19 بهمن 1400 7 رجب 1443 - 15 : 06
کد خبر : ۴۸۶۹۰
تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۸
تلاش و کوشش در راه خدا و نصرت خداوند تنها مخصوص انبیاء نیست و مومنان نیز مورد نصرت خداوند قرار می‌گیرند.
عقیق:آیت‌الله  جوادی آملی در سلسله جلسات درس تفسیر خود در تفسیر آیات 50 تا 57 سوره «غافر»  بیان کرد: صدر سوره مبارکه غافر از عظمت قرآن به عنوان اینکه متکلم این کلام الله است که دارای عزت و علم است شروع شد یعنی این کتاب مظهر الله است که همه اسمای الهی را در بر دارد و عزیز و حکیم است. چنین کتابی هم عزیز خواهد بود هم علیم لذا در قرآن کریم از خود قرآن به عنوان عزیز و حکیم یاد شده است. اگر متکلم عزیز است کلام او هم عزیز است اگر متکلم نفوذ ناپذیر و شکست ناپذیر است کلام او هم چنین است و منشأ این عزت علم اوست. بنابراین صدر این سوره با عزت و علم شروع شده است و احتجاج‌هایی که در اثناء این سوره مطرح است حول محور عزت و علم است. مثلاً آنجا که گفته می‌شود کفار سلطان ندارند یعنی عزت معنوی و حجت الهی و برهان عقلی ندارند و گرنه سلطنت ظاهری که در اختیار آن‌ها بود.
وی ادامه داد: خداوند در آیه 51 به بعد این سوره چند محور را مطرح می‌کند که دو محور آن مربوط به اغراض انبیاء است و دو محور آن مربوط به اغراض منکران حق و وحی است. مقصود بیگانگان و منکران حق ابطال قرآن و رسیدن به غرور بود که به هیچکدام نرسیدند «إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَا هُمْ بِبَالِغِيهِ؛ کسانى كه در آيات خدا ـ بى آن كه برهانى برايشان آمده باشد ـ به جدال می‌پردازند، در پىِ يافتن حق نيستند، و در سینه‌هایشان جز خود بزرگ بينى نيست. آنان با اين جدال هرگز به مرادشان نمی‌رسند» اما انبیاء الهی نیز دو هدف داشتند که به آن‌ها رسیدند یکی تقویت و ابقای حق بود که به آن رسیدند و قرآن پیروز شد و دیگری نزدیکی و قرب به خداوند که باز هم به آن رسیدند. بنابراین دو هدف خیر و طیب و طاهر به مقصد رسید اما آن دو هدف شوم به هدف نرسید. «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا» البته باید به این نکته هم توجه کرد که تلاش و کوشش در راه خدا و نصرت خداوند تنها مخصوص انبیاء نیست و مومنان نیز مورد نصرت خداوند قرار می‌گیرند.
این مفسر قرآن کریم عنوان کرد: در جریان این سوره نخست به جریان حضرت موسی اشاره شد و در این جریان داستان مؤمن بنی اسرائیل و احتجاجات و استدلال‌های او برای حمایت از حضرت موسی مطرح شد و در پایان این جریان و در جمع بندی جریان حضرت موسی در این سوره خداوند می‌فرماید «وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْهُدَى وَأَوْرَثْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ؛ همانا به موسى آن آيين هدايت كننده را ارزانى داشتيم و به بنى اسرائيل تورات را به ميراث داديم» ما این تورات و کتاب مقدس را به بنی اسرائیل ارث دادیم اما این‌ها قبول نکردند و به باطل رفتند اما به هر حال قرآن نیز به برخی از افراد اشاره دارد که این توارت و علم الکتاب که وراثتی است را قبول کردند و ایمان آوردند که خداوند در قرآن کریم از آن‌ها حق شناسی می‌کند اما این‌ها بسیار کم بودند و غالب بنی اسرائیل هدایت نشدند و راه توارت خارج شدند.
البته گرچه به حسب ظاهر هدایت بود اما وقتی این هدایت تحلیل شود در حقیقت یاد آوری است «هُدًى وَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ» چرا که خداوند در درون انسان الهام فجور و تقوی را نهادینه کرده است و در یک عالمی نیز حق را مشاهده کرده‌اند و از آن‌ها پیمان گرفته شده است و آن‌ها گفتند بلی لذا آنچه در مورد هدایت است یاد آوری است.
