نقش "یاری رساندن به امام هر زمان" و تاثیر مهمی که شیعیان در نتیجه بخشی به تلاش ائمه دارند، اصلی ترین درس این مکتب پویاست. امروز باید با منطبق ساختن آن در زمان حاضر وظیفه منتظران در قبال امام عصر روشن شود.
عقیق:نهضت اباعبدالله الحسین آثار و پیامدهای فراوانی در طول تاریخ جوامع اسلامی بلکه جهان بشریت به جای گذاشته است که بررسی ابعاد و جوانب مختلف آن جای تحقیق و تعمق بسیار دارد.
حسین بن علی این معلم و مربی بشر با حرکت آگاهانه خود مدرسه ای در جهان برپا نمود تا دروس عالی الهی را به امت زمان خود و به همه نسل های مختلف بشر تعلیم دهد.
در این میان نقش "یاری رساندن به امام هر زمان" و تاثیر مهمی که شیعیان و یاوران ائمه در نتیجه بخشی به تلاش معصومین داشته و دارند اصلی ترین درس این مکتب پویاست. امروز می بایست این مساله با دقت مورد توجه قرار گیرد تا با پیاده نمودن و منطبق ساختن آن در زمان حاضر وظیفه منتظران در قبال امام عصر روشن گردد در این صورت است که به مهمترین دستاورد حرکت عظیم امام حسین و آثار و نتایج پر برکت آن آن نائل خواهیم گشت.
یاری امام، میثاق الهی است
خدای تعالی در عالم میثاق از همه افراد نسبت به محبت و اطاعت و فرمان برداری از امام زمانشان پیمان محکمی اخذ نموده و به عبارتی با آن ها قرار داد بسته است تا در دنیا به ولایت ائمه معصومین متعهد بمانند و از حمایت و یاری امام خود دست نکشند.
امام صادق(ع) در این مورد می فرمایند: ... خداوند احدی را خلق نکرد و رسولی نفرستاد مگر آن که آنها را به ولایت محمد و علی و جانشینانشان فرا می خواند و از آن ها بر این ولایت تعهد می گرفت.
از همین روی در زیارت آن یاسین ضمن عرض ادب به محضر مقدس امام عصر با این سلام ایشان را مورد خطاب قرار می دهیم: "السلام علیک یا میثاق الله الذی اخذه و وکده" سلام بر تو این پیمان الهی که خداوند از مردم برای وفای به آن پیمان محکمی گرفت و بر آن تاکید نمود.
خود امام زمان نیز در ضمن نامه ای به شیخ مفید خویش را این چنین معرفی می فرمایند: "از طرف کسی که خداوند برای او از بندگانش پیمان گرفته است.
بنابراین یکی از وظایف شیعیان تجدید عهد و پیمانی است که با امام خود دارند لذا در دعای عهد عرض می کنیم: خدایا من در صبح امروز و تا روزی که زنده باشم عهد و پیمان و بیعت او را که به گردن دارم تجدید می نمایم و هرگز از آن برنمی گردم.
پس شایسته است که انسان منتظر عهد و پیمان خود را هر روز با امام زمان خود تجدید نماید تا ضمن برقراری ارتباط روحی با آن حضرت و اعلام آمادگی برای نصرت عهدی که با امامش دارد را فراموش نکند و افکار و عقاید و اعمال خود را طبق پیمانی که با آن حضرت دارد تنظیم نماید تا مبادا از حریم ولایت آن امام عزیز دور گردد.
نقش یاران در تعیین سرنوشت بشر
شیخ مفید نقل کرده است امام صادق(ع) فرمودند: پس از رحلت رسول خدا(ص) ۴۰ مرد نزد امیرالمومنین رفتند و گفتند: به خدا قسم هرگز از غیر تو اطاعت نخواهیم کرد و تو را یاری خواهیم نمود. آن حضرت فرمود چرا؟ گفتند: زیرا از رسول خدا درباره تو در روز غدیر خم چنین شنیدیم که باید تنها از تو اطاعت کرد. حضرت فرمود پس صبح فردا به حالت آمادهباش با سرهای تراشیده نزد من بیایید. فردای آن روز جز سه نفر (سلمان، مقداد و ابوذر) کسی حاضر نشد.
