عقیق: با نزدیک شدن به میلاد پیامبر گرامی اسلام به بررسی شخصیت این بزرگوار از منظر ائمه و بزرگان پرداخته ایم.
حدیث (1) حضرت زهرا سلام الله علیها:
حُبِّبَ اِلَیَّ مِن دُنیاکم ثَلاثٌ: تَلاوَةُ کِتابِ اللهِ وَ النَّظَرُ فی وَجهِ رَسولِ وَ الانفاقُ فی سَبیلِ اللهِ؛
از دنیای شما سه چیز محبوب من است: 1- تلاوت قرآن 2- نگاه به چهره رسول خدا 3- انفاق در راه خدا.
وقایع الایام خیابانی، جلد صیام، ص295
حدیث (2) امام على عليه السلام :
فى صِفَةِ النَّبىِّ صلى الله عليه و آله طَبيبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ قَد أَحكَمَ مَراهِمَهُ وَأَحمى (أمضى) مَواسِمَهُ يَضَعُ ذلِكَ حَيثُ الحاجَةُ إِلَيهِ مِن قُلوبٍ عُمىٍ وَآذانٍ صُمٍّ وَأَلسِنَةٍ بُكمٍ، مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ وَمَواطِنَ الحَيرَةِ... ؛
در توصيف پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: پزشكى است كه با دانش خود، همواره ميان مردم مى گردند، مرهمهايش را به خوبى فراهم و ابزار كارش را آماده كرده و آنها را هر جا كه لازم باشد، از دلهاى كور و گوشهاى كر و زبانهاى گنگ به كار مى برد. غفلت گاه ها و جايگاه هاى حيرت را جستجو و با داروى خود آنها را درمان مى كند.
نهج البلاغه، خطبه 108
حدیث (3) امام حسين عليه السلام :
كانَ صلى الله عليه و آله... يُعطى كُلَّ جُلَسائِهِ نَصيبَهُ وَ لا يَحسَبُ أَحَدٌ مِن جُلَسائِهِ أَنَّ أَحَدا أَكرَمُ عَلَيهِ مِنهُ؛
پيامبر صلى الله عليه و آله بهره هر يك از هم نشينان خود را عطا مى فرمودند و چنان معاشرت مى نمودند كه كسى گمان نمى كرد شخص ديگرى نزد پيامبر از او گرامى تر باشد.
بحارالأنوار، ج16، ص152، ح4
حدیث (4) امام على عليه السلام :
وَهُوَ خاتَمُ النَّبيّينَ، أَجوَدُ النّاسِ كَفّا وَاَرحَبُ النّاسِ صَدرا وَأَصدَقُ النّاسِ لَهجَةً وَأَوفَى النّاسِ ذِمَّةً وَأَليَنُهُم عَريكَةً وَأَكرَمُهُم عِشرَةً مَن رَآهُ بَديهَةً هابَهُ وَمَن خالَطَهُ مَعرِفَةً أَحَبَّهُ يَقولُ ناعِتُهُ: لَم اَرَقَبلَهُ وَلا بَعدَهُ مِثلَهُ؛
او خاتم پيامبران است. بخشنده ترين مردم بود، سعه صدرش از همه بيشتر (پرحوصله ترين مردم) و راستگوترين و پايبندترين آنان به عهد و پيمان. از همه نرمخوتر بود و رفتارش بزرگوارانه تر. هر كس بدون سابقه قبلى او را مى ديد، هيبتش او را مى گرفت و هر كس با او معاشرت مى نمود و او را مى شناخت دوستدارش مى شد و هر كس مى خواست او را وصف كند، مى گفت: نظير او را در گذشته و حال نديده ام.
بحارالأنوار، ج16، ص190، ح27
حدیث (5) امام صادق علیه السلام :
كانَ رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله أكْثَرَ ما يَجلِسُ تُجاهَ القِبلةِ؛
پيامبر خدا هنگام نشستن، بيشتر رو به قبله مى نشست.
