عرض كرديم: از اين چيزها با خود نداريم. حضرت فرمودند: مگر نمىدانيد كه بيمار از اين كه چيزى برايش ببرند، آرامش مىيابد.
عقیق: يكى از دوستداران امام جعفر صادق(ع) گويد: يك نفر از ياران حضرت بيمار شد و ما عدهاى از ياران امام براى عيادت او بيرون رفتيم. در راه با حضرت صادق(ع) روبرو شديم. از ما پرسيدند: كجا مىرويد؟ عرض كرديم به عيادت فلانى میرويم. فرمودند: بايستيد. ما ايستاديم. حضرت فرمودند: آيا سيبى، بهى، تُرنجى، كمى عطر يا قطعهاى عود با يكى از شما هست؟ عرض كرديم: از اين چيزها با خود نداريم. حضرت فرمودند: مگر نمىدانيد كه بيمار از اين كه چيزى برايش ببرند، آرامش مىيابد. متن حدیث: محمد بن يعقوب ، عن محمد بن يحيى ، عن موسى بن الحسن ، عن الفضل بن عامر أبي العباس ، عن موسى بن القاسم ، عن أبي زيد ، عن مولى لجعفر بن محمد ، قال : مرض بعض مواليه فخرجنا إليه نعوده [ ونحن عدة من موالي جعفر فاستقبلنا جعفر في بعض الطريق فقال لنا : أين تريدون؟ فقلنا : نريد فلانا نعوده ، فقال لنا : قفوا ، فوقفنا ، فقال : مع أحدكم تفاحة ، أو سفرجلة ، أو اترجة ، أو لعقة من طيب ، أو قطعة من عود بخور؟ فقلنا : ما معنا شيء من هذا ، فقال : أما تعلمون أن المريض يستريح إلى كل ما أدخل به عليه؟! پی نوشت: «وسائل الشیعه،جلد 12،صفحه 427» منبع:مشرق 211008