شعر مشفق کاشانی را باید به حق از نمونههای برجسته و توفیقمند شعر متعهد دانست، شاعری که سالهای سال دل در گرو عشق داشت و پس از انقلاب در عرصههای شعر آیینی و شعر پایداری همات کرد.
عقیق:عباس کیمنش متخلص به مشفق کاشانی چهره ماندگار ادبیات فارسی و پیر شعر انقلاب نام گرفته است، که سالهای سال در عرصه شعر انقلاب فعالیت کرد.او خود درباره فعالیتهای شعریاش پیش از انقلاب گفته است:
«قبل از به ثمر رسیدن انقلاب جلسهای داشتیم که هفتهای یک بار در منزل تشکیل میشد، در این جلسه با چند تن از دوستان صاحبدل از جمله استاد زنده یاد، مهرداد اوستا، روانشاد سیدمحمود گلشن کردستانی و دوستان همشهری دور هم جمع میشدیم و درباره پیامهای سازنده امام راحل مسائل انقلاب بحث میکردیم. این خاطره را بگویم که در روزهایی که بختیار زمام امور را در دست داشت و شایعات درست و نادرست درباره ورود حضرت امام(ره) بر سر زبانها بود، و مردم انقلاب در تب و تاب بودند، شبی در منزل با دوستان صحبت میکردیم، به خاطرم گذشت که از دیوان لسان الغیب، حافظ برای روشن شدن قضیه فالی بگیریم. همه عزیزان گفتند چه خوب، پس از نیت، دیوان حافظ را باز کردم، این غزل آمد:
ساقی بیا که یار ز رخ پرده بر گرفت کار چراغ خلوتیان باز در گرفت
آن شمع سرگرفته دگر چهره بر فروخت وین پیر سالخورده جوانی ز سر گرفت
آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفت و آن لطف کرد دوست که دشمن حذر گرفت
زنهار از آن عبارت شیرین دل فریب گویی که بسته تو سخن در شکر گرفت
باز غمی که خاطر ما خسته کرده بود عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت
هر سرو قد که بر مه و خور حسن میفروخت چون تو درآمدی پی کاری ذکر گرفت
زین قصه هفت گنبد افلاک پرصداست کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت
حافظ تو این سخن ز که آموختی که بخت تعویذ کرد شعر تو را و به زر گرفت
و همه ما را دچار شگفتی کرد. عزیزانی که آن روزها در جریان وقایع و اخبار بودند به صراحت پیام شگفتی انگیز حافظ پی بردند با توجه به اینه یکی از نامهای حضرت عیسی مسیح، روحالله است، به بیت پنجم دقت کنید که با چه صراحتی از ورود امام سخن میگوید.همان شب غزل را تضمین کردم و پس از ورود امام، هنگامی که انقلاب به وقوع پیوست. استاد ارجمند و شاعر بزرگی انقلاب، حمید سبزواری، تضمین را از من گرفت و به رادیو برد که بارها و بارها پخش شد. یکبند از این تضمین که به بیت پنجم اشاره دارد، به شرح ذیل است:
دست سحر که پرده خورشید میگشود دل در هوای «روح خدا» نغمه میسرود با خط زر نوشت برین گنبد کبود بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت ...
چندی پیش در مراسم بزرگداشت این شاعر محمد گلریز خواننده سرودهای انقلابی با ذکر خاطرهای از دیدار مشفق کاشانی با رهبر انقلاب به شعری که مشفق آن را تقدیم رهبر انقلاب کرده است، اشاره کرد. این شعر به شرح ذیل است:
گوش هوشی است اگر پنجره باز است اینجا نغمه مرغ سحر روح نواز است اینجا
برده از هوش مرا سکر سماع ملکوت شمع و شب را یله کن قصه دراز است اینجا
روی زیبای تو تابنده از از صبح نیاز طاق ابروی تو محراب نماز است اینجا
چشمه معرفت از باده حیرت گذرد قدمی پیش بنه راه فراز است اینجا
دل بود کعبه آمال تو احرام ببند قبله قصد و صفا سعی و حجاز است اینجا
زندگی از نفس مردم آزاده ما نافه آهوی چین غالیه ساز است اینجا
جان سرگشته ما در گرو روی کسی است کافتابی به نهان خانه راز است اینجا
خار این بادیه، بویی ز شقایق دارد خنده مریم گل، لعبت ناز است اینجا