29 مهر 1400 15 (ربیع الاول 1443 - 41 : 18
کد خبر : ۴۷۹۲۳
تاریخ انتشار : ۰۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۸:۰۳
غلامحسین ابراهیمی‌دینانی:
چهره ماندگار فلسفه ایران با اشاره به آیه ۹ سوره شمس (قدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا) گفت: همین یک جمله قرآن کریم برای همه بشریت کافی است و اگر مردم دنیا این جمله را می‌فهمیدند، مشکلات رفع می‌شد.
عقیق:اولین راه برای رسیدن به کمال حقیقی معرفت الله است. علم خدا، صفات خدا و حکمت او در باطن آسمان و زمین و نظام دنیا و آخرت و آنچه متعلق به آن است. در قدم بعد این کمال در آزادگی یعنی رها شدن از زنجیر شهوات و همّ و غمّ دنیا و غلبه بر آن و شباهت یافتن به ملائکی که کثرت دشمنان آنان را خوار نمی‌سازد و غضب و خشم آنها را به ضلالت نمی‌کشاند، تجلی پیدا می‌کند.

قدم سوم، شناخت راه و تزکیه نفس است که خداوند می‌فرماید: «قدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا» و همچنین قدم بعدی «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا» کسانی که مجاهده نفس دارند در سبیل حق‌اند و توصل به آنها موجب هدایت می‌شود و اختلافات از میان برمی‌خیزد و همه بر سبیل توحید همدل و همزبان می‌شوند، که مصداق آن نفس ذکیّه حضرت محمد مصطفی (ص) است.

غلامحسین ابراهیمی دینانی چهره ماندگار فلسفه ایران در برنامه معرفت درباره راه‌های رسیدن به کمال حقیقی توضیح داد: این سؤال بسیار بنیادی است اما یک سؤال پیش ازاین هم می‌توان پرسید تا سؤال دیگر جا بیافتد. قبل از اینکه ما دستیابی به کمال را توصیف کنیم باید ببینیم کمال چیست. کمال مطلق خداوند متعال است بنابراین راه رسیدن به کمال شناخت خداوند است، شناخت خداوند هم از طریق شناخت صفات خداوند حاصل می‌شود درصورتیکه کوشش نکنیم این صفات را بشناسیم در مادون کمال قرار داریم.

فیض کاشانی راه دستیابی به کمال را شناخت خدا می‌داند اما راه شناخت خود ذات حق تعالی بیش از هر راهی و روشنتر از هر راهی شناخت خود است کسی که خود را نشناسد نمی‌تواند خدا را بشناسد برخی بر سند «من عرف نفسه فقد عرف ربه» تردید کردند ولی حتی اگر سند هم نداشته باشد بازهم مهمترین حرف است. بارها عرض کردم کسی که خود را نشناسد نه تنها نمی‌تواند خود را بشناسد بلکه هیچ چیزی را نمی‌تواند بشناسد حتی یک پشه!

شناخت، در خلأ تعلق پیدا نمی‌کند، قائم به دو طرف است: عالم و معلوم. اول باید خود را بشناسیم بعد ببینیم دیگری را می‌توانیم بشناسیم، شناسنده باید معلوم باشد تا شناخته شده.

امروز در دنیا تازه‌ترین بحث‌ها شناخت یا اپیستمولوژی است. شناخت بیرون آمدن از خود و بازگشت به خداست. همه حرف‌هایی در شناخت شناسی می‌زنیم در این جمله خلاصه می‌شود.

همه هستی در دو کلمه «من» و «غیر من» خلاصه می‌شود برای شناخت هر کدام باید به دیگری رجوع کنیم این حرف‌ها مسائلی است که باید تحلیل شود. عالم جز من است اما وقتی به حق تعالی هم می‌رسیم غیر من است اما آن غیری است که دیگر جایی جز من باقی نمی‌ماند. انسان نه تنها غیر خود را باید توجه کند همه انتخاب‌هایی که ما در زندگی داریم غیر خود است همیشه هم اینطور نیست که همیشه انسان غیر خود را انتخاب کند انسان خود را خودش انتخاب می‌کند و اگر انسان خود را انتخاب نکند یعنی مشخص نیست که چه کسی است یعنی رها است!

خواسته‌ها و دانسته‌ها و هوی و هوس انسان هزاران رنگ است باید در بین اینها انتخاب کند. یک رندی کلامی می‌گفت تفسیر نکرده ولی ناظر بر حرف ماست می‌گفت من آدم بدجنسی نیستم ولی همیشه عادت دارم گنجشک‌ها را بترسانم این فرد اگر خود را رها کند همه پرنده‌ها و انسان‌ها را خواهد ترساند!

این «قدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا؛ که هر کس نفس خود را تزکیه کرده، رستگار شده» یعنی خودت را رها نکن این زکی‌ها چه زمانی به تحقق می‌پیوندد؟ این آیه بسیار زیبا است، تزکیه کننده خود را رها نمی‌کند، باید خود را بسازد. همین یک جمله قرآن کریم برای همه بشریت کافی است و اگر این جمله را مردم دنیا می‌فهمیدند مشکلات رفع می‌شد، اگر خودت را رها کردی به سستی و فلاکت و بدبختی می‌رسی ولی سعادت از آن کسی است که خود را تذکیه کند یعنی خودش را انتخاب کند. پس خود را انتخاب کردن یعنی رها نکردن خود اما با این انتخاب من هم انتخاب کننده هستم هم انتخاب شده هستم.

یک نویسنده روس رمانی نوشته به نام «تسخیرشدگان»، کسانی تسخیر می‌شوند که دیگر از خود اراده‌ای ندارند یا رها شده یا مقهور جریانی شده‌اند. تسخیرشدگان یعنی کسانی که مقهور جریانات زمان هستند هر طرفی باد بیاید آنها همان سمت می‌روند یک عده انسان‌ها با مد جلو می‌روند و بلد هم هستند که چگونه تبلیغ کنند این مد جاری شده و ناخودآگاه اینها تحت تأثیر مد قرار می‌گیرند. بنابراین انسانی که خود را انتخاب کرده باشد دیگر تسخیر و مقهور جریانات لحظه به لحظه نمی‌شود.


منبع:فارس
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: