از بس كه انتظار كشيديم
نقاشي بهار كشيديم
در چشم خالي از تو شب و روز
تنديسي از سوار كشيديم
هر جا طناب تفرقه ديديم
منصور را به دار كشيديم
گفتند: ناله را اثري نيست
فرياد بي شمار كشيديم
بر دوشمان جنازه خود را
عمري به سان بار كشيديم
ما را ببخش عشق! ز مردي
خود را اگر كنار كشيديم
با اين همه امير! خوشا ما!
دور هوس حصار كشيديم
اما دريغ هيچ نمانديم
از بس كه انتظار كشيديم
«امير عاملي»
منبع:روزنامه کیهان
211005