ميزان الحكمة، ح 2518
حدیث (6) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
اَنـَا اَديبُ اللّه وَ عَلىٌّ اَديبى، اَمَرَنى رَبّى بِالسَّخاءِ وَ الْبِرِّ وَ نَهانى عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفاءِ وَ ما شَى ءٌ اَبْغَضُ اِلَى اللّه عَزَّوَجَلَّ مِنَ الْبُخْلِ وَ سوءِ الْخُلُقِ، وَ اِنَّهُ ليُفْسِدُ العَمَلَ كَما يُفْسِدُ الخَلُّ الْعَسَلَ؛
من ادب آموخته خدا هستم و على، ادب آموخته من است. پروردگارم مرا به سخاوت و نيكى كردن فرمان داد و از بخل و سختگيرى بازَم داشت. در نزد خداوند عزّوجلّ چيزى منفورتر از بخل و بد اخلاقى نيست. بد اخلاقى، عمل را ضايع مى كند، آن سان كه سركه عسل را.
مكارم الاخلاق، ص 17
حدیث (7) پيامبر صلى لله عليه و آله :
اِنَّ اَحْسَنَ الْحَديثِ كِتابُ اللّه وَ خَيْرَ الْهُدى هُدى مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله وَ شَرَّ الاُْمورِ مُحْدَثاتُها؛
بهترين سخن، كتاب خدا و بهترين روش، روش پيامبر صلى لله عليه و آله و بدترين امور بدعت هاست (پديده هاى مخالف دين).
بحارالأنوار، ج 77، ص 122، ح 23
حدیث (8) پيامبر صلى الله عليه و آله :
ألا اُخْبِرُكُمْ بِاَشبَهِكُم بى؟ قَالوا: بَلى يا رَسولَ اللّه. قالَ: اَحسَنُكُم خُلقا وَ اَليَنُكُم كَنَفا وَ اَبَرُّكُم بِقَرَابَتِهِ وَ اَشَدُّكُم حُبّا لاِِخوانِهِ فى دينِهِ وَ اَصبَرُكُم عَلَى الحَقِّ وَ اَكظَمُكُم لِلغَيظِ وَ اَحسَنُكُم عَفْوا وَ اَشَدُّكُم مِن نَفْسِهِ اِنْصافا فِى الرِّضا وَ الْغَضَبِ؛
آيا شما را از شبيه ترينتان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا! فرمودند: هر كس خوش اخلاق تر، نرم خوتر، به خويشانش نيكوكارتر، نسبت به برادران دينى اش دوست دارتر، بر حق شكيباتر، خشم را فروخورنده تر و با گذشت تر و در خرسندى و خشم با انصاف تر باشد.
كافى، ج 2، ص 240، ح 35
حدیث (9) پيامبر صلى الله عليه و آله :
اَلا اُخْبِرُكُمْ بِاَبْعَدِكُمْ مِنّى شَبَها؟ قَالُوا: بَلى يا رَسولَ اللّه. قالَ: اَلْفاحِشُ الْمُتَفَحِّشُ الْبَذى ءُ، اَلْبَخِيلُ، اَلْمُخْتَالُ، اَلْحَقودُ، اَلْحَسُودُ، اَلْقاسِى الْقَلْبِ، اَلْبَعِيدُ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ يُرْجى، غَيْرُ المَاْمونِ مِنْ كُلِّ شَرٍّ يُتَّقى؛
آيا شما را از كم شباهت ترينتان به خودم آگاه نسازم؟ عرض كردند: چرا، اى رسول خدا! فرمودند: زشتگوىِ بى آبروىِ بى شرم، بخيل، متكبر، كينه توز، حسود، سنگدل، كسى كه هيچ اميدى به خيرش و امانى از شرش نيست.
كافى، ج 2، ص 291، ح 9
حدیث (10) قال المعصوم (ع) :
اِنَّ النَّبىَّ صلى الله عليه و آله كانَ يُحِبُّ الفالَ الحَسَنَ وَ يَكْرَهُ الطِّيَرَةَ؛
پيامبر صلى الله عليه و آله فال خوب را دوست داشتند و از فال بد، بدشان مى آمد.
