هيچ بندهاى برايم چهار چيز را تضمين نمىكند، مگر اين كه او را به بهشت در مىآورم: زبان فرو بندد و آن را جز بدانچه به وى مربوط است، نگشايد؛ دل خويش را از وسواس حفظ كند، آگاهى من از او و اين را كه او در زير نگاه من است، پاس بدارد و نور ديدهاش، در گرسنگى باشد.
عقیق:امام على عليهالسلام: در حديث معراج: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلّم در شب معراج، از پروردگار خود خواست و چنين گفت: پروردگارا ! مرا به كارى راه نماى كه با آن به تو نزديك شوم. فرمود: شبت را روز، و روزت را شب بدار . پرسيد: پروردگارا! چگونه چنين توان كرد؟ فرمود: خواب خويش را نماز، و خوراك خود را گرسنگى قرار بده.
اى احمد! به عزّت و جلالم سوگند، هيچ بندهاى برايم چهار چيز را تضمين نمىكند، مگر اين كه او را به بهشت در مىآورم: -زبان فرو بندد و آن را جز بدانچه به وى مربوط است، نگشايد؛ -دل خويش را از وسواس حفظ كند؛ آگاهى من از او و اين را كه او در زير نگاه من است، پاس بدارد؛ و نور ديدهاش، در گرسنگى باشد. اى احمد! كاش، شيرينىِ: گرسنگى، سكوت، خلوت و آنچه را از آن به ارث بردهاند، چشيده بودى! پرسيد: پروردگارا ! ارث گرسنگى چيست؟ فرمود: حكمت، حفظ دل، تقرب به خداوند، اندوه دائم، كم هزينگى براى مردم، حقگويى، و اهمّيت ندادن به اين كه در گشايش و آسانى مىزيد يا در سختى و دشوارى.
اى احمد ! آيا مىدانى با كدام حالت و وقت، بنده به من تقرّب مىجويد؟ گفت: نه، اى پروردگار! فرمود : آن هنگام كه گرسنه يا در حالت سجده باشد.
متن حدیث:
الإمام عليّ عليهالسلام في حَديثِ المِعراجِ: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله و سلّم سَأَلَ رَبَّهُ سُبحانَهُ لَيلَةَ المِعراجِ فَقالَ : . . . يا رَبِّ ، دُلَّني عَلى عَمَلٍ أتَقَرَّبُ بِهِ إلَيكَ .
قالَ: اِجعَل لَيلَكَ نَهاراً ونَهارَك لَيلاً . قالَ: يا رَبِّ ، كَيفَ ذلِكَ؟ قالَ: اِجعَل نَومَكَ صَلاةً ، وطَعامَكَ الجوعَ . يا أحمَدُ ، وعِزَّتي وجَلالي ، ما مِن عَبدٍ ضَمِنَ لي بِأَربَعِ خِصالٍ إلاّ أدخَلتُهُ الجَنَّةَ : يَطوي لِسانَهُ فَلا يَفتَحُهُ إلاّ بِما يَعنيهِ ، ويَحفَظُ قَلبَهُ مِنَ الوَسواسِ ، ويَحفَظُ عِلمي ونَظَري إلَيهِ ، ويَكونُ قُرَّةُ عَينَيهِ الجوعَ . يا أحمَدُ ، لَو ذُقتَ حَلاوَةَ الجوعِ وَالصَّمتِ وَالخَلوَةِ ، وما وَرِثوا مِنها . قالَ: يا رَبِّ ، ما ميراثُ الجوعِ؟ قالَ: الحِكمَةُ ، وحِفظُ القَلبِ ، وَالتَّقَرُّبُ إلَيَّ ، وَالحُزنُ الدّائِمُ ، وخِفَّةُ المُؤنَةِ بَينَ النّاسِ ، وقَولُ الحَقِّ، ولا يُبالي عاشَ بِيُسرٍ أم بِعُسرٍ . يا أحمَدُ ، هَل تَدري بِأَيِّ وَقتٍ يَتَقَرَّبُ العَبدُ إلَيَّ؟ [ قالَ: لا ، يا رَبِّ ] . قالَ: إذا كانَ جائِعاً أو ساجِداً .