یادداشت شفاهی عبدالحمید قدیریان از دیدههایش در سفر کربلایی اربعین - ۲
مسئول دفتر مطالعات کاربردی هنر حوزه هنری میگوید کاروان اربعین تمام دلها را از دنیا کند و به آسمان برد؛ محبت حاکم در اربعین جنسش آسمانی است، همان عنصری که گمشده ما است و مشکلات فرهنگی ما با نبودش ایجاد شده است.
عقیق:عبدالحمید قدیریان نقاش، پژوهشگر، طراح صحنه و مدیر هنری سینما و مسئول دفتر مطالعات کاربردی هنر حوزه هنری است. در بحبوحه سفر عظیم زائران حسینی(ع) به کربلا، با یار دیرینش شهریار بحرانی بار بستند و کربلایی شدند. اینک پس از مدتی از این سفر که قدیریان آن را «عجیب» میخواند، یادداشت شفاهیای منتشر کرده که به دیدهها و تجربیاتش از آن سفر مربوط میشود.
او معتقد است این اتفاق میتواند و باید موضوع اندیشهگری و تامل اهالی فرهنگ قرار گیرد، از این رو خود قدیریان تلاش کرده تاویلهای هنری و فرهنگیاش را از این سفر و پیادهروی به سوی کربلا عرضه کند. او و بسیاری دیگر از فرهنگپروران امیدوارند این تامل به شکل همهجانبه صورت گیرد و اتفاق عظیم اربعین اتفاقی ساده انگاشته نشود، بلکه ظرفیتهای فرهنگی گسترده آن مورد استفاده مسئولان و اهالی فرهنگ قرار گیرد.
یادداشت عبدالحمید قدیریان از این نظر قابل تامل است؛ یادداشتی که بخش نخست آن دیروز منتشر شد و لینک آن در پائین همین صفحه در بخش اخبار مرتبط آمده و بخش دوم آن اکنون در ادامه میآید:
* در روز عاشورا جمع کثیری از دشمنان در مقابل امام حسین (ع) صف کشیدند و عدهای سست اراده با فاصلهای نه چندان زیاد روی تپهای جمع شدند و گریه و ناله سر دادند. آنها میگفتند: خدایا به حسین کمک کن! یکی از افراد دشمن به کنار آنها رفت و گفت: «مادرتان به عزایتان بنشیند، یا بلند شوید و به او کمک کنید و یا به سمت ما بیایید تا هر چه زودتر قائله را تمام کنیم». حال از خدا میخواهم که مرا در سپاه دشمن و یا از منفعلان قرار ندهد. خدایا کمک کن از کسانی باشم که برای رسیدن به هدف نهایی به امام خود یاری رسانم. کاروان اربعین لایههای پنهان زیادی دارد. خوب است نگاهمان را از قالبهای دنیایی فراتر برده این کاروان را آن گونه که هست بنگریم.
در صحنههایی که خداوند در اربعین نشانمان داد تمام عناصر لازم برای تفکر و تامل وجود داشت، باید اندیشید و از کنارش به سادگی عبور نکرد. گردهمایی اربعین را نباید صرفاً یک صحنه جذاب و حیرتانگیز بدانیم؛ نباید آن را امری اتفاقی و تصادفی بدانیم، زیرا کاملاً دست خدا در آن مشهود است و خداوند در حیطه عقل و در جهت تربیت برای رسیدن به هدفی عظیم این جریان را مدیریت میکند. معتقدم این حرکت کاملاً الهی است، چون خداوند حاکم بر قلبها ست و اوست که دلها را به یکدیگر نزدیک میکند، اوست که از طریق امام (ع) فضایی را ایجاد میکند که همه به هم مهر و محبت بورزند. منیت رنگ میبازد و دیگر اتفاق ناگواری رخ نمیدهد، چون امنیت با وجود امام برقرار میشود.
* تصویری که از راهپیمایی به یاد دارم، جادهای صاف و مستقیم بدون هیچ ابهامی، جادهای که هیچ مانعی در آن وجود نداشت و تا جایی که چشم کار میکرد میتوانستیم امتداد آن را ببینیم. جادهای که به سوی امام میرفت و همه چشم به انتهای مسیر داشتند و با اشتیاق حرکت میکنند. در دو طرف این جاده موکبهایی وجود داشت با مردمی مهربان که همه را تکریم میکردند. آنها از مهمانان با شربتها و غذاهای متنوع پذیرایی میکردند. آنان با رفتاری اغراق آمیز به همه محبت میکردند به طوری که باعث حیرت میشد. در گوشهای نشستم و به جاده و مردمی که در آن در حرکت بودند نگاه کردم و نیز در امتداد جاده به امام فکر کردم و این آیه از سوره حمد به یادم آمد. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ - صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ» گویی تصویر پیش رو مصداق تصویری این آیات بود. جادهای مستقیم که ما را به امام میرساند و در آن مملو بود از نعمتهای بسیار، که خود را لایق این عطاها نمیدیدیم.
واقعاً خداوند در قالب صحنهها، مفاهیم و صفات را به انسانها آموزش میدهد. در هر جای جاده بودیم امام و نورش را احساس میکردیم گویی این جاده از امام جدا نبود به عبارتی همه ما و جاده در امام بودیم. آری؛ برای همین بود که رفتارها آنقدر لطیف شده بودند. با امام بودن یا بهتر بگویم در امام بودن انسانها را لطیف میکند و بدون کوچکترین زحمتی موجب تربیت و اصلاح حالات و اخلاقیات میشود و اربعین مبین همین ادعا ست.
* وقتی اینگونه نگاه میکنیم و به سمت چنین فضایی حرکت میکنیم تمام قواعد سنجش عوض میشود؛ از منظر دنیایی ما همه درگیر ظواهر و قواعد دنیا هستیم و هر کاری میکنیم به سود و زیانش فکر میکنیم، حتی وقتی محبت میکنیم در گوشه ذهنمان به فکر برگشت محبتمان به خودمان هستیم، اما به محض اینکه اسم امام (ع) به خصوص امام حسین (ع) که کلمه «حب الهی» است میآید، قواعد عوض میشود. به همین علت بدون هیچ تبلیغاتی مردم از کشورهای مختلف در یک مسیر واحد در کنار یکدیگر جمع میشوند؛ آنها با خلوص به یکدیگر عشق میورزند. گویی قطعهای از بهشت بر زمین ایجاد شده است؛ بهشتی که اصلیترین خصوصیتش «امنیت» است. در آن فضا دیگر نه دغدغهای هست، نه درگیری و نه خطری! در سفر کربلا چشمانمان را روی هم میگذاشتیم و به راحتی میخوابیدیم، چون میدانستیم در کنار اماممان (ع) هستیم؛ این امام است که محور و مجرای فیض الهی است.
در این نقطه از زمین، مردمانی با فرهنگهای متنوع، جمع میشوند، و با یکدیگر مثل برادر و حتی صمیمیتر از برادر، مسیری را طی میکنند تا به امامشان برسند! آنها همه به یک نقطه نگاه میکنند نه به یکدیگر! یکی از مشکلات فرهنگی ما این است که همواره یکدیگر را نگاه میکنیم تا عیب و ایرادی را بیابیم و بساط نقد را میگسترانیم! به همین دلیل است که محافل و مجالس منتقدان همیشه گرم است. باید همه به یک نقطه و هدف ارزشمند نگاه کنیم و آن امام است. در کنار امام گویی همه چیز و همه کس تجلی خیر میشوند و جز خییر نمیبینند. این چیزی است که حوزه فرهنگ ما کم دارد! چون فضای نیاز به امام پر رنگ نیست. ما در فضایی پر از نقد، بغض و عقده در حال کینهورزی هستیم. اگر به طرف امام برویم همه یکدیگر را دوست خواهیم داشت، این یکی از مهمترین و ارزندهترین پیامهای اربعین بود. در اربعین همه دعوت به خیر میشوند. خیر همان امام (ع) است. جمعیت راهپیمایان اربعین مصداق یک جامعه آرمانی و ایده آل است. نظام دارد، نظامی دقیق، در این آرمانشهر بهترین روش زندگی به نمایش درآمده است. این جامعه اسلامی در فضایی از خیر رشد میکند و امر به معروف تکثیر میشود. اما ما در جامعه معیارمان را منکرپروری گذاشتیم، چرا باید نهی از منکر پررنگتر از امر به معروف باشد! ولی در جامعه اربعین نظامی مبتنی بر خیر و نیکی دارد و مبنای آن امر به معروف است.
* خداوند حاکم بر هستی است و نه تنها ما بلکه همه کشورها را به سمت یک هدف واحد سوق میدهد؛ چه بخواهیم، چه نخواهیم، خداوند ما را حرکت میدهد و کسی هم نمیتواند مانع شود. اما چه قدر زیبا میشود اگر خود را با حرکت الهی هماهنگ کنیم. ما در فرهنگ نیاز به آسمان و فضایی برای نفس کشیدن با معیارهای آسمانی داریم. اصل جنس ما از آسمان است، اما از بد حادثه در عالم دنیا گیر افتادهایم. اصل ما نور ماست، اصل ما در آسمانها ست و جنس آن، از جنس ملکوت الهی است. ما مدام طالب نور هستیم، گاهی زور میزنیم و سعی میکنیم شبیه مفاهیم آسمانی را در دنیا ایجاد کنیم؛ سعی میکنیم باغی زیبا بسازیم که شبیه بهشت باشد! اما باید بدانیم که آن مفاهیم والا از جنس دنیا نیستند!