مكارم الاخلاق، ص 350
حدیث (11) امام على عليه السلام :
وَ هُوَ خاتَمُ النَّبيّينَ، اَجْوَدُ النّاسِ كَفّا وَ اَرْحَبُ النّاسِ صَدْرا وَ اَصْدَقُ النّاسِ لَهْجَةً وَ اَوْفَى النّاسِ ذِمَّةً وَ اَلْيَنُهُمْ عَريكَةً وَ اَكْرَمُهُمْ عِشْرَةً مَنْ رَآهُ بديهَةً هابَهُ وَ مَنْ خالَطَهُ مَعْرِفَةً اَحَبَّهُ يَقولُ ناعِتُهُ: لَمْ اَرَ قَبْلَهُ وَ لا بَعْدَهُ مِثْلَهُ؛
او كه خاتم پيامبران بود، بخشنده ترين، پرحوصله ترين، راستگوترين، پايبندترين مردم به عهد و پيمان، نرم خوترين و خوش مصاحبت ترين مردم بود، هر كس بدون سابقه قبلى او را مى ديد، هيبتش او را مى گرفت و هر كس با او معاشرت مى نمود و او را مى شناخت دوستدارش مى شد و هر كس مى خواست او را تعريف كند، مى گفت: نظير او را پيش از او و پس از او نديده ام.
بحارالأنوار، ج 16، ص 190
حدیث (12) امام صادق عليهالسلام :
مَا كَلَّمَ رَسولُ اللّهِ صلىاللهعليهوآله اَلْعِبادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ، قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلىاللهعليهوآله : اِنّا مَعاشِرَ الاَنْبياءِ اُمِرْنا اَنْ نُـكَلِّمَ النّاسَ عَلى قَدْرِ عُقولِهِمْ ؛
رسول خدا صلىاللهعليهوآله هرگز با مردم به اندازه عقل خود سخن نگفتند و فرمودند: ما پيامبران مأموريم كه با مردم به اندازه عقل و فهمشان سخن بگوييم.
كافى، ج 1، ص 23
حدیث (13) پيامبر صلىاللهعليهوآله :
اَوصانى رَبّى بِسَبعٍ: اَوصانى بِالاِْخلاصِ فِى السِّرِّ وَ الْعَلانيَةِ وَ اَن اَعْفُوَ عَمَّن ظَلَمَنى و اُعْطىَ مَن حَرَمَنى و اَصِلَ مَنْ قَطَعَنى و اَن يَكونَ صَمْتى فِكْرا وَ نَظَرى عِبَرا؛
پروردگارم هفت چيز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشكار، گذشت از كسى كه به من ظلم نموده، بخشش به كسى كه مرا محروم كرده، رابطه با كسى كه با من قطع رابطه كرده، و سكوتم همراه با تفكّر و نگاهم براى عبرت باشد.
كنزالفوائد، ص 184
حدیث (14) پيامبر صلىاللهعليهوآله :
اَقْرَبُكُمْ غَدا مِنّى فِى الْمَوْقِفِ اَصْدَقُكُمْ لِلْحَديثِ وَ اَدّاكُمْ لِلاَْمانَةِ وَ اَوفاكُمْ بِالْعَهْدِ وَ اَحْسَنُكُمْ خُلْقا وَ اَقْرَبُكُمْ مِنَ النّاسِ؛
نزديكترين شما به من در قيامت: راستگوترين، امانتدارترين، وفادارترين به عهد و پيمان، خوش اخلاقترين و نزديكترين شما به مردم است.
