عقیق: حجت الاسلام والمسلمین جباری در دوره کوتاه مدت امام باقر(ع) شناسی در قم به موضوع «سبک زندگی خانوادگی و اجتماعی» این امام همام پرداخت و گفت: مراد از سیره خانوادگی، نوع، سبک، متد و رفتار معصوم با خانواده است که باید گفت، خانواده اعم از همسر، فرزندان و خویشان است که شامل پدر، مادر و بستگان سببی و نسبی می شود.گزارش هایی از رفتار معصومین(ع) با خویشان برای ما نقل شده است که قابل تأمل است؛ چراکه در تاریخ آمده است که حتی با خویشاوندان معارض خود نیز مدارا می کردند.«سیره اجتماعی»، مفهوم وسیعی را شامل می شود که اعم از سیره سیاسی، فرهنگی، علمی و نوع معاشرت ها می باشد.ما در بحث سیره به دنبال نیل به مجموعه ای از اصول ثابت هستیم تا بتوانیم به هدف برسیم و این اصول، قابل توصیه است شهید مطهری(ره) درباره سیره میگوید سیره یعنی نوع و سبک حرکت معصومین(ع).سیره فرهنگی امام باقر(ع):در روایتی از نبی مکرم اسلام(ص) آمده است: «اِذا ظَهَرَ البدَع فَعَلَی العالِم اَن یُظهَرَ عِلمَهُ/ زمانی که بدعتها ظاهر شدند؛ پس وظیفۀ عالم است که علمش را ظاهر کند» و امام باقر(ع) نیز عالم بوده و لقب باقر العلوم را داشتند و وقتی که فرصت مناسبی نمایان و تشنگی در مردم ایجاد شد، علم خویش را آشکار کردند.شرائط در زمان امام باقر(ع) به گونه ای رقم خورد که حضرت مجال پیدا کردند که علومشان را آشکار کنند و این فرصت در زمان امام سجاد(ع) به دست نیامد.از زمان خلیفه دوم، نقل و کتابت حدیث ممنوع شد و دلیل آن را ترس از اشتغال به حدیث و دوری از قرآن عنوان کردند؛ در حالی که همه می دانند که غرض سیاسی در کار بوده است؛ اما آزادی تدوین، استماع و نقل حدیث از عصر امام محمد باقر(ع) شروع و ادامه پیدا کرد.نکته ای که باید به آن اشاره کرد این است که اگر واقعا دلیل آنها برای جلوگیری از نقل و کتابت حدیث، ترس از دوری از قرآن بوده؛ پس چرا از ابوهریره 5 هزار و عایشه 2 هزار و پانصد حدیث نقل شده؛ در حالیکه برخی از اصحاب پیامبر(ص) همانند: سلمان، ابوذر، جابربن عبدالله، ابو أیوب انصاری و .... نمی توانستند حدیثی نقل کنند؟جلوگیری از نقل و کتابت حدیث تا یک قرن ممنوع بود و عمر بن عبدالعزیز آن را در عصر امام باقر(ع) آزاد کرد.عمر بن عبدالعزیز از سال 99 تا 101 قمری به مدت دو سال و چند ماه حکومت را در دست داشت و در آن زمان سب و لعن امام علی(ع) را ممنوع کرد و دستور داد که روایات رسول اکرم(ص) را بنویسند و مردم از برای شنیدن روایات، شخصیتی بهتر از امام محمد باقر(ع) سراغ نداشتند و خدمت حضرت می رسیدند و امام نیز از این فضا استفاده کرده و به نشر علوم و احادیث پرداختند.یکی از اصولی که در سیره فرهنگی امام باقر(ع) وجود دارد و می توان به آن اشاره کرد، ارجاع و توجه دادن مردم به قرآن است.در روایتی از امام باقر(ع) آمده است که حضرت فرمودند: «إذا حدثتکم بشئ فاسألونی عنه من کتاب الله/ هنگامی که در مورد چیزی با شما صحبت کردم، سوال کنیدکه آیا در قرآن وجود دارد؟».دو نکته در این روایت پیشوای پنجم شیعیان وجود دارد و آن این است که اولا حضرت مردم را به کتاب الهی می دهند و ثانیا تأکید دارند که سخن ما با قرآن در تعارض نیست.