بعدازظهر یکی از کسانی که روز قبل اعلام وفاداری کرده بود با سر نتراشیده خدمت آن حضرت رسید. حضرت دست مبارکاش را بر سینه او زد و فرمود برگرد! من به شما نیازی ندارم. شما که در یک دستور کوچک (سر تراشیدن) از من اطاعت نکردید چگونه در کندن کوههای آهن مطیع من خواهید بود؟
اگر مردم عصر رحلت پیغمبر اکرم(ص) از امتهای گذشته عبرت میگرفتند و بر ولایت امیرالمؤمنین و ائمه بعد از ایشان متعهد میماندند به انحرافات و سختیهای امت گذشته دچار نمیشدند.
اگر مردم خلافت پیامبر را از کانون الهی و حقیقی خود به مرکز نادانی و فساد نمیکشاندند، اگر امام خود را میشناختند و زندگی دنیوی و اخروی خود را با او منطبق میساختند امروز شاهد این همه تفرقه و تشتت و مکاتب و مذاهب مختلف در عالم اسلام نبودیم بلکه به فرموده حضرت صدیقه طاهره (س): "به خدا قسم اگر حق را به اهلاش واگذار میکردند و عترت پیامبرش را تبعیت مینمودند حتی دو نفر هم درباره خدا با هم اختلاف نمیکردند."
چنانچه پیغمبر اکرم(ص) نیز در اینباره فرمودهاند: "اگر مردم بر محبت علی بن ابیطالب(ع) اجتماع میکردند، خداوند عزوجل جهنم را خلق نمیفرمود."
اینچنین است که نقش یاران و پیروان امام زمان در سرنوشت مادی و معنوی این دنیا و آیندهای که بعد از این دنیا در پیش دارند، بسیار تعیینکننده و حیاتی است که بارزترین شاهد و مثال آن واقعه کربلاست.
ابوحمزه ثمالی میگوید: به امام باقر(ع) عرض کردم امیرالمؤمنین (ع) فرموده بود در سال ۷۰ گشایشی خواهد شد اما سال ۷۰ گذشت و ما گشایشی ندیدیم. امام باقر(ع) فرمودند: ای ثابت! همانا خدای متعال، وقت این امر (فرج و گشایش) را در سال ۷۰ قرار داده بود ولی چون حسین (ع) کشته شد خدای تعالی بر اهل زمین غضب نمود و این امر تا سال ۱۴۰ به تأخیر افتاد. پس احادیث و اخباری به شما گفتیم ولی شما کوتاهی کردید و اسرار ما را فاش نمودید، پس باز هم خدای تعالی این موعد را به تأخیر انداخت و دیگر نزد ما وقت مشخصی برای این امر نیست.
سؤال اینجاست که مگر همه اهل زمین قاتل حسین بن علی (ع) بودند که خدا بر آنها غصب نمود؟!
جواب این است که وقتی فریاد حسین بن علی (ع) در طلب یاری بلند شد در مقابل این استنصار او مردم چند گروه شدند؛ عده قلیلی ندای امام را اجابت کرده و به یاریاش شتافتند، عدهای دعوتاش را رد کرده و رودرروی او قرار گرفتند، عدهای با وجود آنکه از ماجرا خبر داشتند در مقابل آن بیتفاوت بودند و عدهای نیز کاملا در بیخبری بسر میبردند و از این واقعه اطلاعی نداشتند.
جز گروه اول – که به سبب تبعیت از امام خود به رستگاری رسیدند، بقیه مقصر و سزاوار عقوبتاند، حتی آن دسته که از امام زمان خود و از وضعیت او خبر نداشتند.
امروز نیز وضعیت به همان منوال است. جز عده قلیلی از شیعیان که ایمان به غیب دارند و ندای امامشان را اجابت نمودهاند، سایر مردم دنیا، مسلمان یا غیرمسلمان یا رودرروی او ایستادهاند و با او دشمنی و علیه او مبارزه میکنند یا نسبت به او بیتفاوتاند و یا اصلا از او اطلاعی ندارند که همه اینها جز عده قلیل دسته اول در طولانیشدن دوران غیبت مسئول و مقصرند، زیرا همه افراد بشر در هر زمان و مکانی نسبت به امام خود تعهد دارند و با خدا در یاریکردن او قرارداد بستهاند، لذا تمامی اینان ولو فاسد و ظالم نبانشد در وضعیت کنونی دنیا و ظلم و جور و فساد آن شریک هستند چرا که با سکوت خود به این وضعیت دامن میزنند.