امالى طوسى، ص 229
حدیث (15) امام حسن مجتبى عليهالسلام :
كانَ رَسولُ اللّه صلىاللهعليهوآله فَخْما مُفَخَّما... يَتَـكَلَّمُ بِجَوامِعِ الكَلِمِ فَصْلاً لا فُضولَ فيهِ و لا تَقصيرَ. دمثا، لَيْسَ بِالجافى و لا بِالْمَهينِ تَعظُمُ عِنْدَهُ النِّعْمَةُ و اِنْ دَقَّت لا يَذُمُّ مِنها شَيئا غَيْرَ اَنَّهُ كانَ لا يَذُمُّ ذَواقا و لا يَمدَحُهُ و لا تُغضِبُهُ الدُّنْيا و ما كانَ لَها، فَاِذا تُعوطىَ الحَقّ لَم يَعْرِفهُ اَحَدٌ، و لَم يَقُمْ لِغَضَبِهِ شَىءٌ حَتّى يَنتَصِرَ لَهُ... ؛
رسول اكرم صلىاللهعليهوآله (در نظرها) با شكوه و بزرگوا بودند... سخنانى كوتاه، جامع و بىچون و چرا مىگفتند بدون كم و زياد، نرمخو و مهربان بودند، در حق كسى ظلم نمىكردند، كسى را خوار نمىشمردند، نعمت را اگر چه كم بود، بزرگ مىدانستند و چيزى از آن را نكوهش نمىكردند، از مزه غذا نه بد مىگفتند و نه تعريف مىكردند، دنيا و آنچه به آن مرتبط است ايشان را خشمگين نمىساخت و هرگاه حقى ضايع مىشد، احدى را ملاحظه نمىكردند و چيزى باعث رفع خشمشان نمىشد، تا آنكه حق را حاكم سازند.
عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 283
حدیث (16) امام على عليهالسلام :
كانَ رَسولُ اللّهِ صلىاللهعليهوآله لَيَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ اَصحابِهِ اِذا رَآهُ مَغْموما بِالْمُداعَبَةِ وَ كانَ صلىاللهعليهوآله يَقولُ: اِنَّ اللّهَ يُبْغِضُ الْمُعَبِّسَ فى وَجْهِ اِخْوانِهِ؛
هرگاه رسول اكرم صلىاللهعليهوآله يكى از اصحاب خود را غمگين مىديدند، با شوخى او را خوشحال مىكردند و مىفرمودند: خداوند، كسى را كه با برادران (دينى) اش با ترشرويى و چهره عبوس روبرو شود، دشمن مىدارد.
رسائل شهيد ثانى، ص 326
حدیث (17) امام صادق عليهالسلام :
كانَ رَسولُ اللّهِ صلىاللهعليهوآله يُداعِبُ وَ لا يَقولُ اِلاّ حَقّـا؛
رسول اكرم صلىاللهعليهوآله شوخى مىكردند ولى جز حقّ چيزى نمىگفتند.
مستدرك الوسائل، ج 8، ص 408
حدیث (18) پيامبر صلىاللهعليهوآله :
لا يُـبَلِّغُنى اَحَدٌ مِنْكُم عَنْ اَحَدٍ مِن اَصحابى شَيئا، فَاِنّى اُحِبُّ اَنْ اَخْرُجَ اِلَيكُم و اَنَا سَليمُ الصَّدرِ؛
كسى از شما حق ندارد از هيچ يك از يارانم چيزى به من بگويد؛ زيرا دوست دارم در حالى كه چيزى از شما در دلم نيست به سويتان بيايم.
مكارم الاخلاق، ص 17
حدیث (19) امام كاظم عليهالسلام :
اِنَّ رَسولَ اللّهِ صلىاللهعليهوآله كانَ اِذا اَتاهُ الضَّيْفُ اَكَلَ مَعَهُ وَ لَمْ يَرْفَعْ يَدَهُ مِنَ الْخِوانِ حَتّى يَرْفَعَ الضَّيْفُ يَدَهُ؛
رسول خدا صلىاللهعليهوآله هرگاه ميهمان داشتند، با او غذا مىخوردند و دست از سفره و غذا نمىكشيدند، تا آنكه ميهمان دست از غذا خوردن بكشد.
كافى، ج 6، ص 286
حدیث (20) امام على عليهالسلام :
كانَ صلىاللهعليهوآله لا يَذُمُّ اَحَدا وَ لا يُعَيِّرُهُ وَ لا يَطْلُبُ عَثَراتِهِ وَ لا عَوْرَتَهُ وَ لا يَتَـكَلَّمُ اِلاّ فيما رَجا ثَوابَهُ؛
رسول خدا صلىاللهعليهوآله، هرگز بدگويى كسى را نمىكردند، سرزنش نمىنمودند و در پى لغزشها و اسرار ديگران نبودند و [درباره ديگران]، چيزى جز خير (خوبى) نمىگفتند.
عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 284
حدیث (21) امام على عليهالسلام :
كانَ النَّبىُّ صلىاللهعليهوآله اِذا سُئِلَ شَيئا فَاِذا اَرادَ اَنْ يَفْعَلَه ُقالَ: نَعَم وَ اِذا اَراد اَنْ لا يَفْعَلَ سَكَتَ و كانَ لا يَقول لِشَىءٍ لا... ؛
هرگاه از رسول اكرم صلىاللهعليهوآله چيزى تقاضا مىشد، اگر ايشان آن را مىخواستند انجام دهند، مىفرمودند: بله و اگر نمىخواستند انجام دهند، سكوت مىنمودند و هيچگاه ايشان براى چيزى نه نمىگفتند.
بحارالأنوار، ج 93، ص 327
حدیث (22) پيامبر صلىاللهعليهوآله :
اُمِرْتُ اَن آخُذَ الصَّدَقَةَ مِن اَغْنياءِكُم فَاَرُدَّها فى فُقَراءِكُم؛
من مأمورم كه صدقه (و زكات) را از ثروتمندانتان بگيرم و به فقرايتان بدهم.
مستدرك الوسائل، ج 7، ص 105
حدیث (23) پيامبر صلىاللهعليهوآله :
اَمَرَنى رَبّى بِسَبْعِ خِصالٍ: حُبِّ المَساكينِ وَ الدُّنُوِّ مِنْهُم و اَنْ أكثِرَ مِن «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه» وَ اَنْ اَصِلَ بِرَحِمى و اِن قَطَعَنى و اَن اَنظُرَ الى مَن هُوَ اَسفَلُ مِنّى و لا اَنْظُرَ اِلى مَنْ هُوَ فَوقى و اَن لا يَأخُذَنى فِى اللّهِ لَومَةُ لائِمٍ و اَنْ اَقولَ الحَقَّ وَ اِنْ كانَ مُرّا و اَن لا اَسْاَلَ اَحَدا شَيئا؛
پروردگارم مرا به هفت خصلت امر نموده است: دوست داشتن بينوايان و نزديك شدن به آنها، ذكر لا حول و لا قوة الا باللّه را بسيار گفتن، با خويشاوندان رابطه برقرار كردن؛ هر چند آنان قطع رابطه كنند، [و در مسائل مادى]، به پايينتر از خود نگاه كنم نه به بالاتر، در راه خدا سرزنش ملامتگران را به خود نگيرم، حق را بگويم اگر چه تلخ باشد و از كسى چيزى نخواهم.
الاصول الستة عشر، ص 75
حدیث (24) پيامبر صلىاللهعليهوآله :
اِنْ قَدَرتَ اَن تُصْبِحَ و تُمسى و لَيْسَ فى قَلبِكَ غَشٌّ لاَِحَدٍ فَافعَل و ذلِكَ مِن سُنَّتى و مَنْ أحيى سُنَّتى فَقَد اَحيانى و مَن اَحيانى كانَ مَعى فِى الجَنَّةِ؛
تا مىتوانى بكوش كه صبح و شب در قلبت (حتّى) قصد فريب و نيرنگ كسى نباشد؛ چرا كه اين از سنّتهاى من است و كسى كه سنّتم را زنده كند، مرا زنده كرده است و كسى كه مرا زنده كند، در بهشت با من خواهد بود.
سنن ترمذى، ج 4، ص 151
حدیث (25) امام كاظم عليهالسلام :
كانَ النَّبىُّ صلىاللهعليهوآله اِذا اَصْبَحَ مَسَحَ عَلى رُؤوسِ وُلْدِهِ وَ وُلْدِ وُلْدِهِ؛
هرگاه صبح مىشد پيامبر صلىاللهعليهوآله دست نوازش بر سر فرزندان و نوه هاى خود مىكشيدند.
عدة الداعى، ص 79
حدیث (26) پيامبر صلىاللهعليهوآله :
نَحْنُ قَوْمٌ لا نَأكُلُ حَتّى نَجوعَ وَ اِذا اَكَلْنا لا نَشْبَعُ؛
ما قومى هستيم كه تا گرسنه نشويم غذا نمىخوريم و تا سير نشدهايم دست از غذا مىكشيم.
سنن النبى، ص 226
حدیث (27) امام صادق عليهالسلام :
الاَكْلُ عِندَ اَهلِ المُصيبَةِ مِن عَمَلِ الجاهِليَّةِ وَ السُّنَّةُ البَعْثُ اِلَيْهِم بِالطَّعامِ؛
غذا خوردن نزد مصيبتزدگان و با خرج آنان، از رفتارهاى جاهليت است و سنّت پيامبر صلىاللهعليهوآله فرستادن غذا براى مصيبتزدگان است.
من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 182
حدیث (28) پيامبر صلىاللهعليهوآله :
خَيْرُكُم خَيْرُكُم لِنِسائِهِ و اَنَا خَيْرُكُم لِنِسائى؛
بهترين شما كسى است كه براى زنان خود بهتر باشد و من بهترين شما براى زن خود هستم.
من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 443
حدیث (29) امام على عليهالسلام :
كانَ رَسولُ اللّهِ صلىاللهعليهوآله لا يُؤْثِرُ عَلَى الصَّلاةِ عَشاءً وَ لا غَيْرَهُ وَ كانَ اِذا دَخَلَ وَقْتُها كَاَنـَّهُ لا يَعْرِفُ اَهْلاً وَ لا حَميما؛
رسول اكرم صلىاللهعليهوآله چيزى مثل شام و غير آن را بر نماز مقدم نمىداشتند و هنگامى كه وقت نماز مىرسيد، گويى كه هيچ يك از اهل خانه و دوستان را نمىشناختند.
مجموعه ورام، ج 2، ص 78
سنن النبى، ص 294
حدیث (30) امام رضا عليهالسلام :
اِنّا اَهلُ بَيْتٍ نَرى وَعدَنا عَلَينا دَينا كَما صَنَعَ رَسولُ اللّهِ صلىاللهعليهوآله؛
ما اهل بيت، وعدههاى خود را براى خودمان، بدهى و دِين حساب مىكنيم، چنانكه رسول اكرم صلىاللهعليهوآله چنين مىكردند.
تحف العقول، ص 446
حدیث (31) امام على عليهالسلام :
كُنّا اِذَا احْمَرَّ الْبَاْسُ وَ لَقِىَ القَومُ الْقَوْمَ اتَّقَيْنا بِرَسولِ اللّهِ صلىاللهعليهوآله فَما يَكونُ اَحَدٌ اَقْرَبَ اِلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ ؛
وقتى كه آتش جنگ بر افروخته مىشد و دو لشكر به هم مىرسيدند، به پيامبر پناهنده مىشديم و كسى نبود كه از آن حضرت به دشمن نزديكتر باشد.
مكارم الاخلاق، ص 18
حدیث (32) پيامبر خدا(صلی الله عليه و آله) :
بُعِثتُ بِمَكارِمِ الأخلاقِ وقحاسِنِها
من براى (احياى) مكارم و نيكىهاى اخلاقى مبعوث شدم.
الأمالى، طوسى، 596
حدیث (33) ابن شهر آشوب :
كانَ النَّبىُّ صلى الله عليه و آله لا يَقومُ وَ لا يَجلِسُ إِلاّ عَلى ذِكرِ اللّه ؛
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر نمى خاست و نمى نشست مگر با ذكر خدا.
المناقب لابن شهرآشوب، ج1، ص127
حدیث (34) داود بن الحصين :
فى صِفَةِ النَّبِىِّ صلى الله عليه و آله - كانَ رَجُلاً أَفضَلَ قَومِهِ مُروءَةً وَ أَحسَنَهُم خُلقا وَ أَكرَمَهُم مُخالَطَةً وَ أَحسَنَهُم جِوارا وَ أَعظَمَهُم حِلما وَ أَمانَةً وَ أَصدَقَهُم حَديثا وَ أَبعَدَهُم مِنَ الفُحشِ وَ الذى وَ مارُئِىَ مُلاحيا وَ لامُماريا أَحَدا حَتّى سَمّاهُ قَومُهُ المينَ لِما جَمَعَ اللّه لَهُ مِنَ المورِ الصّالِحَةِ فيهِ، فَلَقَد كانَ الغالِبُ عَلَيهِ بِمَكَّةَ المينَ؛
داود بن حصين ـ در اوصاف پيامبر صلى الله عليه و آله ـ : او مردى بود كه از همه قوم خود جوانمردتر، خوش اخلاق تر، خوش برخوردتر، همسايه دارتر، بردبارتر، امانتدارتر، راستگوتر، و از بدزبانى و آزاررسانى به دورتر بود. هرگز ديده نشد كه با كسى كشمكش و مجادله كند. خداوند اخلاق وصفات پسنديده رادرآن حضرت جمع كرده بودتاجايى كه قومش او را امين ناميدند و در مكه غالبا با لقب امين از ايشان ياد مى شد.