در ارشاد شیخ مفید آمده است که از امام باقر(ع) سؤال شد: «و روي عنه عليه السلام أنه سئل عن الحديث يرسله و لا يسنده، فقال(ع): اذا حدثتُ الحديث فلم اسنده فسندي فيه أبي عن جدي عن أبيه عن جده رسول الله صلي الله عليه و آله عن جبرئيل عليه السلام عن الله عزوجل/ و از آن جناب پرسيدند از حديثي به طور ارسال نقل فرمايد و اسناد به كسي ندهد (كه آن حديث چگونه است)؟ فرمود: هرگاه من حديثي گفتم و به كسي مستند نكردم، پس سند من در آن حديث پدرم مي باشد كه او از پدرش از جدش از رسول خدا صلي الله عليه و آله از جبرئيل از خداي عزوجل آن را نقل فرموده است».یک اصل دیگر فرهنگی امام محمد باقر(ع) این بود که حضرت با بدعت ها مقابله کرده و در مقابل آن می ایستادند.*عظمت علمی امام باقر(ع)«ابوحمزه ثمالی» روایت می کند که روزی در مسجد الرسول نشسته بودم که مردی داخل شد مدتی نگذشت که ابوجعفر(امام باقر علیه السلام) نیز وارد مسجد شد، در حالی که جماعتی از اهل خراسان و دیگر بلاد ایشان را همراهی می کردند و از حضرت پرسش هایی راجع به حج می پرسیدند و امام(ع) رفت تا در جایگاه خود بنشیند. مرد دانشمند نیز نزدیک او نشست. من نیز [به دلیل کنجکاوی از پرسش های او] در محلی نشستم که صدایشان را [به خوبی] بشنوم. چند تن از دانشمندان نیز حضور داشتند. وقتی حضرت پرسش های آنان را پاسخ داد، متوجه مرد شد و پرسید: کیستی؟ گفت: من قتادة بن دعامة بصری هستم. امام باقر(ع) پرسیدند: آیا همان فقیه اهل بصره نیستی؟ گفت: آری. ابوجعفر(علیه السلام) فرمود: وای بر تو ای قتاده! به درستی که خداوند بلند مرتبه و بزرگ دسته ای از آفریدگان خود را آفرید و آنان را حجت بر دیگر آفریدگان قرار داد. آنان «اوتاد» روی زمین هستند که برابر پروردگارشان ثابت قدم و برگزیدگان علم الهی می باشند که خدا آنان را پیش از آفریدن انسان ها برگزید و در سایه سار عرش خود جای داد.قتاده مدتی طولانی سکوت کرد و سر فرو افکند. پس گفت: پروردگار تو را آرامش بخشد. به خدا قسم که من پیش روی بسیاری از دانشمندان نشسته ام و حتی ابن عباس را هم درک کرده ام، ولی هرگز این گونه که در محضر شما مضطرب و پریشانم، نزد هیچ کدام آن ها نبوده ام. سپس گفت: اکنون بفرمایید حکم پنیر چیست؟ امام باقر(ع) لبخندی زد و فرمود: سؤالت فقط همین بود؟ پاسخ داد: همه را اکنون فراموش کرده ام. امام فرمود:[خوردن آن] اشکالی ندارد.عبدالله بن عطاء مکي مي گويد: «ما رايت العلماء عند احد قط اصغر منهم عند ابي جعفر محمد بن علي بن الحسين (عليه السلام) و لقد رايت الحکم ابن عتيبه مع جلالته في القوم بين يديه کانه صبي بين يدي معلمه/ نديدم دانشمندان را نزد هيچکس که کوچکتر و کم قدرتر باشند همچنانکه در نزد ابي جعفر محمد بن علي بن الحسين (ع) هستند و من خود ديدم حکم بن عتيبه را با آن مرتبه اي که در ميان مردم داشت، در برابر آن جناب همچون کودکي بود که پيش روي استاد خود نشسته باشد «و کان جابربن يزيد الجعفي اذا روي عن محمد بن علي (ع) شيئا قال حدثني وصي الاوصياء و وارث علوم الانبياء محمد بن علي بن الحسين (عليه السلام)/ و جابربن يزيد جعفي (با آن علم و دانشي که داشت) هرگاه مطلبي از آن حضرت نقل مي کرد، مي گفت براي من حديث کرد وصي اوصياء وارث علوم انبيا محمد بن علي بن الحسين (عليه السلام).