چنانچه پیامبر اکرم (ص) در ذیل آیه "وقفوهم انهم مسئولون" فرمودهاند یعنی درباره ولایت علی بن ابیطالب از آنها سؤال میشود و مسلم است از هر کسی در رابطه با امام عصرش سوال خواهد شد.
یاران ابا عبدالله الحسین(ع) و اصحاب حضرت بقیت الله(ع)، فرزند قرآن و پرورشیافتة خاندان عصمت و طهارت هستند؛ یعنی در یک مکتب و تحت تربیتِ مربی واحدی بودهاند. پس طبیعی است که اوصاف و ویژگیهای آنها مشترک و مشابه باشد. لذا شایسته است برای درک و فهم ویژگیهای شاگردانِ مکتب اهل بیت(ع) ـ که بهترین الگو، برای نسل جوان هستند ـ به خصوصیات مشترک آنها، توجه کنیم.
1. معرفت حقیقی
اولین گام برای کسب توفیق حضور در حلقة یاران امام زمان و پیوستن به جمع اتباع و اعوان آن حضرت، شناخت امام معصوم است؛ شناختی حقیقی و نورانی.
چنانچه امیرالمؤمنین در جواب سلمان و ابوذر که از ایشان خواسته بودند، خود را برای آنان معرفی کند، فرمود: «معرفتی بالنورانیة معرفة الله عزوجل و معرفة الله عزوجل معرفتی بالنورانیه و هو الدین الخالص ا لذی قال الله تعالی: و ما امرو الا لیبعدوالله مخلصین له الدین حنفاء و یقیموال الصلوة و یوتوا الزکاة و ذلک دین القیمة»؛ «شناخت من از روی حقیقت و نورانیت، شناخت خدای عزوجل است و شناخت خدای عزوجل از روی نورانیت و حقیقت، شناخت من است و این همان دین خالصی است که خدای تعالی میفرماید: "آنها به چیزی جز پرستش خالصانة خدا، بر پا داشتن نماز و پرداخت زکات امر نشدهاند و این دین، دین مستقیم و پایدار است"
اگر بخواهیم خدا را بشناسیم، باید از کسانی کمک بخواهیم که خدا را شناختهاند؛ و آنان، یقیناً، ائمة اطهار(ع) هستند.همانطور که در زیارت جامعة کبیره میخوانیم: «السلام علی محال معرفة الله».
خدای تعالی را باید از روی نشانههایش شناخت و بزرگترین نشانه و آیت پروردگار، امامی است که اشرف مخلوقات و اعظم آیات است؛ چراکه او، بیشترین ظرفیت را برای قبول اوصاف الهی و انعکاس آن، به ما سوی الله دارد. پس اگر کسی توانست ائمه(ع) اطهار را بشناسد، در حقیقت، خدا را شناخته است: «من عرفکم فقد عرف الله». لذا یکی از ادعیهای که برای عصر غیبت، وارد شده، این است: "اللهم عرفنی...حجتک؛ فانک ان لم تعرفنی حجتک ظللت عن دینی".
اگر کسی بخواهد در زمرة یاران امام زمانش قرار گیرد، باید با او سنخیت روحی پیدا کند تا بتواند حقیقتاً و باطناً با او باشد؛ و این، به دست نمیآید مگر با معرفت و اعتقاد صحیح و پاکیِ نفس.
بنابراین، عارف حقیقی، کسی است که امام خود را بشناسد و به حقّ او آگاه باشد. همانطور که در انتهای زیارت جامعه از خدا مسئلت مینماییم: «اسئلک ان تدخلنی فی جملة العارفین بهم و بحقهم». با این عرفان حقیقی است که انسان میتواند به مقام قرب امام(ع) -که قربی روحی است- برسد. زیرا اگر قرب بدنی و ظاهری با امام حاصل شود، ولی سنخیت و تناسب روحی و یکسانی عقاید و روحیات محقق نشده باشد، همراهی واقعی با امام، امکان پذیر نخواهد بود؛ کما اینکه بیش از هزار نفر تا شب عاشورا با امام حسین(ع) بودند، ولی چون با او سنخیت روحی نداشتند، نتوانستند همراه او بمانند و رهایش کردند. اما افرادی چون حبیب بن مظاهر و بریر که امام خود را شناخته بودند تا آخرین لحظه در کنار او ماندند.
