نمازعلاوه بر شرايط صحت , شرايط قبول يا كمال دارد كه رعايت آن ها عامل ترك بسياري از گناهان واصلاح فرد و جامعه مي باشد.
عقیق:صفوان بن يحيى گويد: أبو قرّه محدّث رفيق شبرمه از
من خواست ترتيب ملاقات او را با امام رضا عليه السّلام بدهم، من نيز اذن
دخول گرفتم و آن حضرت اجازه فرمود، أبو قرّه داخل شد و از امام عليه
السّلام مسائلى در حلال و حرام و فرائض و أحكام پرسيد تا اينكه رسيد به
پرسشهاى توحيدى گفت: قربانت گردم، نحوه كلام خداوند با موسى را توضيح
فرماييد؟
فرمود: خدا و رسول او داناترند كه به چه زبانى با او سخن راند، به زبان سريانى يا عبرانى، أبو قرّه با اشاره به زبان خود گفت: فقط از اين زبان از شما سؤال مى كنم! فرمود:
سبحان اللَّه از اين طرز تفكّر! و پناه بر خدا در شباهت او به خلق، يا
تكلّم حضرت حقّ همچون سخنرانان، و ليكن تبارك و تعالى هيچ چيزى مانند او
نيست؛ نه گوينده و نه عمل كننده اى.
پرسيد: پس چگونه بوده؟ فرمود:
كلام آفريننده به مخلوق همچون كلام مخلوق با مخلوق نيست، و نه با حركت لب و
زبان، بلكه بدو مى فرمايد: «بشو»، و كلام حضرت حقّ با موسى بنا بر مشيّت
او از امر و نهى بود بدون آنكه تردّدى در نفس پيش آيد.
أبو قرّه پرسيد: نظر شما در باره كتب [آسمانى] چيست؟ فرمود:
تورات و انجيل و زبور و فرقان و هر كتابى كه نازل شده همه و همه كلام
خداوند است كه آنها را براى روشنايى و هدايت جهانيان نازل فرموده، و همه
آنها محدّث (پديده) مى باشند، و آن غير خود خداوند است، آنجا كه فرمايد:
«يا آنان را ياد كرد و پندى پديد آورد»1، و نيز: «آنان را هيچ ياد كرد و
پند تازه اى از پروردگارشان نيايد مگر اينكه آن را بشنوند در حالى كه بازى
مى كنند»2، و خود خداوند سبب تمام كتابهايى مى باشد كه نازل فرموده است.
أبو قرّه گفت: آيا آنها فنا و نابود نمى شوند؟ فرمود: اجماع
مسلمين است كه هر چه جز خدا نابود مى شود، و همه چيز جز خدا فعل او است، و
تورات و انجيل و زبور و فرقان نيز فعل اويند، آيا نشنيده اى مردم مى
گويند: «ربّ قرآن» و خود قرآن روز قيامت مى گويد: «يا ربّ، آن فلانى
است- حال اينكه ربّ او را از خودش بهتر مى شناسد- روزش عطشان و شبش بيدار
بود، شفاعت مرا در باره او بپذير»، و همچنان است كار تورات و انجيل و زبور،
و همه آنها محدّث (پديده) و مخلوقند، محدث (پديد آورنده) آنها كسى است كه
هيچ كس مانند او نيست، و مايه هدايت براى عاقلان است، پس كسى كه مى پندارد
پيوسته با او بوده اند در اصل مى گويد كه خداوند نخست قديم و يكتا نيست،
و كلام پيوسته با او بوده و ابتدايى ندارد و معبود نيست.
أبو قرّه
گفت: ما روايت شده ايم كه: «تمام آن كتب روز قيامت مى آيند در حالى كه
همه مردمان در زمين بلندى در صفى واحد در برابر ربّ العالمين ايستاده اند و
نظاره مى كنند تا همه آن كتابها از صحنه قيامت مراجعت به حضرت حقّ كنند،
زيرا آنها از خدا هستند و جزئى از او مى باشند، پس به سوى حضرت حقّ مى
روند».
