکفئان»؛ دو طرف این شهر دارد میلرزد؛ نه ستون مسجد. اگر این شهر زیر و رو بشود چه کنیم؟. این فاطمه است. حالا شما خطبه زینب کبری (سلام الله علیها) را در کوفه قرائت کنید، میبینید بسیاری از جملههای بلند آن خطبه از مادرش گرفته شده [است] بسیاری از جملههای بلند خطبه زینب کبری (سلام الله علیها) در بازار کوفه از خطبه نورانی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) گرفته شده [است]؛ اگر مرحوم صدرالمتألّهین (رضوان الله علیه) در آن رساله شریفش میگوید، حسینبنعلی را در سقیفه بنیساعده شهید کردند، همین است: «قُتل الحسین ابن علی فی السقیفه». این میگوید: اگر نبود آن آتش زدن یا آتش آوردن در خانه فاطمه، هرگز خیمههای بچههای ابیعبدالله را آتش نمیزدند، هرگز آن مرغ های بیپر را…
«السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و یا معدن الرساله و یا مهبط الوحی و رحمه الله و برکاته»
پی نوشت:
پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی جوادی آملی
[1] بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۷۸ ؛ قال الصادق (علیهالسلام): «کتاب الله عزّوجلّ علی أربعة أشیاء علی العبارة والإشارة واللطائف والحقائق؛ فالعبارة للعوام والإشارة للخواص واللطائف للأولیاء والحقائق للأنبیاء». این روایت از امام حسین (علیهالسلام) نیز وارد شده است. ر.ک: جامع الأخبار، ص41
[2] ارشاد القلوب، ج۲، ص۳۰۵ ؛ قال رسول الله (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم): «… کتاب الله الثقل الأکبر حبل ممدود من السماء الی الارض سبب بأیدیکم وسبب بید الله عزّوجل».
[3] بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۰۹
[4] سورۀ فصلت آیۀ 30
[5] نهج البلاغه خطبه 202
[6] نهجالبلاغه، خطبهٴ ۲۰۲٫
[7] همان
[8] کافی، ج۱، ص۴۵۹٫
[9] بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۱۶ ؛ عن سلمان الفارسی قال: قال رسول الله: (صلّی الله علیه وآله وسلّم) یا سلمان؛ من أحب فاطمه ابنتی فهو فی الجنّه معی و من أبغضها فهو فی النار. یاسلمان؛ حب فاطمه ینفع فی مائه موطن أیسر تلک المواطن الموت والقبر والمیزان والمحشر والصراط والمحاسبه. فمن رضیت عنه ابنتی فاطمه رضیت عنه ومن رضیت عنه رضی الله عنه، ومن غضبت علیه فاطمه غضبت علیه ومن غضبت علیه غضب الله علیه، یاسلمان ویل لمن یظلمها ویظلم ذریتها وشیعتها.
[10] بحارالانوار، ج۲۸، ص۲۲۸؛ اختصاص شیخ مفید، ص۱۸۶
[11] همان
منبع:حوزه