کاروان اربعین تمام دلها را از دنیا کند و به آسمان برد؛ محبت حاکم در اربعین جنسش آسمانی است، همان عنصری که گمشده ماست و مشکلات فرهنگی ما با نبودش ایجاد شده است. ما دینی را تعریف میکنیم که در آن آسمانش حجیم نیست. چرا باید هنرمندان به مباحث دینی گرایش نداشته باشند؟ کار هنرمند پرواز کردن است، اگر آسمان تمیزی برای پرواز در اختیارش بگذاریم غوغا میکند، اوج میگیرد و ما نمونه آن را زیاد دیدهایم! اما اگر آسمان تمیز را برایش مهیا نکنیم، شیاطین برایش فضا میسازند و آسمان را شبیهسازی کرده و هنرمند را برای پرواز در آن دعوت میکنند و این مشکلی است که ما الان به شدت با آن مواجهایم. گاهی میپرسیم چرا سینمای ما به افول کشیده شده است؟، چرا هنرمندان در حال فاصله گرفتن از دین هستند و یا چرا در مجامع هنری مطرح کردن مباحث دینی سخت است؟ در حالی که روح هنر با جنس دین بسیار هم سنخ است و بالقوه عظیمی در آن وجود دارد.
خداوند در اربعین آسمانی را در حجمی بسیار زیاد، و با نورانیت و شفایفت و درستی ایجاد کرده است؛ در این فضا برای همه جا هست، به قدری عظیم است که هیچ کس جای دیگری را تنگ نمیکند، همه به هم محبت میکنند، یکدیگر را نگاه نمیکنند، چون نگاهشان به سمت خداوند است. همه به خاطر خدا به سمت امام میروند و به همین خاطر به هم محبت میکنند، چون میدانند امامشان محبت کردن را دوست دارد و خدایشان رحمان و رحیم است. راهپیمایی اربعین یک عالم دیگری است، با معیارهای دنیایی قابل سنجش و توصیف نیست، فقط باید رفت و آن فضا و آسمانش را لمس کرد تا فهمید که معنای دعوت به ولایت چیست، در آنجا شکوه ولایت تا حد زیادی قابل درک است. چنین زیبایی و حلاوت عظیمی را هر انسان سالم و صادقی ببیند، محال است آن را پس زند.
* امام حسین (ع) از مکه که حرکت کردند، خود را برای شهادت آماده و مهیا کرده بودند. پس رسیدن به کوفه برایشان مطرح نبود. ایشان حرکت کردند، سرعت گرفتند و به سوی آینده رفتند. او از همه سبقت گرفت و به شتاب به سوی آینده رفت و مسیر حرکت بشر را تا ظهور تبیین کرد. برای همین است که در طول سالیان سال بعد از عاشورا همچنان خون عاشورائیان تازه است و میجوشد، همچنان همه انسانها برای فلاح و رستگاری به او نیازمندند. باید به عاشورا به گونهای بنگریم که در آن تبیین آینده را نتیجه بگیریم. کاروان عاشورا برای آموختن نیست برای همراه شدن است. ما در راهپیمایی شاهد آن بودیم که شور عاشورایی در اربعین به شعور تکامل یافته و این تکامل فرهنگی در طی سالهای آینده به کمال خود خواهد رسید.
سرعت اثر گزاری نور امام (ع) از سالهای گذشته به مرور زیاد شده است. هم نسلهای من وقایع زیادی را به یاد میآورند که خداوند ایجاد کرد و آنان دست خدا را به وضوح در آن رخ دادها دیدند. حدود 36 سال پیش شاهد آن بودیم که با زیاد شدن نور امام (ع) انقلاب پیروز شد؛ و امام خمینی (ع) فرمودند: «انقلاب ما انفجار نور بود» و این اولین تجلی خداوند در شروع حرکت عظیم معاصر به سوی ظهور بود. خداوند بعد از آن با صحنههای پی درپی موجب حیرت همگان شد. در جنگ «خرمشهر را خدا آزاد کرد» و در ماجرای طبس امام (ره) گفتند: «همه ما خواب بودیم و ریگها ماموران خدا بودند». و همچنین در کودتای نوژه، و خیلی از حوادثی که شاهد بودیم اراده الهی را دیدیم. در این اواخر هم در جنگ 33 روزه لبنان، جنگ اول غزه و نیز جنگ دوم غزه و... همه جهانیان شاهد نصرتهای الهی بودند و همه ناباورانه به این حوادث نگاه میکنند. اینها جلوههایی از بیدارگری الهی است. هرچه جلوتر میرویم این جلوههای عظیم را بیشتر میبینیم. خداوند با انقلاب اسلامی ایران برای جهان اسلام مرکزیت ایجاد نمود و به دنبال آن بیداری اسلامی را رقم زد. امام (ره) در وصیتنامهشان خطاب به مردم گفتهاند که از ملت شریف ایران میخواهم فشار تأمین احتیاجات دنیایی را از روی دوش دولت مردان بردارید و اجازه دهید تا دولت فرصت یابد انقلاب را صادر کند و به طرف حکومت واحد جهانی پیش برود. این امید ما است و اراده خداوند؛ انشاء الله.