الطبقات الكبرى، ج1، ص121
حدیث (35) ابن شهر آشوب:
كانَ النَّبىُّ صلى الله عليه و آله... يُجالِسُ الفُقَراءَ وَ يُواكِلُ المَساكينَ؛
در مناقب ابن شهر آشوب آمده است: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با تهيدستان مى نشستند و با مستمندان غذا مى خوردند.
المناقب لابن شهرآشوب، ج1، ص127
حدیث (36) ابن شهر آشوب :
كانَ النَّبِىُّ صلى الله عليه و آله قَبلَ المَبعَثِ مَوصوفا بِعِشرينَ خَصلَةً مِن خِصالِ الأَنبياءِ، لَوِانفَرَدَ أَحَدٌ بِأَحَدِها لَدَلَّ عَلى جَلالِهِ، فَكَيفَ مَنِ اجتَمَعَت فيهِ؟! كانَ نَبيّا أَمينا، صادِقا، حاذِقا، أَصيلاً، نَبيلاً، مَكينا، فَصيحا، نَصيحا، عاقِلاً، فاضِلاً، عابِدا، زاهِدا، سَخيّا، كَميّا، قانِعا، مُتَواضِعا، حَليما، رَحيما، غَيورا، صَبورا، مُوافِقا، مُرافِقا، لَم يُخالِط مُنَجِّما وَلا كاهِنا وَلاعَيّافا؛
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پيش از آن كه مبعوث شود، بيست خصلت از خصلت هاى پيامبران را دارا بود كه اگر فردى يكى از آنها را داشته باشد، دليل بر عظمت اوست چه رسد به كسى كه همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پيامبرى امين، راستگو، ماهر، اصيل، شريف، والامقام، سخنور، خيرخواه، خردمند، بافضيلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلير و جنگاور، قانع، فروتن، بردبار، مهربان، غيرتمند، صبور، سازگار و نرمخو بود، با هيچ منجّم (قائل به تأثير ستارگان)، غيب گو و پيش گويى هم نشين نبود.
المناقب لابن شهرآشوب، ج1، ص107
حدیث (37) ديلمى :
كانَ النَّبىُّ صلى الله عليه و آله... يُسَلِّمُ عَلى مَنِ اسْتَقْبَلَهُ مِنْ كَبيرٍ وَ صَغيرٍ وَ غَنىٍّ وَ فَقيرٍ و لا يُحَقِّرُ ما دُعِىَ اِلَيهِ و لو اِلى خَشفِ التَّمْرِ وَ كانَ خَفيفَ المَؤونَةِ كَريمَ الطَّبيعَةِ، جَميلَ المُعاشَرَةِ، طَلِقَ الوَجهِ، بَشّاشا من غَيرِ ضِحكٍ، مَحْزونا مِن غَيرِ عَبوسٍ، مُتَواضِعا مِنْ غَيْرِ مَذَلَّةٍ، جَوادا مِن غَيْرِ سَرَفٍ، رَقيقَ القَلبِ، رَحيما بِكُلِّ مُسْلِمٍ... ؛
رسول اكرم صلى الله عليه و آله به هر كس برخورد مى نمودند، از بزرگ و كوچك، ثروتمند و فقير، سلام مى كردند و اگر به جايى حتى براى خوردن خرمايى خشك دعوت مى شدند، آن را كوچك نمى شمردند. زندگيشان كم هزينه بود، بزرگ طبع، خوش معاشرت و گشاده رو بودند، بى آن كه بخندند، هميشه متبسم بودند، بى آن كه اخمو باشند، محزون بودند، بى آن كه از خود ذلّتى نشان دهند، متواضع بودند، مى بخشيدند ولى اسراف نمى نمودند، دل نازك و نسبت به تمام مسلمانان مهربان بودند.