حضرت رضا عليه السّلام فرمود: اين مانند عقيده نصارى در
باره مسيح است كه: او روح او است و جزئى از او مى باشد و در او باز مى
گردد، و همين گونه مجوس در باره آتش و خورشيد معتقدند: آن دو جزئى از خدا
بوده و در آن مراجعت مى كنند. پروردگار ما بسى برتر از آن است كه جزء جزء
شود يا مختلف باشد، و تنها گوناگونى و تأليف از صفات متجزّى است، زيرا هر
جزء جزء شده اى در توهّم آيد، و كثرت و قلّت مخلوقى است كه دلالت بر خالقى
مى كند كه آن را آفريده است.
أبو قرّه گفت: ما روايت شده ايم
كه: «خداوند ديدار و هم سخنى خود را ميان دو تن از پيامبران تقسيم فرمود،
صحبت را به موسى عليه السّلام و رؤيت را به محمّد صلّى اللَّه عليه و آله
عطا كرد».
حضرت فرمود: پس آنكه از طرف خدا [اين مطلب را] به جنّ و انس رسانيد كه: ديده ها او را درك نكند، علم مخلوق به او احاطه نيابد، چيزى مانند او نيست، آيا جز محمّد صلّى اللَّه عليه و آله بود؟ گفت: چرا.
فرمود:
چگونه ممكن است مردى به سوى تمام مخلوق آيد و به ايشان گويد كه از جانب
خدا آمده و آنان را به فرمان خدا بسوى خدا خوانده و بگويد: ديده ها خدا را
در نيابند و علمشان به او احاطه نكند و چيزى مانندش نيست، سپس همين مرد
بگويد: من به چشمم خدا را ديدم و به او احاطه علمى پيدا كردم و او به شكل
انسان است؟! آيا حيا نمى كنيد! زنادقه نتوانستند چنين نسبتى به او دهند كه
او چيزى از جانب خدا آورد آنگاه از راه ديگر خلاف آن را گويد.
أبو قرّه گفت: خدا فرموده: «بدرستى او را در فرود آمدن ديگرى ديد3». حضرت
فرمود: پس از اين آيه، آيه اى است كه دلالت بر آنچه پيغمبر ديده مى كند،
خدا فرمايد: «دل آنچه را ديد دروغ نشمرد» يعنى دل محمّد آنچه را چشمش ديد؛
دروغ نشمرد، آنگاه خدا آنچه را محمّد ديده خبر دهد و فرمايد: «پيغمبر از
آيات بسيار بزرگ پروردگارش ديد»، و آيات خدا غير خود خدا است، و باز
فرمايد: «مردم احاطه علمى به خدا پيدا نكنند»، در صورتى كه اگر ديدگان او
را بينند علمشان به او احاطه كرده و معرفت او واقع شده است.
أبو قرّه گفت: پس روايات را تكذيب مى فرماييد؟ فرمود:
هر زمان روايات مخالف قرآن باشند تكذيبشان كنم، و آنچه مسلمين بر آن
اتّفاق دارند اين است كه: احاطه علمى به او پيدا نشود، ديدگان او را ادراك
نكنند، چيزى مانند او نيست. و او از آن حضرت عليه السّلام در باره اين آيه پرسيد: «پاك است آن كه بنده خود را شبى از مسجد الحرام به مسجد الأقصى برد4»،
حضرت
فرمود: خداوند خبر فرموده كه او را برده، سپس علّت آن را فرموده كه: «تا
برخى از نشانه هاى خويش را به او بنماييم»، پس آيات خدا غير از خدا است،
پس عذر خود واضح بيان داشته كه چرا اين كار را انجام داده، و چرا نشان
داده، و فرموده: «پس به كدام سخن پس از [سخن] خداى و آيات او ايمان مى
آورند؟5»، پس خبر داده كه آن غير خدا است.
أبو قرّه گفت: پس خدا كجاست؟! حضرت فرمود: «كجا»
مكان است، و اين پرسش حاضر از غايب است، و خداوند متعال غايب نيست، و هيچ
كس بر او وارد نشده، و او به هر مكانى موجود، مدبّر، صانع، حافظ، نگه
دارنده آسمانها و زمين است.
