گفتار پیرامون اهمیت، آثار و احکام وصیت
وصیت، کاری را پیشاپیش از دیگران خواستن است. در فارسی به آن سفارش میگویند. برخلاف تصور عمومی، وصیت تنها در امور مادی و دنیوی نیست، بلکه وصیت، شامل امور معنوی و اخلاقی و مانند آن نیز می شود. از اینرو وصیت پیامبران با فرزندان خویش، بقای بر دینداری و توحید و عمل به آموزههای اخلاقی و هنجاری است.
عقیق: حسن صادقیفرد
در وصیت پیامبر(ص)، اطاعت از ولایت علوی و در وصیت امیرمؤمنان علی(ع) سفارش به تقوا و نظم و در وصیت امام صادق(ع) سفارش اکید به انجام فرایض بویژه نماز شده است. اینها تنها نمونههایی از وصایای پیامبران و پیشوایان دین و دنیاست.
نویسنده در مطلب حاضر به بیان اهمیت، آثار و احکام وصیت پرداخته است.
برخی بر این باورند که وصیت بر کسی است که پایش لب گور است و یا اینکه وصیت کردن مرگ را پیش میاندازد. چنین باورهای غلط، موجب شده که وصیت جایگاه واقعی خود را از دست دهد؛ درحالی که وصیت، نشانه اهتمام شخص به آیندهای است که خود رقم زده و آرزوها و خواستههایی است که خود طلب کرده و یا به دست آورده و خواهان حفاظت بر آن است یا خواهان دستیابی آیندگان به این هدف اصلی و اساسی اوست.
هرکسی در زندگی هدفی دارد؛ هرچه این هدف بلندتر و والاتر باشد، امکان دسترسی در مدت کوتاه عمر، سختتر و دشوارتر میشود. از اینرو، باتوجه به همت بلندی که شخص دارد، گامهایی را در این راه برمیدارد، ولی از همان آغاز راه، باتوجه به شناخت از مدت کوتاه عمر و یا حوادث و رخدادها، میداند که شاید این هدف در کوتاه مدت تحقق نیابد، از اینرو، وصیت میکند تا دیگران این راه را ادامه دهند و یا اگر به هدفی رسید و میبایست همچنان این مسیر پیموده شود، به آیندگان وصیت می کند تا آن را انجام دهند. اینجاست که مسئله وصیت، ارزش و اهمیت واقعی خود را نشان میدهد.
در سنت و سیره پیامبر(ص) بارها به مسئله وصیت توجه و عمل شده است. آن حضرت که اسوه حسنه (احزاب، آیه21) و الگوی خدایی برای بشریت است، از همان آغاز حرکت انقلابی خویش، حضرت امیرمؤمنان علی(ع) را وصی خویش قرار داد تا ایشان همان راه را ادامه دهد و توحید و اسلام را جهانی سازد و به گوش همگان و نسلهای آینده برساند. در سیره پیامبر(ص) گزارش شده که ایشان پس از ابلاغ علنیسازی حرکت اسلام، مهمانی ترتیب میدهد و از خویشان خود دعوت میکند. در همین مهمانی پیامبر(ص) از حاضران سؤال کرد: چه کسی از شما مرا در این راه کمک میکند تا برادر و وصی و نماینده من در میان شما باشد؟
از میان همه اقوام و خویشان حاضر در این مهمانی فقط علی پاسخ داد: ای پیامبر خدا! من تو را در این راه یاری میکنم.
پیامبر بعد از سه بار تکرار سؤال و شنیدن همان جواب فرمود: ای خویشاوندان و بستگان من، بدانید که علی برادر و وصی و جانشین پس از من در میان شماست.
انسانی که هدفی بزرگ دارد، نیازمند کسی است که این هدف بزرگ و والا را پیگیرد و به مقصد و مقصود برساند. همچنین حفاظت و حمایت از دستاوردهای مادی و معنوی نیز نیازمند دیگرانی از آیندگان است تا این راه را ادامه دهند و بر اصول و اهداف شخص باقی بمانند.
