پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود: «هر حسب و نسبى به جز حسب و نسب من در روز قيامت منقطع است. عصبه هر اولاد دخترى از جانب پدر است، مگر فرزندان فاطمه عليها السلام كه من پدر و عصبه آنها مى باشم.»
عقیق: پرسش: چرا در بين شيعيان، سادات خود را منتسب به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و از اولاد ايشان مى دانند. در حالى كه شجره آنها در نهايت به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام برمى گردد. بنابراين سادات از بستگان اميرالمؤمنين عليه السلام مى باشند، نه از ذرّيه و نسل رسول اللَّه صلى الله عليه و آله؟
پاسخ: بر اساس شجره نامه اى كه معمولًا سادات شيعه دارند، نسب آنها به يكى از ائمه معصومين مى رسد. واضح است كه چون بقيه امامان، فرزندان على و فاطمه عليهما السلام هستند، اين شجره به راحتى به امام اول شيعيان و حضرت فاطمه زهرا عليها السلام متصل مى گردد.
اما اين استدلال كه «چون عقبه و نسل هر فرد از طرف اولاد مذكر است و اولاد اناث، آدمى را به اجداد و نسلهاى قبلى وصل نمى كند، از طرفى چون حضرت محمد صلى الله عليه و آله نيز نسلى از اولاد ذكور نداشته است، لذا سادات از نوادگان ايشان نيستند»، يك اعتقاد نادرست و يك شبهه است.
دليل اوّل: امام موسى كاظم عليه السلام مى فرمايد: روزى در مجلس هارون الرشيد- خليفه عباسى- وارد شدم. از من سؤالاتى را پرسيد كه يكى از آنها همين سؤال بود، چنين پاسخ دادم: خداوند در قرآن مجيد مى فرمايد: وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنا وَ نُوحاً هَدَيْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ* وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عِيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ؛ 1 از اين آيات نتيجه مى شود: اولاد نوح و ابراهيم، داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون و زكريا و يحيى و عيسى و الياس، همگى از صالحين اند. اما چون از براى عيسى مسيح پدرى نبود، خداى تعالى او را از طريق حضرت مريم از ذرارى انبيا قرار داد. همانطور نيز ما را از طرف مادرمان فاطمه عليها السلام از ذريه پيغمبر اسلام قرار داده است. اين تفسير را امام فخر رازى از علماى اهل تسنّن در جلد چهارم تفسير كبير درباره همين آيه آورده است. او نيز حسن و حسين عليهما السلام را از طرف مادر، ذريه رسولاللَّه صلى الله عليه و آله مى داند.
دليل دوّم: آيه مباهله در آيه شريفه آمده است: فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ؛ هركس درباره عيسى با تو در مقام مجادله برآيد، بعد از آنكه با وحى خدا به احوال او آگاهى يافتى، به آنها بگو: بياييد بخوانيم پسرانمان و پسرانتان، زنهايمان و زنهايتان، و كسانى را كه به منزله نفس ما هستند، و خودتان را، آنگاه با هم مباهله نماييم تا دروغگويان و كافران را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازيم.2 به دليل آنكه در وقت مباهله به جز على بن ابىطالب، فاطمه، حسن و حسين عليهما السلام كسی ديگر به همراه پيغمبر نبوده است لذا در اين آيه مراد از «أَنْفُسَنا» اميرالمؤمنين على عليه السلام، مراد از «نِساءَنا» فاطمه زهرا عليها السلام و مراد از «أَبْناءَنا» حسن و حسين اند كه خداوند آنان را پسران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ناميده است. حال كه به استناد آيه فوق، حسن و حسين فرزندان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى باشند. پس معلوم مى شود كه جميع سادات بنى فاطمه مفتخر به اين افتخار بزرگ بوده و تماماً از ذرارى پيامبر عظيمالشأن اسلام مى باشند.
ابن ابى الحديد معتزلى در شرح نهج البلاغه و ابوبكر رازي در تفسير آيه مباهله، باتوجه به جمله «أَبْناءَنا» به همين طريق استدلال مى كنند كه: همانطور كه خداوند در قرآن مجيد، عيسى مسيح را از طريق مادرش مريم از ذرية ابراهيم خوانده است، حسن و حسين عليهما السلام از طرف مادرشان فاطمه عليها السلام پسران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى باشند.
دليل سوّم محمدبن يوسف گنجى شافعى در «كتاب كفاية الطالب»، ابنحجر هيثمى مكى در كتاب «الصواعق المحرقه» از طبرانى از جابر بن عبداللَّه انصارى و خطيب خوارزمى در مناقب، حديث زير را از ابن عباس از پيامبر نقل مى كنند «خداوند عزوجل ذريه هر پيغمبري را در صلب او قرارداد و ذريه مرا در صلب على ابن ابى طالب قرارداد.» 3 دليل چهارم: خطيب خوارزمى در مناقب و امام احمد حنبل در مسند و ميرسيدعلى همدانى شافعى در مودةالقربى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله چنين نقل مى كنند «اين دو فرزندم حسن و حسين، ريحانه هاى من مى باشند و هر دوى آنها امامند؛ خواه قائم به امر امامت باشند، خواه ساكت و نشسته.»4
دليل پنجم: ابن حجر مكى در صواعق و محمدبن يوسف گنجى شافعى در كفايةالطالب از خليفه دوم عمر بن الخطاب نقل مى كنند كه گفت: از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود: «هر حسب و نسبى به جز حسب و نسب من در روز قيامت منقطع است. عصبه هر اولاد دخترى از جانب پدر است، مگر فرزندان فاطمه عليها السلام كه من پدر و عصبه (5)آنها مى باشم.»6
پی نوشت: 1- انعام /۸۴ و ۸۵ . 2- آل عمران/۶۱. 3-معجم الكبير، ج ۳، ص ۴۴؛ جامع الصغير، ج ۱، ص ۲۶۲؛ كنز العمال، ج ۱۱، ص ۶۰۰؛ شبهاى پيشاور، ص ۱۰۵: «إنّ اللَّه عزّوجلّ جعل ذرية كلّ نبيّ في صلبه و جعل ذرّيتي في صلب عليّ ابن أبيطالب». 4- كنز العمال، ج ۱۲، ص ۱۱۲؛ شبهاى پيشاور، ص ۱۰۶: «ابناي هذان ريحانتان، قاما أو قعدا». 5- عُصبه: در اصل پسران و خويشاوندان مذكر از جانب پدر را گويند. 6- كنز الفوايد، ص ۱۶۷، السيدة فاطمة الزهراء، ص ۶۱؛ افحام الأعداء والخصوم، ص ۷۷؛ شبهاى پيشاور، ص ۱۰۶: «إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله يَقُولُ كُلُّ حَسَبٍ وَ نَسَبٍ مُنْقَطِعٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَا خَلَا حَسَبِي وَ نَسَبِي وَ كُلُّ بَنِي أُنْثَى عَصَبَتُهُمْ لِأَبِيهِمْ مَا خَلَا بَنِي فَاطِمَةَ فَإِنِّي أَنَا أَبُوهُمْ وَ أَنَا عَصَبَتُهُمْ». 7-پاسخ به شبهات درشبهای پیشاور،ص10و11. منبع:افکار