فیوضات فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به مجموعه کوچک که در مقابل مجموعه انسانیت، جمع محدود به حساب میآید، منحصر نمیشود. اگر با کمی دید واقعبین و منطقى نگاه کنیم، بشریت یکجا مرهون فاطمه زهرا(س) است و این گزاف نیست.
عقیق:فیوضات فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به مجموعه کوچک که در مقابل مجموعه انسانیت، جمع محدود به حساب میآید، منحصر نمیشود. اگر با کمی دید واقعبین و منطقى نگاه کنیم، بشریت یکجا مرهون فاطمه زهرا(س) است و این گزاف نیست؛ حقیقتى است همچنان که بشریت مرهون اسلام، مرهون قرآن، مرهون تعلیمات انبیا و پیامبر خاتم (ص) است. در همیشه تاریخ اینطور بوده، امروز هم همینطور است و روز به روز نور اسلام و معنویت فاطمه زهرا(س) آشکارتر خواهد شد و بشریت آن را لمس خواهد کرد. آنچه ما وظیفه داریم، این است که خود را شایسته انتساب به آن خاندان کنیم. البته منتسب بودن به خاندان رسالت و از جمله وابستگان آنها و معروفین به ولایت آنها بودن، دشوار است. در زیارت میخوانیم که ما معروفین به دوستی و محبت شما هستیم؛ این وظیفه مضاعفی را بر دوش ما میگذارد. ما جامعه موالیان و شیعیان اهل بیت (ع) از آن بزرگواران توقع داریم که ما را جزو خودشان و از حاشیهنشینان خودشان بدانند؛ «فلان ز گوشهنشینان خاک درگه ماست ». دلمان میخواهد که اهل بیت درباره ما اینطور قضاوت کنند؛ اما این آسان نیست، این فقط با ادعا به دست نمیآید؛ این، عمل و گذشت و ایثار و تشبه و تخلق به اخلاق آنان را لازم دارد. حدیث از طرق شیعه است که پیغمبر به فاطمه (س) فرمود: یا فاطمه؛ اعمَلی فَإنی لا اَغنی عَنک من الله شَیئا»؛ یعنى اى عزیز من! اى فاطمه من! نمیتوانم پیش خدا تو را از چیزى بینیاز کنم، یعنى خودت باید به فکر خودت باشى، و او از دوران کودکی تا پایان عمر کوتاهش به فکر خود بود. شما ببینید آن حضرت چگونه زندگى کرده است! تا قبل از ازدواج که دختری بود با آن پدر به این عظمت، کارى کرد که کنیهاش را «اماَبیها »، مادر پدر، گذاشتند. در آن زمان، پیامبر رحمت و نور، پدیدآورنده دنیاى نو و رهبر و فرمانده عظیم آن انقلاب جهانى انقلابى که باید تا ابد بماند، در حال برافراشتن پرچم اسلام بود. بی خود که نمیگویند امابیها. نامیدن آن حضرت به این کنیه، به دلیل خدمت و کار و مجاهدت و تلاش اوست. آن حضرت چه در دوران مکه، چه در دوران شعب ابیطالب با آن همه سختیها که داشت و چه آن هنگام که مادرش خدیجه از دنیا رفت و پیغمبر را تنها گذاشت، در کنار و غمخوار پدر بود. دل پیغمبر در مدت کوتاهى با دو حادثه وفات خدیجه و وفات ابیطالب شکست. به فاصله کمى این دو شخصیت از دست پیغمبر رفتند و پیغمبر احساس تنهایی کرد. فاطمه زهرا(س) در آن روزها قد برافراشت و با دستهاى کوچک خود غبار محنت را از چهره پیغمبر زدود. امابیها؛ تسلیبخش پیغمبر. این کنیَت از آن ایام نشئت گرفت. فاطمه زهرا(س) مثل یک مادر، مثل یک مشاور، مثل یک پرستار براى پیامبر بوده است. آنجا بوده که گفتند فاطمه امابیها، مادر پدرش، است. این مربوط به آن وقت است، یعنى وقتى که یک دختر شش، هفت ساله اینگونه بوده است. البته در محیطهاى عربى و در محیطهاى گرم، دختران زودتر رشد جسمى و روحى میکنند، مثلاً به اندازه رشد یک دختر 10، 12 ساله امروز. این، احساس مسئولیت است. آیا این نمیتواند براى یک جوان الگو باشد که نسبت به مسائل پیرامونى خودش زود احساس مسئولیت و احساس نشاط کند؟ آن سرمایه عظیم نشاطى را که در وجود اوست، خرج کند، براى اینکه غبار کدورت و غم را از چهره پدرى که مثلاً حدود 50 سال از سنش میگذرد و تقریباً پیرمردى شده است، پاک کند. آیا این نمیتواند براى یک جوان الگو باشد؟ این خیلى مهم است. زنى، آن هم در سنین جوانى، از لحاظ مقام معنوى به جایی میرسد که بنابر آنچه که در بعضى از روایات است، فرشتگان با او سخن میگویند و حقایق را به او ارائه میدهند«محدثه » است، یعنى کسى است که فرشتگان با او حدیث میکنند و حرف میزنند. این مقام معنوى و میدان وسیع و قله رفیع، در مقابل همه زنهاى آفرینش و عالم است. فاطمه زهرا در قله این بلنداى عظیم ایستاده و به همه زنان عالم خطاب میکنید و آنها را به پیمودن این راه دعوت مینماید. نور درخشان معنوی، به چشم همهکس نمیآید و چشمهای نزدیکبین و ضعیف ما قادر نیست که آن جلوه درخشان انسانیت را در وجود این بزرگواران ببیند. بنابراین، در صحنه تعریف معنوی فاطمه زهرا(س) وارد نمیشویم، لیکن در زندگی معمولی این بزرگوار، یک نکته مهم است و آن جمع بین زندگى یک زن مسلمان در رفتارش با شوهر و فرزندان و انجام وظایفش در خانه از یک طرف، و بین وظایف یک انسان مجاهد غیور خستگیناپذیر در برخوردش با حوادث سیاسى مهم بعد از رحلت رسول اکرم (ص) که به مسجد میآید و سخنرانى و موضع گیرى و دفاع میکند و حرف میزند؛ و یک جهادگر به تمام معنا و خستگیناپذیر و محنتپذیر و سختی تحملکن است، از طرف دیگر. همچنین از جهت سوم، یک عبادتگر و به پادارنده نماز در شبهاى تار و قیامکننده و خاضع و خاشع براى پروردگار است و در محراب عبادت، این زن جوان مانند اولیاى کهن الهى، با خدا راز ونیاز و عبادت میکند. این سه بعد را با هم جمع کردن، نقطه درخشان زندگى فاطمه زهرا(س) است. آن حضرت، این سه جهت را از هم جدا نکرد. بعضى خیال میکنند انسانى که مشغول عبادت میباشد، یک عابد و متضرع و اهل دعا و ذکر است و نمیتواند یک انسان سیاسى باشد. یا بعضى خیال میکنند کسى که اهل سیاست است چه زن و چه مرد و در میدان جهاد فیسبیلالله حضور فعال دارد، اگر زن است، نمیتواند یک زن خانه با وظایف مادرى و همسرى و کدبانویی باشد و اگر مرد است، نمیتواند یک مرد خانه و دکان و زندگى باشد. خیال میکنند اینها با هم منافات دارد، درحالی که از نظر اسلام، این سه چیز با یکدیگر منافات و ضدیت که ندارد، در شخصیت انسان کامل، کمککننده هم است. منبع: روزنامه جوان 211008