از آنجایی که جهان، جایگاه رفتن نه ماندن است، باورمندان به این اصل، در زندگی خویش آن را نهادینه میسازند و همه رفتار خویش را بگونهای سامان میدهند تا خود را برای آخرت آماده سازند. آمادگی برای رفتن و ساختن ابدیت، همان مفهوم واقعی تقواست؛ زیرا تقوا به معنای وقایه و نگهداری از خشم الهی است؛ زمانی که شخصی خود را در مسیر کمالی قرار نمیدهد و زندگی کوتاه دنیا را فرصت استثنایی برای شدن ابدی نمیشمارد، از مسیر حق خارج شده و به امور پست و بیپایه دل خوش میدارد. اینگونه است که مسیر انحرافی میرود و خشم خداوند را بر خود میخرد و از تقوا بیرون میرود.
اما انسان باورمند به فلسفه وجودی آفرینش و فرصت کوتاه عمر، خود را برای ابدیت آماده میسازد. لذا همه چیز را در مسیر شدنهای کمالی به کار میگیرد و از هر آنچه او را از این هدف دور میسازد، پرهیز میکند و اینگونه است که تقوا را برای خود رقم میزند. از جمله نشانههای تقوای عملی، وصیت به دیگران است تا از مالی که فراهم آورده و اندوخته در مسیر کمالی استفاده شود و از دستاوردی عملی و معنوی که در زندگی به دست آورده، حفاظت شود و یا به سمت آن هدف نهایی حرکت ادامه یابد.
بنابراین، یکی از نشانههای تقوای عملی، وصیت در ابعاد مختلف به دیگران است تا در آینده مال و ثروت به درستی در مسیر شدنهای کمالی استفاده شود و نیز دستاوردهایی که در طول عمر فراهم شده، حفاظت و مورد بهرهبرداری کامل از سوی آیندگان قرار گیرد؛ چرا که وصیت در لغت به معنای پیشاپیش از دیگری، عمل به چیزی خواستن است. بر این اساس، اگر کسی با دیگری عهد و پیمان بندد که در آینده کاری را برای او انجام دهد، آن شخص را وصی میشمارند.
کسی که وصیت میکند، با وصیت خویش نشان میدهد تا چه اندازه به هدف و راهی که در پیش گرفته اهتمام میورزد و چرا خواهان حفاظت بر آن است؟ همین اهتمام به هدف اصلی زندگی و سفارش دیگران به استمرار یا حفاظت بر آن همان تقوای عملی ست. (بقره، آیه 180)
در اهمیت و ارزش وصیت همین بس که خداوند در آیه 12 سوریه نساء سفارش اکید میکند که هر شخص مسلمان وصیت کند. این وصیت در مسایل خاص از جمله دین و بدهکاری، تقسیم و توزیع اموال پس از مرگ و مانند آن ضروری است؛ زیرا حقالناس خیلی مهم و اساسی است و از جمله گردنههای روز قیامت، حساب و کتاب آن میباشد.
درباره زمان وصیت نیز هر چند که در آیاتی از قرآن، هنگام فرا رسیدن مرگ و پیدایش آثار آن، مطرح میشود (بقره، آیات 132 و 133 و 180؛ مائده آیه 106) ولی انسان هرگز نباید وصیت را به تأخیر بیندازد، زیرا مرگ، خبر نمیکند. بنابراین، هر کسی نسبت به اموری مهم و اساسی در زندگی خویش از جمله بدهکاریها، سفارشهای مادی و معنوی، وصیت کند و کسانی را بر این وصیت گواه گیرد. لازم است انسان در اولین فرصت، اقدام به تهیه و نگارش وصیت کند و منتظر دوران پیری نشود و چه بسا با امروز و فردا کردن، فرصتها را از دست بدهد.
احکام وصیت
وصیت در اصطلاح فقهی به معنای تملیک چیزی به دیگری، پس از مرگ خویش میباشد. (تحریرالاحکام، ج3، ص 310)
البته وصیت از جمله عقود است. از این رو نیازمند ایجاب و قبول است. به این معنا که وصیتکننده، کسی ر ا وصی خود معرفی میکند و وصی، این وصیت را میپذیرد تا بر اساس آنچه وصیت شده عمل کند. بنابراین، وصی میتواند وصیت را رد کند و مالی که وصیت شده را نپذیرد.
از آثار فقهی وصیت، انتقال مالکیت است. به این معنا که از اسباب مالکیت در اسلام، وصیت است. پس شخص میتواند بخشی از مال خویش را از طریق وصیت به دیگری البته پس از مرگ منتقل کند؛ زیرا تا زمانی که شخص وصیتکننده نمرده است، این مالکیت ثابت نیست. (بقره، آیه 180)
در آیات قرآنی بر ارزش حقوقی وصیتهای میت تاکید کرده است. از جمله این آیات میتوان به آیات 180 و 181 سوره بقره و 11 و 12 سوره نساء و 106 سوره مائده و نیز 6 سوره احزاب اشاره کرد.
البته مالکیت وارثان از ارث، منوط به تنفیذ وصیت میت با پرداخت دیون و بدهکاری او میباشد. اگر شخص وصیت کرده که بدهکاری دارد، میبایست پس از پرداخت بدهکاری او، به تقسیم اموال در میان وارث اقدام کرد. (نساء، آیات 11 و 12)
از آیه 6 سوره احزاب نیز به دست میآید که تقسیم ارث در میان وارثان پس از عمل به وصیت و پرداخت بدهکاری است. (زبده البیان، ج 2، ص810) پس واجب است تا پیش از تقسیم ارث، بر اساس وصیت عمل شود یا بدهکاری او داده شود و سپس به تقسیم ارث میان وارثان اقدام گردد. (نساء، آیات 11 و 12)
به هر حال، وصیت یکی از اسباب مالکیت است و پرداخت و انتقال مال به سبب وصیت، امری قانونی و دارای نفوذ است. (بقره، آیه 180)
بر اساس آموزههای قرآنی و روایات معتبر، وصیت کردن از جمله واجبات مسلمانی است. در روایات سفارش اکید بر وصیت کردن شده است.
در صورتی که علائم مرگ در انسان ظاهر شود و اموال مردم یا حقوق الهی بر گردن او باشد، واجب است وصیت کند که اموال مردم را به صاحبانش بدهند و نماز، روزه، خمس، زکات، حج و سائر حقوق الهی که بر عهده او بوده و ادا نکرده را انجام دهند.
بدیهی است این گونه اموال (حقوق مردم و حقوق الهی) از اصل مال میت برداشته میشود و بدهیها داده میشود و مابقی اموال بین ورثه تقسیم میشود.
انسان میتواند برای امور مستحبی و خیرات هم وصیت کند، مثلا مقداری را صرف ساختن مدرسه یا مسجد یا کمک به بیبضاعتها، انجام حج مستحبی، برگزاری مراسم روضهخوانی برای حضرت اباعبدالله(ع) و دیگر امور بنمایند. در صورتی که ورثه راضی نباشند وصیت به امور مستحبی از ثلث اموال میت برداشته میشود و اگر راضی باشند میتوان از اصل مال کم کرد گرچه از ثلث بیشتر باشد. در وصیت، باید شخصی را به عنوان وصی انتخاب کند که بعد از مردن، امور مذکور را انجام دهد.
