جابر ابن عبدالله انصاری و یارانش برای اعلام وفاداری به ساحت مقدّس نبوّت و امامت، انزجار از رژیم ستمگر اموی، اطلاع رسانی و تبلیغ آرمان های عاشورائیان و بیدار ساختن افکار عمومی، در فرصتی مناسب، اوّلین «کاروان زیارتی» را به حرکت درآوردند.
عقیق:ز آنجا که موضوع «زیارت اربعین» و «نخستین زائرانِ» آرامگاه شهدای کربلا، از طریق «عطیّة بن سعد عوفی کوفی» نقل شده، زیبنده است بعد از آشنایی مختصر با جابر بن عبدالله انصاری، به معرّفی وی نیز بپردازیم. 1-جابر وی پانزده سال پیش از هجرت، در مدینه به دنیا آمد. او و پدرش «عبدالله» از پیشتازان اسلام بودند؛ پدرش در جنگ اُحُد به شهادت رسید. جابر از یاران با وفای پیامبر(ص) بود که در ۱۹ غزوه شرکت کرد و احادیث فراوانی از آن حضرت نقل نموده؛ لذا مورد احترام همه فرقه های اسلامی است. وی همواره از مدافعان اهل بیت علیهم السلام به شمار می آمد. جابر سرانجام در سال ۷۸ (۷۴ یا ۷۹) هجری از دنیا می رود و پیکرش در «قبرستان بقیع» دفن می شود. 2-عطیه عطیّه در زمان خلافت امام علی علیه السلام (۳۶ – ۴۰ هجری) در کوفه به دنیا آمد و نامش هم توسّط آن حضرت انتخاب شده است. وی از شیعیان راستین و علمای بزرگ بوده که هماره به نشر معارف قرآنی و اهل بیتی می پرداخت؛ به گونه ای که از سوی عوامل حکومتی بنی امیّه مورد شکنجه و آزار قرار گرفته بود. عطیّه علاوه بر نقل احادیث – به ویژه خطبه فدکیّه فاطمه زهرا(س) – از بزرگ ترین مفسّران بوده و تفسیری در ۵ جلد به نگارش درآورده است.(فرهنگ عاشورا، جواد محدّثی، ص ۱۲۷ و ۱۲۸) آداب زیارت سیدالَشهداء(ع) «ما همراه جابر بن عبدالله انصاری به قصد زیارت قبر امام حسین علیه السلام حرکت کردیم؛ چون به کربلا رسیدیم، جابر نخست در کنار رودخانه فرات «غسل زیارت» نمود و پیراهن پاکیزه ای پوشید (همانند مُحْرِم، دو جامه سفید پوشید) و از کیسه ای عطرش را بیرون آورد (از من درخواست عطر کرد…) سپس لباس و بدنش را خوشبو ساخت و با پای برهنه به جانب قتلگاه حرکت کرد، در حالی که زبانش به نام و یاد الهی مترنّم بود.»(روایت عطیّة بن سعد در منتهی الآمال، ص ۵۳۶ و ۵۳۷) آری، «زیارت» آدابی دارد و «زائر» برای رسیدن به مقام قُرب الهی، بایسته است روح و جسم خویشتن را معطّر و پاکیزه سازد و با زمزمه نام معشوق آرام، آرام در مسیر وصال گام بردارد. وقتی شیعیان زائر و سوگوار به قتلگاه رسیدند، با صحنه های دلخراشی رو به رو شدند؛ قبرهای گمنام، خیمه های سوخته، زمین خون آلود و تفتیده، نیزه ها و شمشیرهای شکسته، همگی بیانگر اوج جنایت یزیدیان و منتهای مظلومیت عاشورائیان بود. رسیدن کاروان امام حسین(ع) به کربلا در اربعین سیدبن طاووس در کتاب لهوف آورده است: «زمانی که اهلبیت حضرت سیدالشهداء (ع) از شام به مدینه برمیگشتند در عراق از کاروان دار خواستند که آنها را از راه کربلا ببرد.یزیدیان در هنگام حرکت به سوی کوفه به اهل بیت امام حسین علیهالسلام اجازه عزاداری نداده بودند؛ از این رو خاندان داغدیده رسالت، پس از ورود به کربلا برای شهیدان خود به عزاداری پرداختند. کاروانیان مجلس عزا به پا داشتند و تا سه روز بدین منوال سپری شد.» شعر- اربعین حسینی از آن ساعت كه خود را ناگزير از تو جدا كردم تو بر ني بودي و ديدي چهها ديدم، چهها كردم گمان بر ماندن و قبر تو را ديدن نميبردم ولي فيض زيارت را تمنّا از خدا كردم تن چاك تو را چون جان گرفتم در برم اما براي حفظ اطفالت، تو را آخر رها كردم ولي هرگز ندادم عجز را ره در حريم دل سخنراني ميان دشمنان چون مرتضي كردم