* «هیچ برگی بیاذن الهی زمین نمیافتد» آیا این اراده خداوند نیست که 20 میلیون انسان از 80 کشور با پیشینه فکری متفاوت، را جمع کرده و به یک راهپیمایی واحد برای رسیدن به هدفی واحد کشانده است؟ آیا خدایی که هیچ برگی بیاذن او زمین نمیافتد این همه حوادث را مدیریت نکرده است؟ دشمنان ترفندهای زیادی را به کار بردند تا چهره اسلام و شیعه را خدشه دار کند ولی چه شد؟ ما همه شاهدیم که روز به روز شیعه سرافرازتر میشود و ایران و رهبری آن مورد توجه قرار میگیرد. گویا شیر جهان اسلام که پیکرهاش به مرور در حال شکل گرفتن است نیاز به روح و مغز دارد. حال با این منظر به جایگاه رهبری بنگریم تا علت نصرتهای پی درپی الهی را از ایشان بفهمیم. اگر این کلام درست باشد، آیا نباید در مورد نوع نگاهمان به رهبری باز نگری کنیم؟ آیا نباید رفتار رهبری را تربیت شده و هم سو شده با برنامه الهی بدانیم. خدایا؛ یاریمان کن تا در این زمان دچار فتنه نشویم و از ولایت فاصله نگیریم.
خداوند در راهپیمایی اربعین جلوههای زیبای شیعه را جار میزند. این تجمع نه تنها هیچ بهرهای از خشونت و نظامیگری ندارد بلکه پر از مهر و محبت و عشقورزی است! تجمعی که نه نظامی است و نه سیاسی، بلکه با حرکتی فرهنگی خود را معرفی و تثبیت میکند، تجمعی فرهنگی که زمینهساز به ظهور رساندن اراده خداوند است. درست است که ما دقیقاً نمیدانیم برنامه خداوند چیست، اما مکلف به تعمق و تفکر هستیم. چیزی که مسلم است برنامهای در پیش روست، پس ما باید خودمان را با آن برنامه هماهنگ کنم.
* به عنوان یک هنرمند موظفم دیدههایم را بیان کنم، یا اثری خلق کنم. من تنها این را میدانم که چه ما برویم و چه نرویم، چه حرکت کنیم و چه ساکن باشیم، خدا برنامه خود را جلو میبرد. اگر من مسئول فرهنگی بودم به جای انجام کارهای فرعی همت میکردم و نه با پول دولت، بلکه با پول خود مردم جاده وسیع و مستقیمی را از مرز کشور خودمان تا خود کربلا میکشیدم و طوری برنامهریزی میکردم که در طول سال همه مردم بتوانند بروند و بهره ببرند.
بیاییم کربلا و نجف را شهرهای کشور همسایه ندانیم و به جای آن بگوییم، «فضایی آسمانی» فضایی وسیع و زیبا و دارای فضل، که میتوان در آن به راحتی به طبقات و ارتفاعات عوالم بالا راه یافت. حسین (ع) همان کسی است که فطرس ملک، فرشتهای که بالهایش را از دست داده بود، به توصیه جبرئیل خود را به قنداقه او مالید و به شفاعت حسین خداوند او را مورد بخشش قرار داد. معتقدم اگر هزاران کار فرهنگی انجام دهیم به اندازه سفر به کربلا تأثیر ندارد. باید امکاناتی فراهم کرد تا همه به راحتی نه فقط در ایام اربعین بلکه در تمام سال خود را به کربلا برسانند. ما نیاز به «آسمان» داریم و اگر نمیتوانیم این آسمان را در کشور خودمان ایجاد کنیم، باید از این فرصت الهی استفاده کنیم، زیرا خداوند آسمان کربلا را برای همه تاریخ و همه نسلها برپا کرده است و ما میتوانیم همواره در آن نفس بکشیم. این یک فرصت خوب برای کسانی است که نگران دین مردم هستند، خداوند این شرایط را در اربعین ایجاد کرده است و ما میتوانیم به سادگی از آن استفاده کنیم؛ ایرانیان، باید جلودار باشند و یادمان نرود که خداوند ایرانیها را دوست دارد و به دلیل همین دوست داشتن از ما انتظار دارد. چه بهتر که خودمان برای همراهی با خداوند پیش قدم شویم.
منبع:تسنیم