از شرایط وصیت این است که شخص وصیتکننده، نیازهای فرزندان و وارثان ضعیف را در نظر بگیرد (نساء، آیه 9) و کاری نکند که آنان به مشکل افتند. این در حالی است که برخی نه تنها در اندیشه فرزندان نیستند، بلکه همه اموال خویش را انفاق میکنند. در شأن نزول آیه فوق آمده است که برخی در کنار محتضر حاضر شده و میگفتند: فرزندان تو در برابر خداوند هیچ سود و فایدهای ندارند؛ پس تمام اموال خودت را در راه خدا انفاق نما (کنز العرفان، ج 2، ص 108) همانگونه که انفاق همه اموال، کار غلطی است، وصیتهای غیرمتعارف نیز معتبر نیست (بقره، آیات 180 تا 182) زیرا وصیتکننده تنها میتواند در ثلث مال خود وصیت کند و در بیشتر از آن اثم و جنف میباشد و اعتباری ندارد. (تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 161، حدیث 539) بر این اساس، وصیتکننده میبایست مراعات حد متعارف و عدالت کرده و از هرگونه ستمگری در وصیتهای مالی پرهیز نماید. (بقره، آیه 180) خداوند در این آیه بر واژه معروف تاکید میکند؛ زیرا معروف چیزی است که اهل فهم و درک آن را بشناسند و در آن هیچ ظلم و ستمی انجام نگیرد. (مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 483 پس هر چیزی که عقل و عقلا و شریعت نمیپسندد در وصیت نیاورد.
البته وصی هم نمیبایست به وصیتهای غیرعادلانه عمل کند (بقره، آیات 180 و 181) و تنها به معروف و وصیتهای عادلانه لازم است عمل نماید. (بقره، آیات 181 و 182)
اگر وصیتکننده در هنگام وضعیت ستم و تضییع حقوق وارثان میکند، میبایست او را وادار به تغبیر وصیت و اصلاح آن کرد (بقره، آیه 182) چرا که هرگونه جنف یعنی ستم و جور (مجمع البحرین، ج1،ص412) و نادیده گرفتن حقوق برخی از بازماندگان و خارج شدن از حد اعتدال و معروف و یا وصیت بیش از ثلث (یک سوم) از مال جایز نیست و این گناهی است که میبایست ترک کرد و با تغییر و اصلاح و وادار کردن وصیتکننده به تغییر آن از هرگونه نزاع جلوگیری کرد. (کنز العرفان، ج 2 ص 92)
همچنین وصیت به منکرات از سوی میت موجب جواز تغییر و عمل نکردن به آن است (بقره، آیه 182) از این رو امام صادق(ع) میفرماید اگر دستور به ساخت آتشکدهای یا ساختن شراب دهد، برای وصی انجام آن وصیت جایز نیست و نمیبایست به آن عمل کرد. (تفسیر نورالثقلین، ج1، ص161، حدیث 540)
حکم تغییر در وصیت
از نظر آموزههای قرآنی، هرگونه تغییر و تبدیل در وصیت، کاری حرام و گناه است (بقره، آیات 180 تا 182) ولی در صورتی که محتضر یا موصی وصیتی غیرعادلانه و غیرمتعارف انجام میدهد، میتوان او را وادار به اصلاح و تغییر کرد و در صورت وجود وصیتهای غیر عادلانه و غیرمتعارف، مانند انفاق بیش از یک سوم از اموال، میتوان این وصیت را تغییر داد و وصی میت دارای این حق ولایت الهی است که اینگونه وصیتنامههای غیرمتعارف و غیرعادلانه را تغییر دهد. (همان)
بنابراین هرچند هرگونه تغییر و تبدیل وصیت پس از شنیدن آن از وصیتکننده، گناه و حرام است، ولی در صورتی که غیرعادلانه و یا غیرمتعارف باشد، این تغییر و تبدیل از سوی وصی گناه حساب نمیشود.
