24 مهر 1400 10 (ربیع الاول 1443 - 59 : 14
کد خبر : ۴۳۸۹۲
تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۵۴
عقیق:علیرضا آل یمین
نزدیکی‌های اربعین که می‌شود، دوستان دور و نزدیک پیام می‌دهند که عازم کربلا هستند و دعا خواهند کرد و نایب الزیاره خواهند بود. این پیغام‌ها و پسغام‌ها آتش حسرت را در دل هر جامانده‌ای شعله ور‌تر می‌کند. امسال بنا داشتم همراه با گروهی از رفقا که سال‌های پیش هم توفیق همراهی شان نصیبم شده بود به بهانه تهیه خبری و گزارشی و تصویری عازم این کربلا شوم. اما تصمیم من کجا و بضاعت و روزیِ اندکم کجا! چند روزی بعد از عاشورا عازم سوریه شدم. باز پیام‌ها از تهران می‌رسید که دوستان در تدارک سفر هستند. امیدوار بودم این بار از حرم حضرت زینب سلام الله علیها برات سفر اربعین کربلا را بگیرم اما انگار تقدیر چیز دیگری بود. چند روزی قبل از اربعین به حلب سفر کردیم و دلمان باز نجف بود و مهیای پیاده‌روی به کربلا. امیدوار بودیم بشود برای تهیه یک مستند از زائران سوری به کربلا برویم اما نشد. هر طور بود تا روزجمعه خودمان را به دمشق رساندیم که در شب و روز اربعین توفیق زیارت حضرت رقیه و حضرت زینب سلام الله علیهما را از دست ندهیم.
شب اربعین در حرم بانوی سه ساله شام مراسمی به همت ایرانی‌ها برگزار شد. در این مدت که به خاکبوس حضرت ملیکه الحسین مشرف شده بودم هرگز حرم مطهرش را آنقدر شلوغ ندیده بودم. زائران ایرانی و افغانی‌های مقیم سوریه دور و بر دختر ستم کشیده  امام حسین را پر کرده‌اند. این دختر سه ساله هزار درد دارد و ما فقط در یکی از آنها با او شریکیم. او و ما هر دو جا مانده‌های کربلایی هرچند صاحب کربلا با سر به دیدار او آمده است. اما هر چه باشد برای دختر هیچ جایی امن‌تر و آسوده‌تر از آغوش پدر نیست. حالا که در این غربت مانده است شاید گاهی با خودش می‌گوید کاش من هم مثل برادر شش ماهه ام در آغوش پدر آرمیده بودم.
گروهی از زائران که از قم به نیابت از حضرت فاطمه معصومه (س) به حرم حضرت ریحانه الحسین مشرف شده بودند پرچم گنبد آسمانی حضرت معصومه را پیشکش آورده بودند. این پرچم‌ها تنها یک تکه پارچه نیستند. پرچم‌ها هزار راز سر به مهر در تار و پودشان دارند. پرچم همیشه یک نشانه است "که ره گم نشود". پنجمین روز ماه صفر همزمان با ایام شهادت حضرت رقیه (س) برای اولین باربر فراز گنبد بارگاه مضجع شریفش پرچم نصب شد. حالا این سه ساله اباعبدالله هم مانند عمویش ابالفضل العباس پرچمدار کربلا در شام شده است.