ابو نعیم اصفهانی از علمای أهل سنت متوفاى سال ۴۳۰ هـ در کتاب حلیة الأولیاء می نویسد: «محمد بن علی الباقر: و منهم الحاضر الذاکر الخاشع الصابر أبو جعفر محمد بن علی الباقر کان من سلالة النبوة و ممن جمع حسب الدین/ و از ایشان است حاضر ذاکر فروتن صبر پیشه ابو جعفر محمد بن علی باقر؛ او از سلاله نبوت بود و از کسانی که جمع کرده است بین حسب دین و نسب».*سیره اجتماعی امام باقر(ع)یکی از بخش های سیره اجتماعی حضرت، آداب معاشرت ایشان است و اگر امروز جامعه به این آداب عمل کند، روابط عطوفانه و مهربانانه و مشکلات از بین خواهد رفت و ارتباطات اجتماعی در میان افراد بیشتر خواهد شد.امام باقر علیهالسلام فرمود: «اما علمت ما فی المصافحة، ان المؤمنین یلتقیان فیصافح احدهما صاحبه فما تزال الذنوب تتحات عنهما كما یتحات الورق عن الشجر و الله ینظر الیهما حتی یفترقان/ آیا نمیدانی كه مصافحه (نهادن دست محبت در دست دوستان و مؤمنان) چه ارزشی دارد؟ مؤمنان هر گاه با یكدیگر مصافحه كنند و دست دوستی بفشارند، گناهانشان همانند برگهای درخت فرو میریزد و در منظر لطف خدایند تا از یكدیگر جدا شوند.» (اصول کافی، ج 2، ص 179)حضرت در برخوردهای اجتماعی تلاش می کردند که این نوع برخوردهای به ظاهر کوچک را رعایت کنند و حضور در مراسم های اجتماعی همچون تشییع جنازه، عیادت از مریض و ... از دیگر رفتارهای اجتماعی حضرت بوده است.زراره گوید: امام باقر(ع) برای تشییع جنازهی مردی از قریش، حضور یافت و من هم با ایشان بودم. در میان جمعیت تشییع کننده عطاء نیز حضور داشت. در این میان، زنی از مصیبت دیدگان فریاد و ناله بر آورد. عطاء به زن مصیبتزده گفت: یا ساکت میشوی، یا من بازخواهم گشت! و در این تشییع، شرکت نخواهم جست. اما، آن زن ساکت نشد و به زاری و افغان ادامه دارد. و عطاء هم بازگشت و تشییع را ناتمام گذاشت. من برای امام باقر (ع) قضیهی عطاء را باز گفتم (و در انتظار عکسالعمل امام بودم). امام فرمود: به راه ادامه دهیم و جنازه را همچنان تشییع کنیم؛ زیرا اگر بنا باشد که به خاطر مشاهدهی یک عمل اشتباه و سر و صدای بیجای یک زن، حقی را کنار بگذاریم (و به وظیفهی اجتماعی خود نسبت به مؤمنی عمل نکنیم) حق مسلمانی را نادیده گرفتهایم.زراره گوید: پس از تشییع، جنازه را بر زمین نهادند و بر آن نماز خواندیم و مراسم تدفین ادامه یافت. در این میان، صاحب عزا پیش آمد، از امام باقر (ع) سپاسگزاری کرد و به ایشان عرض کرد: شما توان راه رفتن زیاد را ندارید، به همین اندازه که لطف کرده و در تشییع جنازه شرکت کردهاید، متشکریم و اکنون باز گردید! زراره میگوید: من به امام گفتم: اکنون که صاحب عزا به شما رخصت بازگشت داده، بهتر است باز گردید؛ زیرا من سؤالی دارم که میخواهم از محضرتان استفاده کنم. امام فرمود: به کار خود ادامه بده، ما با اجازهی صاحب عزا نیامدهایم تا با اجازهی او باز گردیم. تشییع جنازهی یک مؤمن، فضل و پاداشی دارد که ما به خاطر آن آمدهایم. به هر مقدار که انسان به تشییع ادامه دهد و به مؤمن حرمت نهد، از خداوند پاداش میگیرد.مدارای حضرت با افراد، نوع برخورد حضرت با افراد اهانت کننده، کار و تلاش اقتصادی حضرت، همراهی با کارگر و .... از دیگر فعالیت های اجتماعی امام باقر(ع) بوده است. منبع:حوزه