07 آذر 1400 23 ربیع الثانی 1443 - 26 : 17
کد خبر : ۴۵۵۳۸
تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱۳۹۳ - ۰۵:۳۸
پیشنهاد کتاب برای مطالعه آخر هفته/ «تنهاترین عاشق،‌ عاشق‌ترین تنها»
پس ابوذر او را گفت: جان پدر! ذره نازنینم. بو کن. هر چه را از سوی معاویه آمد بو کن. اگر بوی سگ داد نخور. چون اگر بوی سگ بدهی پروانه‌ها از تو فرار می کنند.
عقیق:مهناز سعیدحسینی: «تنهاترین عاشق،‌ عاشق‌ترین تنها» یعنی جدیدترین کتاب نصرالله قادری که کتاب نیستان آن را به بازار کتاب رسانده است، دومین کتاب از چهارگانه این نویسنده و نمایشنامه نویس درباره صحابی خاص پیامبر است که قرار است درباره سلمان،‌ ابوذر،‌ بلال و مقداد نوشته شود.

قادری با انتشار این کتاب و «ناله‌های عشق» سعی کرده است سلمان و ابوذر را بیش از پیش به مخاطبان معرفی کند. مخاطبانی که خیلی کم از اصحاب پیامبر می‌دانند اما زیاد اسمشان را شنیده‌اند و می‌دانند این یاران باوفای حضرت نقش بسیار تاثیرگذاری در شکوفایی اسلام داشته‌اند.

«تنهاترین عاشق،‌ عاشق‌ترین تنها» درباره ابوذر است با متنی که هم می‌خواهد راوی تاریخ باشد و هم دست پری در تصویر سازی و شاعرانگی به مخاطب خود نشان دهد.

ماجرا از زندان شروع می‌شود. زندانی که راوی ماجرا در آن به سر می‌برد و او کاتب است و احتمالا در روزهای آخر زندگی خود. اسیر دست حاکم وقت است و قرار است نگذارد حقیقت فراموش شود. او می‌نویسد و با روحی فراخ سفری را نزدیک به مرگ تجربه می‌کند. او همراه ابوذر می‌شود تا معنی آن آوازی که در سرش مرور می‌شود و « ‌ابو ، ابا، ابی، ‌ابو ، ابا، ابی» را تکرار می‌کند بفمهد. او می‌خواهد بداند ابوذر یعنی چه. طناب دار برگردن راوی است اما انگار از پنجره مخوف زندان می‌گذرد و به اباذر می‌رسد که در بیابان همراه ام ذر همسرش در لحظات آخر زندگی به سر می‌برد و منتظر پیشگویی پیامبر درباره وفاتش است با جماعتی که در قرار است در یک بیابان از راه برسند و بدن او را تنها نگذارند.

بعد این ماجرا، روایت دچار برش‌هایی می‌شود و راوی سفرش را با سرک کشیدن به دیگر مراحل زندگی ابوذر ادامه می‌دهد. او همراه ابوذر به ربذه می‌روند تا روزی را که قرار است پسرکی متولد شود، از نزدیک ببینند. پسرکی که پیامبر خدا بعدها درباره او گفت: آسمان بر سر مردی راستگوتر از ابوذر سایه نیفکنده و زمین راستگوتر از او بر پشت خود نداشته است.

بعد این پسرک نرم نرمک بزرگ می‌شود در همین حین وقتی راوی ماجرایی را تعریف می‌کند،‌ فرصتی است که ماجراهای دیگر اشاره کند. از کربلا بگوید و از مولا علی(ع) و تشتی با جگرهای لخته شده حسن(ع) و روایت‌هایی که این مرد صادق و نیکو از پیامبر و امام اول شیعیان نقل کرده است، به تناسب در میان نقل داستان زندگی یک عاشق تنها بیاید.

این کتاب در 19 فصل نوشته شده است تا چیزی در روایت زندگی ابوذر کم نگذارد. آن مرد در باران آمد، اولین سلامی که در اسلام گفته شد، کشتی در اقیانوس نور، افسون بودگاری!، صدای بال هزار هزار فرشته می‌آید،‌ اشک زن‌ها را لمس نکنید!، بعضی مرگ‌ها فقط یک نقطه کوچکند،‌ همین! من می‌خواهم او زنده بمیرد!، آن مرد با استخوان شتر در دست آمد و او جانشین همه نداشتن‌ها است،‌ عنوان تعدادی از فصل‌های این کتاب است.

در قسمتی از کتاب می‌خوانیم:

پس ابوذر او را گفت: جان پدر! ذره نازنینم. بو کن. هر چه را از سوی معاویه آمد بو کن. اگر بوی سگ داد نخور. چون اگر بوی سگ بدهی پروانه‌ها از تو فرار می کنند. بوی سگ که بدهی فرشته‌ها را نمی‌بینی.

-اما پدر! من گرسنه‌ام!

ابوذر برخاست. از کومه بیرون رفت. به هر سو پی قوتی رفت. پس در بازار کسی را دید که باری سنگین را می‌خواهد به سوی خانه ببرد و در پی کارگری می‌گردد. پس بار را برداشت و سوی خانه مرد برد. پس مزد اندکی گرفت. پس سوی بازار آمد. نان و حلوایی مهیا کرد. تمام تنش خسته بود و تند سوی خانه آمد. بوی حلوا در خانه پیچید. پس لیلی سفره انداخت. ذره حلوا را بود کرد. ابوذر خندید و گفت: بوی سگ می‌دهد؟ ذره گفت: نه بوی خوشی دارد. ابوذر  پیشانی دخترش را بوسید و گفت: لقمه را که در دهان گذاشتی،‌ چشم‌هایت را ببند. آن وقت فرشته‌ها را می‌بینی.

انتشارات کتاب نیستان کتاب «تنهاترین عاشق،‌ عاشق‌ترین تنها» را در 510 صفحه با قیمت 28 هزار تومان منتشر کرده است. برای تهیه این کتاب می‌توانید با شماره تلفن 02122612443 تماس بگیرید.


منبع:فارس
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: