سرفصل نهضت آن حضرت (ع) را حقمداري تشکيل ميدهد که حقمداري اگر بخواهد تجلّي کند به صورت عقل و عدلمداري ظهور ميکند.
عقیق: نهضت سالار شهيدان حسينبنعليبنابيطالب (ع) برابر با هويت انسان کامل يعني امام معصوم (س) سامان پذيرفت. انسانِ کامل, حقمدار است و اگر قيام و نهضتي داشته باشد در مدار عقل و عدل سامان ميپذيرد. حقمداريِ انسان کامل را از آن بيان نوراني که درباره عليبنابيطالب (س) آمده است ميتوان استفاده کرد که «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُمَا دَارَ»[1] علي (ع) از آن جهت که الگوي انسان کامل معصوم (ع) است بيانگر حقيقت همه معصومان اهل بيت عليهم السلام خواهد بود يعني حسينبنعلي(س) هم «يَدُورُ مَعَ الْحَقِ حَيْثُمَا دَارَ» اين مطلب اول.
مطلب دوم آن است که اين حقّي که اميرالمؤمنين (ع) در مدار آن ميگردد يا آن حق در مدار علي (ع) دور ميزند حقّ فعلي است نه ذاتي. در قرآن کريم حق گاهي بر ذات اقدس الهي اطلاق ميشود: «ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ»[2] اين حق همان حقيقت بسيط نامتناهي است که مقابل ندارد و اگر احياناً باطل در مقابل آن قرار ميگيرد آن باطل, عدم مَلکه نيست بلکه به معناي عدم و نيستي است و بطلان آن مربوط به صنم و وثن و مانند آن است آن حق که معناي هستيِ محض است مقابلش فقط عدم است اگر چيزي مقابل آن حق بود تقابلش به نحو تناقض است نه عدم و ملکه اما اين حقّي که انسان کامل در مدار اوست يا آن حق در مدار انسان کامل است اين حقّ فعلي است; يعني فعل خداست. در سوره مبارکه «آلعمران» و مانند آن آمده است: «الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ»[3] پس يک حق است به معناي ذات خدا که در دسترس احدي نيست يک حق است به معناي فعل خدا که صادر از خدا يا ظاهر از خدا سبحانه و تعالي است «الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ» و اميرالمؤمنين (ع) و انسان کامل عليهم السلام يعني معصومان در مدار اين حق ميگردند «الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُمَا دَارَ».
مطلب سوم آن است که در تعيين مرجع ضمير, اختلاف است که «يَدُورُ» به حق بر ميگردد يا به عليبنابيطالب «الحقّ مع عليٍّ يدور عليٌّ مع الحق» يا «يدور الحقّ مع علي» کاملاً مستحضريد که محور بحث, فعل خداست نه ذات خدا, فعل خدا موجودي است ممکن, ببينيم آن فعل در مدار علي است يا علي در مدار آن فعل است.
مطلب بعدي آن است که اين تعبير درباره افراد ديگر مثل عمار ياسر و مانند آن آمده است که «عَمَّارٌ مَعَ الْحَقِ وَ الْحَقُّ مَعَ عَمَّارٍ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ»[4] فرق جوهري اين دو تعبير آن است که در جريان «عمار مع الحق يدور معه حيث دار» اين ضمير «يَدُورُ» به عمار باز ميگردد يعني عمار در مدار حق ميگردد و حق, متبوع است و عمار تابع اما در جريان اميرالمؤمنين (س) يعني انسان کامل يعني اهل بيت (ع) يعني حسينبنعلي (ع) اين ضمير به خود آن حق برميگردد «الحقّ مع عليّ, مع حسنٍ, مع حسينٍ يدور» آن حق, مدار علي «حَيثُما دارَ» شاهدش هم دعاي نبوي است که وجود مبارک پيامبر (ص) فرمودند «أَللّهُمَّ أَدرِ الحَقَّ مَعَهُ حَيثُ مَا دَارَ»[5] خدايا حق را در مدار علي قرار بده هر جا علي هست.
مطلب بعدي آن است که خدا دو تا کار دارد يک حق را صادر يا ظاهر ميکند با قول، يکي انسان کامل را ايجاد ميکند با فعل. آيا ما قانون نوشتهاي داريم که انسان کامل, عقايد و اخلاق و اعمالش را برابر آن قانون که جداي از وحي و نبوّت است منطبق ميکند يا آن حق; يعني قول خدا, حُکم خدا از راه انسان کامل به جامعه ميرسد؛ يعني ما يک قانون نوشته يا نانوشتهاي در جهان طبيعت نه ماوراي طبيعت, آيا قانون نوشتهاي در طبيعت, در قلمرو جامعه انساني داريم که انسان کامل برابر آن عمل کند که اين ميشود يک فرد عادي يا نه, در ملکوت و فراطبيعت قانون الهي محفوظ است اما در عالم طبيعت, قانون الهي, حُکم الهي, شريعت الهي از راه انسان کامل به جامعه ميرسد. ما اگر خواستيم ببينيم قول خدا چيست حکم خدا چيست بايد ببينيم انسان کامل چه کرده است, چه ميکند, چه ميگويد. در مقام اثبات و نه در مقام ثبوت, حقِّ به معناي فعل نه حقّ به معناي ذات, در مقام کشف, جامعه اگر بخواهد قول خدا و حکم خدا را کشف کند منتظر است ببيند انسان کامل چه ميگويد, چه ميکند, چه چيزي را امضا ميکند قول و فعل و تقرير انسان کامل.
بنابراين، بر اساس اين تحليل چندضلعي, حقّ در مقام فعل را ما از سيره و سنّت انسان کامل استنباط و ثابت ميکنيم «الحقّ مع عليّ يدور معه حيث ما دار» و حسينبنعلي همان انسان کامل معصومي است که ميتوان گفت: «الحقّ مع الحسين(عليه السلام) يدور معه حيث ما دار» نشانش اينکه وجود مبارک حسينبنعلي (ع) گفتار رسمياش اين بود: «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَ الْحَقَ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا يُتَنَاهَی عَنْهُ»[6] سرفصل نهضت آن حضرت (ع) را حقمداري تشکيل ميدهد که حقمداري اگر بخواهد تجلّي کند به صورت عقل و عدلمداري ظهور ميکند لذا اين برنامه به صورت نهضت سيّدالشهداء(س) در مدار عقل و عدل است که اميدواريم خداي سبحان توفيق ادراک اين معارف, باور کردن اين حقايق, تخلّق به اخلاق اين معارف و عمل به اين احکام و حِکم را به امّت اسلامي مرحمت کند!
پی نوشت ها: 1. الفصول المختارة، ص 135 2. سوره حج، آيات 6 و62؛ سوره لقمان، آيه30 3. سوره بقره، آيه147؛ سوره آلعمران، آيه60؛ سوره يونس، آيه94 4. علل الشرايع، ج1، ص223 5. شرح نهج البلاغة لابن ابی الحديد، ج17، 249 6. تحف العقول، النص، ص245. برگرفته از سخنان آیت الله جوادی املی در برنامه تلویزیونی "نهضت سيّدالشهداء (ع) بر مدار عقل و عدل" منبع:شبستان