صبح روز اربعین به سمت زینبیه حرکت کردیم. مسیری قریب به بیست کیلومتر که بخشی از آن اتوبان و بخش دیگر جاده‌ای محلی ست که از میان مزارع و باغات زینبیه عبور می‌کند. وقتی هنوز در شهر دمشق بودیم خودروهای ون که پشت سر هم قطار شده بودند توجه‌مان را جلب کرد. سرنشینان این خودرو اغلب زنان و بچه‌ها بودند و از ظاهرشان و لباس‌های مشکی که به تن داشتند و پرچم‌های یا حسین شان می‌شد فهمید عازم حرم حضرت سیده زینب هستند. به محض ورود به بزرگراه تصویر دیگری پیش چشممان آمد. کسانی که با پای پیاده به سمت زینبه حرکت می‌کردند. نم نم بارانی می‌بارید و زمین خیس شده بود. پیاده‌ها اغلب پا برهنه بودند و پرچمی بر شانه شان بود. پرچمی که از عصر عاشورا کنار علقمه به امانت روی شانه‌های شیعه داده شده است و هرگز بر روی زمین نخواهد افتاد تا صاحب پرچم یالثارات الحسین ندای انا بقیه الله ... سر دهد. زائران پیاده تک تک و گروه گروه و کوچک و بزرگ و پیر و جوان و مرد و زن  به سمت زینبیه می‌رفتند. در مسیری که امن نیست و هر لحظه امکان تیراندازی و انفجار توسط تکفیری‌ها وجود دارد. در این راه حتی مثل مسیرهای منتهی به کربلا،موکب و استراحتگاهی هم نیست، اینجا برای پیاده رفتن سفارشی هم نشده است. گمان می‌کنم این اولین سالی باشد که مردم ،پیاده به زینبیه می‌روند،سال‌های پیش که این مسیر امنیت نداشته است و قبل‌تر هم ... شاید فرهنگ پیاده به زیارت رفتن هم باب نشده بود. اما حالا در این چند سال اخیر که کربلا در ایام اربعین قیامت عاشقان اباعبدالله می‌شود، شیعیان شام هم آرام ننشسته‌اند و دلشان را زده‌اند به راه عاشقی ... و حالا به برکت خاک کربلا نهضت جهانی پیاده‌روی بلندترین صدای شیعه در طول تاریخ و عرض زمین خواهد شد.
در اطراف شهر زینبیه تردد خودروها بیشتر شده است و ایست و بازرسی‌های ارتش و دفاع وطنی جدی‌تر از قبل رفت و آمد ماشین‌ها را کنترل می‌کنند. خودروهای شخصی ون‌ها و اتوبوس‌های مسافرتی پشت سر هم وارد شهر می‌شوند.
به زینبیه که می‌رسیم شهر شلوغ‌تر از همیشه است. موکب‌هایی که چای و شربت به زائران می‌دهند و دسته‌های عزاداری و صدای روضه خوانی،سینه زنی و عطر و بوی عود و اسپند حال و هوای زینبیه را عوض کرده است. همه آدم‌ها به سمت حرم سیده زینب می‌روند. مردها پرچم کلنا عباسک یا زینب به دوش گرفته‌اند و زنها با گریه هایشان دل غمدیده بانوی اربعین را تسلی می‌دهند.
تروریست‌ها هنوز فاصله زیادی با شهر ندارند. اما در چهره زائران که نگاه می‌کنی خبری از ترس و دلهره نیست. خیلی از اینها یک یا چند تن از اعضاء خانواده شان توسط تکفیری به شهادت رسیده‌اند اما همه می‌دانند که آنها رفته‌اند که امروز بساط این حرم گرم باشد و چراغش روشن.
 دسته‌های عزاداری می‌آیند پشت دیوار حرم روضه و نوحه می‌خوانند و تسلیت می‌گویند و می‌روند و بعد دسته‌ای دیگر جایشان را پر می‌کند. هیئت‌های دیگر هم در خیابان منتهی به حرم پشت سر هم منتظر هستند تا نوبتشان شود و نزدیک حرم بیایند. موکب‌ها از کشورهای مختلف آمده اند: لبنان، کویت ،عراق، بحرین، افغانستان و ...
فکر می‌کنم اگر اتفاقات چند سال گذشته رخ نمی‌داد و تعرض سلفی‌ها به حرم سیده زینب نبود امروز در ایام اربعین و غیراز آن اینجا این‌همه شلوغ نمی‌شد و رونق نداشت. ضمن اینکه هنوز هم به دلایل امنیتی محدودیت‌هایی برای سفر زائران به سوریه  وجود دارد. اما با این وجود جمعیت حاضر در زینبیه چشمگیر است. این همه ازتاثیرخون‌هایی است که پای حفظ و حراست از حرم سیده زینب ریخته شده است. و حالا زینبیه شده است دارالشهدای شام. تمام رنج‌ها و سختی‌های این چند سال در شام و عراق به اعتلای پرچم اهل بیت خواهد انجامید ان شاءالله.


منبع:کیهان
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: