ابنام مكتوم از نخستين مسلمانان بود او در غزوههاي بسيار جانشين پيامبر (صلي الله عليه و اله) در مدينه بود. برخي شمار آن را ۱۳ غزوه دانستهاند. بر پايه گزارشي، او نخستين كسي بود كه به جانشيني ايشان گماشته شد.
عقیق:عمرو/ عبدالله بن قيس بن زائدة بن اصم از تيره بنيعامر بن لؤي قريش، از عرب عدناني است كه با پيامبر (صلي الله عليه و اله) در جدّ هشتم (لؤي) به هم ميرسند. مادرش ام مكتوم عاتكه، دختر عبدالله بن عنكثة بن عامر از تيره بنيمخزوم قريش است. از اين رو، عمرو به «ابنام مكتوم» شهرت يافت. وي پسر دايي حضرت خديجه۳ محسوب ميشد، زيرا مادر خديجه۳ خواهر قيس بن زائده بود. در منابع، از زمان تولد وي تا مسلمان شدنش، جز اشاره به نابينايي او در كودكي، گزارشي در دست نيست. برخي حديث قدسي «پاداش بهشت از آنِ كسي است كه خداوند چيز با ارزشي را از او بگيرد» را درباره وي دانستهاند. مردم مدينه او را عبدالله؛ و اهل شام و عراق او را عمرو ميخواندند. ابنام مكتوم از نخستين مسلمانان بود؛ اما معلوم نيست كه چندمين نفر است. از حضور او در رويدادهاي دوران مكي پيامبر (صلي الله عليه و اله) اطلاع چندان در دست نيست. مفسران ذيل آيات ۱-۱۰ عبس/۸۰: {عَبَس و تَوَلّي * أَنَ جاءَهُ الأعمي...} شأن نزول آن را رفتار نامناسب فردي دانستهاند كه با ديدن ابن ام مكتوم چهره ترش كرد و از او روي برگرداند. برخي مفسران اهل سنت، اين رفتار را به پيامبر نسبت داده و آيات ياد شده را در شأن ايشان دانستهاند. به نقلي، روزي پيامبر در پي اندرز دادن به عتبة بن ربيعه، ابوجهل و عباس بن عبدالمطلب بود كه ابنام مكتوم نابينا، به سوي ايشان آمد و بيتوجه به گفتوگوي پيامبر (صلي الله عليه و اله) خواست تا ايشان آيهاي از قرآن را بدو بياموزد. رسول خدا از وي روي برگرداند و به گفتوگوي خود با افراد ياد شده ادامه داد. در پي آن، آيات آغازين عبس/۸۰ نازل شد. از آن پس، پيامبر او را گرامي ميداشت و نياز وي را برميآورد. بر پايه اعتقاد بزرگان شيعه، چنين سخني درباره پيامبراكرم (صلي الله عليه و اله) پذيرفتني نيست. طبرسي پس از بيان داستان پيشين، به نقل از سيد مرتضي يادآور شده است كه ظاهر اين آيات هيچ دلالتي ندارد كه مخاطب آن، پيامبر (صلي الله عليه و اله) باشد؛ بلكه قرايني ميتوان يافت كه مقصود فردي غير از رسول خداست؛ زيرا ترشرويي حتي در رويارويي با دشمنان سرسخت، از صفات پيامبر نيست، چه رسد با مؤمنان. مؤيد اين سخن، آيات {وَإِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ} (قلم/۶۸، ۴) و {وَلَو كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ القَلبِ لانفَضُّوا مِن حَولِكَ} (آلعمران/۳، ۱۵ (صلي الله عليه و اله)) است. از امام صادق (عليه السلام) نيز نقل شده كه آيه درباره مردي از بنياميه است. علامه طباطبايي و جعفر مرتضي عاملي، به تحليل تاريخي، كلامي و اخلاقي درباره شأن نزول اين آيات پرداخته و نتيجه گرفتهاند كه آنها ارتباطي با رسول خدا ندارند. ابنام مكتوم از نخستين مهاجران به يثرب بود كه در مأموريت مُصعب بن عمير* به سال دوازدهم بعثت براي تبليغ اسلام و آشنا ساختن مردم با قرآن به آن شهر هجرت كرد. اما در گزارشي ديگر، او اندكي پس از غزوه بدر در سال دوم ق. به آن شهر رفته و در خانه مخرمة بن نوفل كه به دار القراء معروف بود، فرود آمده است. ابنام مكتوم در كنار بلال از مؤذنان پيامبر (صلي الله عليه و اله) در مدينه بود و هر يك زودتر به جماعت ميرسيد، اذان و ديگري اقامه ميگفت. بر پايه روايتي، امساك روزهداران در ماه رمضان با نداي ابن ام مكتوم آغاز ميشد. اما به روايتي از امام صادق (عليه السلام)، ابنام مكتوم پيش از صبح اذان ميگفت و مردم با اذان بلال، روزه خود را آغاز ميكردند. برخي گزارشها حكايت دارند كه ابن ام مكتوم تنها در غياب ديگر مؤذنان همانند بلال، اذان ميگفت. ابنام مكتوم در غزوههاي بسيار جانشين پيامبر (صلي الله عليه و اله) در مدينه بود. برخي شمار آن را ۱۳ غزوه دانستهاند. بر پايه گزارشي، او نخستين كسي بود كه به جانشيني ايشان گماشته شد. غزوههاي قرقرة الكدر، بَدر، بَواط، بنيسلَيم، سويق، ذوالعُشَيره، اَبواء در سال دوم ق.، اُحُد، حَمراء الاَسد، غَطْفان، بَحْران در سال سوم، ذات الرِقاع در سال چهارم، بنيقرَيظه در سال پنجم، ذوقَرَد در سال ششم، فتح مكه به سال هشتم، و حجة الوداع در سال دهم از غزوهها و سفرهايي هستند كه از جانشيني ابن ام مكتوم در آنها سخن به ميان آمده است. به تصريح برخي، جانشيني او تنها در نماز بود؛ زيرا فرد نابينا مجاز به حكمكردن ميان مردم نيست، چرا كه نميتواند طرفين را ببيند. بر پايه گزارشي، وي پيش از نبرد بدر به سال دوم ق. همراه ابواحمد بن جحش اسدي كه وي نيز نابينا بود، به حضور پيامبر رسيد و نظر ايشان را درباره شركت در جنگ جويا شد. در اين هنگام، آيه {لايَستَوِي القعِدونَ مِن المؤمنينَ غَيرُ أُولِي الضَّررِ و المُجـهدون فِي سَبيلِ اللهِ بأمولِهم و أنفسِهِم} (نساء/۴، (صلي الله عليه و اله) ۵) نازل شد و آن دو را از نبرد معاف نمود. در اين آيه، خداوند جهادگران را با فرونشستگان، جز ناتوانان، نابرابر دانسته است. طبرسي نزول اين آيه را درباره متخلفان از جنگ تبوك* در سال نهم دانسته كه با نزول {غَيرُ أُولِي الضّـَررِ} ابنام مكتوم از آن استثنا شده است. در غزوه بدر، نخست رسول خدا ابنام مكتوم را جانشين خود قرار داد؛ اما در ميان راه ابولبابه اوسي را بدين منظور به آن شهر بازگرداند. پيامبر از غنايم بدر براي ابن ام مكتوم سهمي در نظر گرفت. وي در غزوه اُحد به سال سوم، هنگامي كه شايعه كشته شدن پيامبر (صلي الله عليه و اله) را شنيد، با سرزنش فراريان از نبرد، از مردم خواست تا او را به اُحد ببرند. در ميان راه، به هركسي كه ميرسيد، از حال پيامبر جويا ميشد و آنگاه كه از سلامتي پيامبر آگاهي يافت، به مدينه بازگشت. از زندگي ابنام مكتوم پس از رحلت پيامبر (ص) گزارشي در دست نيست، جز حضور او در نبرد قادسيه به سال ۱۶ق. كه با ايرانيان انجام شد. بر پايه گزارشي، وي در اين نبرد، پرچمي سياه در دست داشت و طبق نقلي، در همين جنگ به شهادت رسيد. اما برخي ديگر از بازگشت وي از قادسيه به مدينه و درگذشت وي در اين شهر در زمان خلافت عمر سخن گفتهاند. ابن شبّه از خانه او ميان آل زمعة بن اسود و شرق دار القمقم در مدينه منوره ياد كرده است.