از آیات پیش گفته حتی به دست میآید که اگر ترس از انحراف وصیتکننده در وصیت خود بر اساس حق وجود داشته باشد، وصی میتواند در آن تصرف کرده و تغییر دهد. از امام صادق(ع) روایت است که مثلا وصیتکننده اگر بیش از ثلث مال وصیت کند، از حد اعتدال و عدالت خارج شده است و میتوان آن را تغییر داد (علل الشرایع، ج2، ص 567؛ نورالثقلین، ج 1، ص 161، حدیث 539)
البته تمایل بعضی از ورثه در تغییر اینگونه وصیتها، شرط است و همین درخواست و تمایل آنان میتواند موجبی برای جواز تغییر در وصیتهای غیرعادلانه و غیرمتعارف شود. (تفسیر قمی، ج 1، ص 65؛ نورالثقلین، ج 1، ص 161، حدیث 540)
به هر حال، وصیت در یک سوم اموال در راه خدا (نساء آیه 9 و نیز کنز العرفان، ج 2، ص 108) یا برای موالیان و دوستان دینی (احزاب، آیه 6 و زبده البیان، ج 2، ص 810) جایز است. البته پیش از نزول آیات ارث، خداوند در آیه 240 سوره بقره، لازم دانسته بود تا هزینه یک سال همسران وصیت شود؛ اما پس از نزول آیات ارث، این حکم برداشته شد؛ زیرا پیش از این همسران در جاهلیت چیزی از شوهران به ارث نمیبردند و حتی نفقه یک سال را هم نداشتند. گام اول تغییر با وجوب نفقه یک سال برداشته شد و گام دوم، ارثی برای همسر از مال شوهر واجب و فرض شد و همسر در کنار فرزندان از حق ارث برخوردار شد. (نگاه کنید: مجمعالبیان، ج 1 و 2، ص 602 و تفاسیر دیگر)
برای اینکه هیچگونه تغییر و تبدیلی در وصیت انجام نگیرد، خداوند لازم دانسته تا شاهدانی عادل بر وصیت بويژه در سفر گرفته شود (مائده، آیه 106)
هر انسان مسلمان محتضر، میبایست دو عادل مسلمان را نزد خود بخواند تا به ایشان وصیت نماید و شاهدان، این وصیت را آنگونه که شنیده و دیدهاند به دیگران منتقل کنند تا بر اساس آن عمل شود. (همان)
لازم به یادآوری است که پرداخت دیون و بدهکاریهای میت نیازمند وصیت از سوی او نیست، ولی اگر انسان به آن وصیت کند بهتر است تا دیونی بر گردن او از حقالناس نماند. (نساء، آیات 11 و 12)
وصیت دینی
اخلاقی و سیاسی
وصیت اختصاص به حوزه امور مادی و مالی ندارد. چنانکه از آیات قرآنی به دست میآید، وصیت در جانشینی، سفارش به دین و دینداری، مسائل و آداب اخلاقی و رفتاری و مانند آن نیز انجام میشود.
خداوند در آیات 132 و 133 سوره بقره گزارش میکند که حضرت یعقوب(ع) این چنین وصیت کرد: و ابراهیم و یعقوب، پسران خود را به همان آیین سفارش کردند و هر دو در وصیتشان چنین گفتند: «ای پسران من، خداوند برای شما این دین را برگزید، پس البته نباید جز مسلمان بمیرید.» آیا وقتی که یعقوب را مرگ فرا رسید، حاضر بودید؟ هنگامی که به پسران خود گفت: «پس از من، چه را خواهید پرستید؟» گفتند: «معبود تو و معبود پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق- معبودی یگانه- را میپرستیم و در برابر او تسلیم هستیم.»
علامه طبرسی در ذیل آیه مینویسد: از جمله درسها و پیامهای انسانساز این آیه شریفه این است که مردم را به وصیت شایسته و بایسته پیش از فرا رسیدن مرگ، رهنمون میشود و روشن میسازد که زیبنده است انسان با ایمان وصیت کند و در وصیت خود نیز، ضمن رعایت حقوق خدا و خلق خدا، بر توحیدگرایی و تقواپیشگی و فرمانبرداری از خدا تاکید نماید. (مجمع البیان، ذیل آیه) در طول تاریخ وصیتهای زیادی در حوزه مسائل سیاسی و اجتماعی و اخلاقی از پیامبران و عالمان نقل شده است. از جمله وصیتهای معروف سیاسی پیامبر(ص) وصیت به اطاعت از امیرمؤمنان(ع) به عنوان امام و خلیفه و اولواالامر و قرآن و عترت است که در کتابهای تاریخی نقل شده است.
کتاب سلیم بن قیس (از تابعین)، تحقیق محمدباقر انصاری، ص 325؛ الاحتجاج طبرسی، ج 1، ص 223؛ بحارالانوار مجلسی: ج 31، ص 425 و ج 36، ص 277.
منبع:کیهان