ارشاد القلوب، ج 1، ص 115
حدیث (38) انس :
كانَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله اِذا فَقَدَ الرَّجُلَ مِنْ اِخْوانِهِ ثَلاثَةَ اَيّامٍ سَأَلَ عَنْهُ، فَاِنْ كانَ غائِبا، دَعا لَهُ وَ اِنْ كانَ شاهِدا زارَهُ وَ اِنْ كانَ مَريضا عادَهُ؛
رسول اكرم صلى الله عليه و آله هرگاه يكى از اصحاب خود را سه روز نمى ديدند از حال او جويا مى شدند، آنگاه اگر در سفر بود، دعايش مى كردند و اگر در شهر بود به ديدارش و اگر مريض بود، به عيادتش مى رفتند.
مكارم الاخلاق، ص 19
حدیث (39) ابن شهر آشوب :
كانَ النَّبىّ صلىاللهعليهوآله قَبْلَ المَبْعَثِ مَوصوفا بِعِشرينَ خَصلَةً مِن خِصالِ الاَنْبياءِ لَوِ انْفَرَدَ واحِدٌ بِاَحَدِها لَدَلَّ عَلى جَلالِهِ فَكَيْفَ مَنِ اجْتَمَعَت فيهِ؟! كانَ نَبيّا اَمينا، صادِقا، حاذِقا، اَصيلاً، نَبيلاً، مَكينا، فَصيحا، عاقِلاً، فاضِلاً، عابِدا، زاهِدا، سَخيا، كميا، قانِعا، مُتَواضِعا، حَليما، رَحيما، غَيورا، صَبورا، مُوافِقا، مُرافِقا، لَميُخالِطْ مُنَجِّما وَ لا كاهِنا و لا عَيافا؛
رسول اكرم صلىاللهعليهوآله پيش از مبعوث شدن، بيست خصلت از خصلتهاى پيامبران را دارا بودند، كه اگر كسى يكى از آنها را داشته باشد، دليل عظمت اوست؛ چه رسد به كسى كه همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پيامبرى امين، راستگو، ماهر، اصيل، شريف، استوار، سخنور، عاقل، با فضيلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلير و با شهامت، قانع، متواضع، بردبار، مهربان، غيرتمند، صبور، سازگار، و نرمخو بودند و با هيچ منجّم (قائل به تأثير ستارگان)، غيبگو و پيشگويى همنشين نبودند.
المناقب لابن شهر آشوب، ج 1، ص 123
حدیث (40) طبرسى :
كانَ مِن فِعْلِهِ صلىاللهعليهوآله اِذا لَبِسَ الثَّوبَ الجَديدَ حَمِدَ اللّهَ ثُمَّ يَدعو مِسكينا فَيُعطيهِ القَديمَ، ثُمَّ يَقولُ: ما مِن مُسلِمٍ يَكسو مُسلِما مِن شَمْلِ ثيابِهِ ـ لا يَكْسوهُ اِلاّ لِلّهِ عزَّوَجَلَّ ـ الاّ كانَ فى ضَمانِ اللّهِ عزَّوَجَلَّ و حِرزِهِ و خَيْرِهِ و اَمانِهِ حَيّا و مَيّتا؛
هر وقت رسول اكرم صلىاللهعليهوآله لباس جديدى مىپوشيدند، خداوند را سپاس مىگفتند و سپس بينوايى را مىخواستند و لباس قديمشان را به او مىدادند و مىفرمودند: مسلمانى كه فقط براى رضايت خداوند عزوجل، لباس كهنه خود را به مسلمان فقيرى بدهد، تا هنگامى كه لباس به تن آن فقير است، در پناه و خير و ضمانت خداوند است، چه زنده بماند و چه بميرد.
مكارم الاخلاق، ص 36
منبع: آوینی
کد خبرنگار 211007