22 اسفند 1400 10 شعبان 1443 - 12 : 04
کد خبر : ۴۵۷۲۰
تاریخ انتشار : ۳۰ دی ۱۳۹۳ - ۰۳:۳۲
شاید شما نیز در اطراف خود افرادی را دیده باشید که با وجود این که از اکثر نعمت های خداوندی- به ویژه سلامتی- در حد مطلوب برخوردارند، باز به درگاه خداوند ناسپاس می باشند و همیشه نالان!
عقیق: یک از توصیه های ائمه اطهار (ع) حمد و شکر خداوند متعال در همه حال، حتی گرفتاری ها می باشد چنانچه افزایش نعمت و رسیدن به کسب رضایت الهی در گرو حمد پروردگار می باشد. البته باید توجه نمود این افزایش نعمت همیشه به صورت مستقیم ظاهر نمی گردد و گاه به صورت غیر مستقیم ثمرات بسیار نیکویی به بار می آورد چنانچه خداوند متعال به دلیل شکر و سپاس فراوان متی-پدر یونس- یونس را به او عطا فرمود، به نحوی که در شرح حال متی علامه مجلسی آورده است که حضرت صادق (ع) فرموده اند: روزی داوود پیغمبر (ع) به درگاه خداوند مناجات نمود و از خداوند درخواست کرد تا همنشین و قرین او را در بهشت  به او بنمایاند.
پس حق تعالی وحی فرمود: متی پدر یونس قرین و همنشین تو خواهد بود.
داوود (ع) از روی کنجکاوی اجازه طلبید از خداوند تا به دیدار این فرد برود و با سلیمان (ع) پسر خود راهی گردید و چون به خانه ی او رسیدند، خانه ای دیدند که از سعف (شاخه درخت خرما) ساخته شده بود و چون از او جویا شدند گفتند: او در بازار است و چون به بازار رفتند و از احوال او پرسیدند، گفتند: در بازار هیزم کشان است، چون در آن بازار از او جویا شدند، گفتند: الحال می آید. پس نشستند به انتظار او و ناگهان دیدند که او پیدا شد و بسته ی هیزمی بر سر خود گرفته بود، پس مردم برخاستند و از او استقبال نمودند، پس او هیزم ها را بر زمین نهاد و حمد الهی را بجا آورد و گفت: کیست که این مال حلال را بخرد؟ و در این بین داوود و سلیمان (ع) پیش آمدند و بر او سلام نمودند و متی پس از اندکی گفت و گو به واسطه ی مقدار پولی که از فروش هیزم ها بدست آورده بود، آنان را به منزل خود دعوت نمود. پس در راه مقداری گندم (جو) خرید و به خانه آورد و آن را آسیا نمود و از آن نانی فراهم نمود و بر روی آن مقداری نمک پاشید و آن را برای خوردن آورد. پس چون مشغول به خوردن گردید هر لقمه ای که برمی داشت بسم الله می گفت و چون خوب می جوید و آن را فرو می برد، الحمدالله بر زبان جاری می نمود، پس چون آب را برمی داشت قبل از نوشیدن بسم الله می گفت و پس از نوشیدن الحمدالله.
پس در انتها مشغول به حمد الهی گردید و می گفت: کیست که به او نعمتی داده باشی مانند آنچه به من عطا کرده ای؟ چشم و گوش و بدن مرا صحیح گردانیده ای و مرا قوت بخشیده ای تا بروم به سوی درختی که خود نکاشته بودم و غمی از برای محافظت آن متحمل نشده بودم و آن را روزیِ من کردی و فرستادی برای من کسی را که آن (هیزم ها) را از من خرید و با پول آن گندمی خریدم که خودم آن را زراعت نکرده بودم و مسخر گردانیدی برای من آتشی را که با آن غذای خود را پختم؛ پس توراست حمد، و پس از آن متی گریست.
پس داوود (ع) که این صحنه ها را مشاهده نمود به پسر خود سلیمان (ع) فرمود: ای فرزند؛ برخیز برویم که هرگز بنده ای را ندیدم که به این اندازه خداوند را شکر نماید.


پی نوشت ها:
1- حیوةالقلوب (تاریخ پیامبران)، ج 2: 1256، 1257.
2- تنبیه الخواطر: 26.
منبع:قدس
211008
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: