پنج سفارش مهم امام علی(ع) در سبک زندگی
اولین توصیه مهم از توصیه های پنج گانه امام العارفین که به نوعی مهم ترین توصیه ایشان برای رسیدن به حکمت حیات است عبارت بسیار کوتاه و در عین حال سازنده و حیاتی است: "لایرجون احد منكم الا ربه / کسی از شما به کسی جز خداوند امید نداشته باشد."
عقیق: اولین توصیه مهم از توصیه های پنج گانه امام العارفین که به نوعی مهم ترین توصیه ایشان برای رسیدن به حکمت حیات است عبارت بسیار کوتاه و در عین حال سازنده و حیاتی است: "لایرجون احد منكم الا ربه / کسی از شما به کسی جز خداوند امید نداشته باشد." این عبارت در واقع از یک دید توحیدی به عالم نشأت می گیرد که "ایاک نعبد و ایاک نستعین / فقط تو را می پرستیم و فقط از تو یاری می جوییم" یا آن عبارت درخشانی که در قرآن حکیم از زبان حضرت یوسف آمده است که: "وَ مَا أُبَرِّىءُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ / من نفس خود را تبرئه نمی کنم چرا که نفس به بدی ها فرمان می دهد مگر آن که پروردگارم رحم آورد." یعنی اقتضای دید توحیدی آن است که آدمی را از همه تهی کند حتی به خودش هم امیدوار نباشد یعنی به خودِ دور افتاده از حقیقت و معرفت امید نداشته باشد و دل نبندد. وقتی کسی به جز خدا دل نبندد در واقع سر منشأ حوادث عالم را به خدا محول می کند. اگر کسی به کُنه این عبارت امام علیه السلام برسد می تواند طعم حکمت را در درون خود بچشد. یک مرور ساده از فهرست انتظارات خود از دیگران داشته باشید. در ذهن مان مرور کنیم که چه امیدهایی به دیگران بسته ایم. امید داریم که پدر و مادر فلان کار را برای ما انجام دهند. امید داریم که فلان سازمان، فلان خدمت را برای ما انجام دهد. حتی امید بستن قاطعانه به علم و عبادت و استعداد خود نیز در این راه انحراف از حق است. همچنان که در آیات 23 و 24 سوره کهف از قرآن حکیم آمده است: "وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ / هرگز مگوی فردا چنین می کنم مگر خدا بخواهد." آیه این معنا را می رساند که تا اراده خداوند بر امری قرار نگیرد آن امر اتفاق نخواهد افتاد هر چند کسی خود را صاحب اراده و منشأ نیرو و توان و استعداد و زهد و عبادت بداند. به تعبیر زیبای حافظ، "تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافری است / راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش". سالک راه حق و جوینده حکمت، حتی به تقوی و دانش خود نیز نباید اعتنایی داشته باشد وگرنه به جای شیفتگی حق و حقیقت سر از خودشیفتگی درخواهد آورد و به جای آن که مشغول حق و حقیقت شود سر در گریبان خودبینی فرو خواهد آورد.
امام علی علیه السلام در ابتدای حکمت 82 نهج البلاغه، هموار کردن رنج ها را راه رسیدن به پنج گوهر مهم حیات حقیقی می داند، اما چرا رنج؟ قرآن حکیم در آیه دوم از سوره عنکبوت می فرماید: "أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ / آیا مردم پنداشته اند که چون بگویند ایمان آوردیم رها شوند و دیگر آزمایش نشوند؟" این همان حقیقی است که در کلام مولای متقیان هم آمده است یعنی اگر کسی می خواهد به گنج برسد به رنج هم باید برسد و رنج ها را هم باید به خود هموار کند و در بیابان ها هم بتازد، همچنان که لسان غیب می گوید: "در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم / سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور." کسی که در صحرای وجودش، دنبال کعبه حقیقت می گردد و می خواهد به حکمت برسد صد البته خارها بر دست و پایش خواهد رفت و رنج های بسیار متحمل خواهد شد اما تا آن رنج ها نباشد گنج ها هم به دست نخواهد آمد، همچنان که حافظ می گوید: "چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود / ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد" کسی که می خواهد به گوهر مقصود که حکمت حیات است برسد با موج های خون فشان روبرو خواهد شد.
اولین و مهم ترین توصیه امام، جز به خدا امید نبندید
اولین توصیه مهم از توصیه های پنج گانه امام العارفین که به نوعی مهم ترین توصیه ایشان برای رسیدن به حکمت حیات است عبارت بسیار کوتاه و در عین حال سازنده و حیاتی است: "لایرجون احد منكم الا ربه / کسی از شما به کسی جز خداوند امید نداشته باشد." این عبارت در واقع از یک دید توحیدی به عالم نشأت می گیرد که "ایاک نعبد و ایاک نستعین / فقط تو را می پرستیم و فقط از تو یاری می جوییم" یا آن عبارت درخشانی که در قرآن حکیم از زبان حضرت یوسف آمده است که: "وَ مَا أُبَرِّىءُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ / من نفس خود را تبرئه نمی کنم چرا که نفس به بدی ها فرمان می دهد مگر آن که پروردگارم رحم آورد." یعنی اقتضای دید توحیدی آن است که آدمی را از همه تهی کند حتی به خودش هم امیدوار نباشد یعنی به خودِ دور افتاده از حقیقت و معرفت امید نداشته باشد و دل نبندد. وقتی کسی به جز خدا دل نبندد در واقع سر منشأ حوادث عالم را به خدا محول می کند.
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
اگر کسی به کُنه این عبارت امام علیه السلام برسد می تواند طعم حکمت را در درون خود بچشد. یک مرور ساده از فهرست انتظارات خود از دیگران داشته باشید. در ذهن مان مرور کنیم که چه امیدهایی به دیگران بسته ایم. امید داریم که پدر و مادر فلان کار را برای ما انجام دهند. امید داریم که فلان سازمان، فلان خدمت را برای ما انجام دهد. حتی امید بستن قاطعانه به علم و عبادت و استعداد خود نیز در این راه انحراف از حق است. همچنان که در آیات 23 و 24 سوره کهف از قرآن حکیم آمده است: "وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ / هرگز مگوی فردا چنین می کنم مگر خدا بخواهد." آیه این معنا را می رساند که تا اراده خداوند بر امری قرار نگیرد آن امر اتفاق نخواهد افتاد هر چند کسی خود را صاحب اراده و منشأ نیرو و توان و استعداد و زهد و عبادت بداند. به تعبیر زیبای حافظ، "تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافری است / راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش". سالک راه حق و جوینده حکمت، حتی به تقوی و دانش خود نیز نباید اعتنایی داشته باشد وگرنه به جای شیفتگی حق و حقیقت سر از خودشیفتگی درخواهد آورد و به جای آن که مشغول حق و حقیقت شود سر در گریبان خودبینی فرو خواهد آورد. این است که حافظ به سالکان راه حق توصیه می کند که اگر صد هنر هم داشته باشند باید به خدا توکل کنند چون گردنه ها و گرداب هایی در زندگی پیش می آید که آن صد هنر به چیزی نمی ارزد و گرهی را باز نمی کند جز آن که به تعبیر حضرت یوسف که کلام الهی است خداوند به انسان رحم آورد.
دل بستن به دیگران همانا و آمدن انتظارات همان
نکته روانشناختی مهمی که این جا وجود دارد این است که وقتی کسی به دیگران دل می بندد و از آن ها امید دارد انتظارات او را محاصره می کنند. اولین ثمره امید بستن ها به غیر هم رنجش هایی است که پیش می آید. وقتی آدمی از کسی توقع ندارد رنجشی هم از او پیش نمی آید. روزانه ده ها و صدها و چه بسا هزاران نفر غریبه از کنار ما در خیابان ها و پیاده روها و سازمان ها عبور می کنند نه ما از آن ها می رنجیم و نه آن از ما می رنجند چرا؟ چون نه آن ها از ما توقع و انتظاری دارند و نه ما از آن ها توقع و انتظاری داریم اما ما چرا از وابستگان مان می رنجیم؟ چون از آن ها انتظار داریم و به آن ها امید بسته ایم و چون این انتظار و امید گاهی برآورده نمی شود شکوه و شکایت و گلایه می کنیم و رنجش ها پیش می آید و در درون آشفته می شویم که چرا چنین و چنان شده است اما اگر کسی بتواند این تعلق ها را در درون خود کم کند و از زیر بار تعلق های رنگارنگ بیرون بیاید آن وقت می تواند مثل یک سرو از زیر بار غم ها بیرون بیاید و در هوای حق قد بکشد و صاف و صادق به سمت آفتاب حقیقت پیش برود.
شعاع دایره حق و امید بستن به آن
ممکن است برخی از کلام امام (ع) این برداشت سطحی را داشته باشند که اگر امام معصوم به سالکان و پویندگان راه حق توصیه می کند که جز به خدا دل نبندند و جز از خدا امید دستگیری نداشته باشند آیا این به معنای آن است که جز خدا همه باطل اند و فقط خدا حق است و ما از دیگران هیچ انتظاری نداشته باشیم؟ پاسخ این پرسش البته اظهر من الشمس است. آیه شریفه قران وقتی می فرماید: يا ايها الذين آمنوا اطيعواالله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم" معلوم می شود که رسول خدا صلوات الله و سلامه علیه و ائمه معصومین علیه السلام و اولیای الهی جدای از حق نیستند. آن ها به حق پیوسته اند بنابراین امید داشتن به دستگیری آن ها و نیاز بردن به محضر آن ها عین نیاز بردن به محضر حق است. مثل این می ماند که بگوییم فقط آب رود است که تشنگی را فرو می نشاند اما آیا این سخن به معنای آن است که آب کوزه که از همان رود برداشته شده است تشنگی را فرو نمی نشاند؟ گرچه این مثال درباره حق و پیوستگان به حق مثال ناقصی است اما می خواهد به این نکته اشاره کند که کسی که به حق پیوسته است به میزانی که به خلوص در حق می رسد مانند انبیا و ائمه معصومین (ع) و اولیا به حقیقت رسیده است، همچنان که ما از پیامبر و معصومین و امامان مان امید دستگیری داریم این امید به مثابه امید داشتن از غیر حق نیست چون حضرات معصومین علیه السلام به حق پیوسته اند و ما کوزه های کوچک قلب مان را از رود حق که کلام معصومین از جمله نهج البلاغه مولای متقیان است پر می کنیم.
منبع:شبستان