وی اضافه کرد: خداوند در آیه 55 به پیامبر گرامی اسلام می‌فرماید تو هم بردبار و صبور باشد همانطور که پیامبران قبلی اینطور بودند بنابراین به یاد پیامبران گذشته هم باش چرا که آن‌ها نیز با بردباری و صبر حق را منتشر کردند و هم دینشان ماند و هم به قرب الهی رسیدند «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ؛ اى پيامبر، اكنون كه دانستى فرجام ستمكاران به كجا می‌انجامد، بر آزار و مخالفت مشركان شكيبا باش، زيرا وعده خدا راست است و به آن وفا می‌کند، و براى گناهت آمرزش بخواه و همراه با ستايش پروردگارت، در هر عصر و بامداد او را تسبيح گوى.» همانطور که می‌دانید انبیا چون معصوم‌اند و از گناه و ذنب منزه هستند استغفار آن‌ها جنبه دفاعی دارد و این بر عکس دیگران است که استغفار آن‌ها برای رفع ذنب و گناه مرتکب شده است این ذوات قدسی وقتی استغفار می‌کنند برای دفع ذنب نیست و استغفار آن‌ها برای این است که به طور کلی ذنب به سراغ آنها نرود، آن‌ها به یاد خداوند هستند تا ذنب نیاید.
اگر در سوره مبارکه فتح آمده است «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ؛ همانا ما (با صلح «حُدَيبيّه») پيروزى درخشانى را براى تو فراهم آورديم. تا سرانجام خداوند با شكستن جاه و جلال مشركان پيامدهاى دعوت تو را كه بر آنان ناگوار آمد ـ چه آن‌ها كه پيش از هجرت گذشت و چه آن‌ها كه پس از آن روى داد ـ و تو را مسئول آن‌ها می‌دانستند و درصدد انتقام بودند، از تو بزدايد و نعمت خود را (با فراهم آوردن زمینه‌های فتح مكّه) بر تو تمام كند» این در اینجا بین فتح مکه و مغفرت ذنب پیامبر هیچ تناسبی وجود ندارد بنابراین این ذنب همان ذنبی است که موسی کلیم به خداوند کریم عرض کرد که «وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ» یعنی به تصور آن‌ها من مذنب هستم و خداوندا کار بکن که این ذنب برطرف شود. بر این اساس اگر قرار باشد این ذنب به پیامبر صادق باشد منظور از این ذنب این است که آن ذنبی که به تصور مشرکان انجام شده بود یعنی همه جنگ‌های بدر و حنین و ... که پیامبر انجام داده بود در نگاه مشرکان گناه بود. لذا خداوند در اینجا به پیامبر فرمود که ما پیروزی را نصیب تو کردیم تا تو با کرامت با مشرکان برخورد کنی تا آن ذنب متوهمی که نزد مشرکان داری برطرف شود و گرنه ذنب مصطلح که با فتح مکه بخشیده نمی‌شود.
آیت‌الله جوادی آملی در تفسیر «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ» بیان کرد: استعاذه دو قسم است یک قسم آن استعاذه اخلاق، فقهی، اعتقادی است و آن زمانی است که انسان در برابر گزندگی‌های واهمه و خیال و شهوت و غضب گرفتار وسوسه می‌شود که در این صورت انسان باید فوراً بگوید «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» اما یک وقت استعاذه در جریان مبارزه سیاسی و اجتماعی است که این استعاذه از مردم به الله مطرح است از فشار استکبار به مردم مطرح است همانطور که در آیه 27 سوره غافر حضرت موسی بیان کرده است «وَقَالَ مُوسَى إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ». استعاذه اولی درونی و در مقابل گناه است که انسان هر وقت فشاری از ابلیس می‌بیند که دارد او را وسوسه می‌کند باید به خدا پناه ببرد. اما استعاذه در این آیه منظور این استعاذه در قبال گناه نیست بلکه استعاذه به خداوند است یعنی اگر آژیر خطر در خیابان به صدا در آمد که می‌خواهند بمباران کنند انسان در وسط خیابان نمی‌ایستد که بگوید «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» بلکه سریع به سمت پناهگاه می‌رود استعاذه در این آیه همین است. استعاذه اولی که در مورد پیامبران راه ندارد چرا که معصوم هستند و از گناه دورند اما استعاذه دومی که شامل زمانی می‌شود که امثال فرعون‌ها و ابولهب‌ها حمله می‌کنند مصداق برای پیامبران است که در این صورت باید به خداوند پناه ببرند. بنابراین این استعاذه در مقابله حمله دشمن است.


منبع:شفقنا
211008

 

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: