عقیق:تاريخنگاران و مفسران اصحاب عقبه را كساني دانستهاند كه چون از اقدامهاي خود بر ضد رسول خدا (ص) هنگام عزيمت پيامبر به تبوك در سال نهم ق. نتيجه نگرفتند در بازگشت، توطئهاي را تدارك ديدند تا ايشان را شبانگاهان به قتل برسانند.هنگامي كه شتر ايشان از گردنهاي در آن حوالي ميگذشت، توطئهگران كه صورتهايشان را پوشانده بودند، تصميم گرفتند تا مركب پيامبر را رم دهند و ايشان را از گردنه پرتاب كنند. پيش از عملي شدن نقشه آنها، در حالي كه آنان خود را به شتر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نزديك كرده بودند، ايشان از توطئه آنها آگاه شد و به حذيفة بن يمان كه شتر ايشان را ميراند، فرمود تا ايشان را دور كرده، به آنها بگويد كه اگر كنار نروند، پيامبر (ص) آنان را با نامهاي پدران و قبيلههاشان بانگ خواهد داد. منافقان كه از نقشه خود طرفي نبسته بودند، با اقدام حذيفه، گريختند و خود را ميان سپاه پنهان ساختند.
به گزارش حُذيفه، وي نامهاي ايشان و پدران و قبيلههاي آنان را ميشناخته و از همين رو، به «صاحب سرّ پيامبر» شهرت يافته است.
از آنجا كه رسول خدا (ص) حذيفه را از افشاي نام منافقان پرهيز داده بود، وي از افشاي نام آنها خودداري ميكرد.
به گزارش واقدي، افزون بر حذيفه، پيامبر (ص) عمّار را نيز كه در آن شب زمام شتر ايشان را در دست داشت، از نام منافقان آگاهي بخشيد. بر پايه خبري، رسول خدا در پاسخ اُسيد بن حُضَير اَوسي كه در بامداد آن شب از ايشان سبب نكشتن آنها را پرسيد يا رخصت قتل آنان را خواست، فرمود: كشتن آنها به مصلحت نيست و نميپسندم كه مردم بگويند محمد هنگامي كه قدرت يافت، ياران خود را كشت.
بر پايه گزارشي ديگر، پيامبر در نشستي خصوصي توطئهگران را احضار نمود و آگاهي خود را از تصميم شوم ايشان بازگفت. اما منافقان سوگند ياد كردند كه قصد چنين توطئهاي را نداشتند. آنگاه، اين آيه نيت آنان را آشكار كرد: {يَحلِفُونَ بِاللهِ مَا قَالُوا وَلَقَد قَالُوا كَلِمَةَ الكُفرِ وَكَفَرُوا بَعدَ إِسلامِهِم وَهَمُّوا بِمَا لَم يَنَالُوا...}؛ «به خدا سوگند ياد ميكنند كه [در غياب پيامبر، سخنان نادرست] نگفتهاند؛ اما بيترديد سخنان كفرآميز گفته و پس از اسلام آوردنشان كافر شدهاند و به كاري [خطرناك] تصميم گرفتهاند كه به آن نرسيدند.» (توبه/۹، ۷۴) در منابع شيعي اشاره شده كه منافقان همزمان قصد ترور امام علي (عليه السلام) را نيز داشتند كه در آن هنگام به فرمان پيامبر در مدينه جانشين ايشان بود.
طبرسي ماجراي اصحاب عقبه را افزون بر آيه ۷۴ توبه/۹ ذيل آيات ۶۴ ـ ۶۵ توبه/۹ آورده است: {يَحذَرُ المُنافِقونَ ان تُنَزَّلَ عَلَيهِم سورَةٌ تُنَبّئُهُم بِما في قُلوبِهِم...}: منافقان ميترسند كه سورهاي بر [ضدّ] آنان فرود آيد كه آنها را به آنچه در دلهايشان دارند، آگاهي سازد....» وي نزول اين آيات را بر اساس گزارشي در باره اين گروه دانسته است.
به روايت از امام رضا(ع) مقصود از {... انَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّيطانُ بِبَعضِ ما كَسَبوا...}؛ «همانا شيطان آنان را به سبب برخي از كارهاشان لغزانيد.» (آل عمران/۳، ۱۵۵) اصحاب عقبه هستند.
برخي سوء قصد به جان پيامبر(ص) را نه در اين عقبه، بلكه در عقبهاي ديگر دانستهاند. گويا چند بار نقشهاي از سوي منافقان براي كشتن رسول خدا(ص) ريخته شده بود. به گزارش علي بن ابراهيم قمي، ۱۴ تن از منافقان پس از حجة الوداع به سال دهم ق. همدست شدند تا پيامبر را در مسير مكه به مدينه در عقبه هرشي، ميان جحفه و ابواء، بكشند. هفت تن از سوي راست عقبه و هفت تن نيز از سوي چپ به قصد رماندن شتر ايشان پيش آمدند. رسول خدا با گزارش جبرئيل از توطئه آنها آگاه شد و چون نامهاي ايشان را بر زبان جاري ساخت، فرار كردند و پنهان شدند. در پي كتمان آنان، آيه ۷۴ توبه/۹ نازل شد.
منبع:حج
211008