أبو قرّه گفت: مگر او جداى از همه؛ بالاى آسمان نيست؟ فرمود:
او خداى آسمانها و زمين است، او كسى است كه در آسمان معبود است و در زمين
معبود، و اوست كه شما را در زهدانها (رحمها) چنان كه خواهد مى نگارد، و او
هر جا كه باشيد با شماست، اوست كه به آسمان پرداخت و آن دودى بود، و اوست
كسى كه به آسمان پرداخت و هفت آسمان بساخت، و اوست كسى كه بر عرش (در مقام
استيلا و تدبير امور جهان) بر آمد، او بود و خلق نبود، و او همان گونه بود
و آفرينشى در كار نبود، همچون ديگر منتقلين انتقال نمى يابد.
أبو قرّه گفت: چرا هنگام دعا دستهاى خود را به آسمان بالا مى بريد؟ فرمود:
خداوند هر كدام از بندگان را به نوعى از عبادت استعباد فرموده، و خداوند
را پناهگاه و مكانهايى براى عبادت است كه بدان پناه مىبرند، بندگان خود را
ملزم به رعايت گفتار، علم و عمل و توجّه و مانند آنها فرمود. توجّه در
نماز به كعبه نمود و حجّ و عمره را برايش توجيه فرمود، و مخلوق خود را
هنگام دعا و طلب و تضرّع ملزم به باز كردن دستان و بالا بردن به سمت آسمان
فرمود تا نشان از حال استكانت و بندگى و خوارى در برابر او باشد.
أبو قرّه گفت: أهل زمين به خداوند نزديكترند يا فرشتگان؟ فرمود:
اگر مراد تو از نزديكى؛ وجب و ذراع باشد كه تمام اشياء همگى فعل خداوند
مى باشند هيچ كدام او را از ديگرى باز نمى دارد، همان طور كه بالاترين
مخلوق را تدبير مى كند پايينترينشان را نيز اداره مى كند، و بى هيچ سختى و
زحمت و بى نياز از هر مشاوره و رنجى أوّل و آخرشان را يكسان اداره مى
فرمايد، و اگر مرادت اين است كه كداميك در وسيله به او نزديكترند، پس مطيعترين آنان به اللَّه مقرّبترين ايشان مى باشد، و شما خود روايت كرده ايد كه نزديكترين حالى كه بنده به خداوند دارد حالت سجده است،
و
نيز اينكه: چهار فرشته كه در چهار سمت خلق؛ بالا و پائين و شرق و غرب آنان
مى باشند روزى با هم برخورد كرده و هر كدام از ديگرى پرسيد و همگى گفتند:
«از جانب خدا است، مرا براى فلان مقصود ارسال فرموده» و اين مطلب نشان از
آن دارد كه آن (نزديكى) در منزلت است نه تشبيه و تمثيل.
أبو قرّه
گفت: آيا شما اين روايت را كه: «وقتى خداوند غضب مى كند فرشتگان حامل عرش
متوجّه خشم خدا شده و سنگينى آن را بر دوش خود در مى يابند و سجده كنان در
افتند، و چون غضب او فروكش كند عرش سبك شده و به همان جاى قبلى خود مراجعت
مى كنند» دروغ مى شماريد؟ فرمود: بمن بگو ببينم آيا خداوند از آن
زمان كه بر ابليس لعن نمود تا امروز و تا روز قيامت از ابليس و يارانش
خشنود است يا غضبناك؟! گفت: آرى او بر همه آنان غضبناك است.
فرمود:
پس چه زمان خشنود مى شود تا بار عرش بر دوش آنان سبك گردد در حالى كه او
در صفت غضب پيوسته بر شيطان و اتباعش ماندگار است؟! سپس حضرت فرمود: واى بر
تو چطور جرأت مى كنى پروردگار خود را به تغيّر از حالى به حالى ديگر وصف
كنى، و همان كه بر مخلوقين جارى مى شود را بر حضرت حقّ جارى سازى؟ پاك و
منزّه است كه مخلوق زوال پذير باشد و محلّ تغيير قرار گيرد! صفوان گفت: أبو قرّه از پاسخهاى آن حضرت متحيّر شد و از دادن هر جوابى واماند تا برخاسته و رفت. پی نوشت: 1- طه/113. 2- انبیاء/2. 3- نجم/13. 4- اسراء/1. 5- جاثیه/6. 6- اعراف/180. 7- الاحتجاج-ترجمه جعفرى، ج۲، ص: 393تا402. منبع:افکار