میزان معرفت آنها را میتوان از جملاتشان دریافت. در دو منزلیِ کوفه، زمانی که اباعبدالله(ع) خطبهای ایراد فرمود و آن را به انتها رساند؛ عدهای از یاران برخاستند و ارادت و معرفت خود را به آن حضرت، اینگونه ابراز نمودند:
زهیر بن قین: "یابن رسول الله! کلام شما را شنیدیم و گوش دل به آن سپردیم. اگر این دنیا برای همیشه باقی باشد و ما هم در آن مخلّد باشیم، با تو بودن را بر زندگی دنیا ترجیح میدهیم؛ معکم معکم و لا مع غیرکم."
هلال بن نافع: "به خدا سوگند؛ ما ملاقات پروردگار را ناخوشایند نمیدانیم و بر نیات و بصیرت خود پا برجاییم و با دوستان شما دوست، و با دشمنانتان، دشمن هستیم."
بریر بن خضیر: "یا بن رسول الله! خدا بر ما منت نهاده که در رکاب تو کشته میشویم."
همچنین، زهیر در روز عاشورا از روی خیرخواهی به انذار اهل کوفه پرداخت و گفت: «ای مردم! بدانید که خدا ما و شما را به ذریة پیغمبر، ممتحن و مبتلا فرموده است، تا ببیند که ما با ایشان چه خواهیم کرد. اینک، من، شما را به نصرت ایشان، فرا میخوانم. ای بندگان خدا! فرزندان فاطمه(ع) به مودت و نصرت، احقّ و اولیٰ هستند."
در روز عاشورا، مادر یکی از صحابه ـ که پسر جوانی بود ـ او را مورد خطاب قرار داد و گفت: «فرزندم! برو و در پیشگاه فرزند پیغمبر(ص) قتال کن» و جوان، برای مبارزه به سمت میدان رفت؛ در حالی که این رجز را میخواند:
امیری حسین و نعم الامیر
سرور فواد البشیر النذیر
علی و فاطمه والداه
فهل تعلمون له من نظیر
"حسین امیر من است و چه خوب امیری است. او موجب شادی قلب پیامبر(ص) -که بشیر و نذیر است- بود و علی و فاطمه، پدر و مادرش هستند. با این وصف، آیا نظیر او را سراغ دارید؟"
این جملات، همه، حاکی از معرفتی است که اصحاب حضرت سیدالشهدا(ع)، نسبت به امام زمان خود پیدا کرده بودند.
یاران حضرت بقیت الله(عج) نیز، از آنجا که خود را تحت تربیت خاندان عصمت قرار دادهاند، به معرفتی دست یافتهاند که امیرالمؤمنین در وصف شان میفرماید: "فهم الذین وحدوا الله حق توحیده»؛ «آنها کسانی هستند که به حقیقت توحید، راه یافته اند."
یاران حجت بن الحسن(ع)، قلوب خود را ظرف علوم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) قرار دادهاند و با وجود آنکه در زمان غیبت امامِ خود به سر میبرند و به صورت ظاهر، امامشان را نمیبینند، چنان معرفت بالایی نسبت به امام خود کسب نمودهاند که پیغمبر اکرم، آنان را اینگونه مدح میفرمایند: «ان اعظم الناس یقیناً قوم یکونون فی آخر الزمان لم یلحقوا النبی و حجب علیهم الحج فامنوا بسوادفی بیاض»؛ «والاترین مردم از نظر یقین، قومی در آخر الزمان هستند که پیامبر را درک نکردهاند و حجت خدا نیز از از آنان محجوب است؛ اما به مرکب سیاه روی کاغذ سفید ایمان آورده اند»224.
امام صادق(ع) نیز در اینباره میفرمایند: «لا یثبت علی امامته الا من قوی یقینه و صحت معرفته»؛ «بر امامت او [امام زمان(ع)] کسی استوار نمیماند، مگر آنکه یقینش، بسیار قوی و معرفتش نسبت به او، صحیح باشد.
2. ایمان راسخ
ایمان، ثمرة معرفت صحیح و حقیقی است. امام صادق(ع) میفرمایند: «المعرفة اصل فرعه الایمان»؛ «ایمان، تابع معرفت است». پس هر چه معرفت بیشتر باشد، ایمان نیز قویتر است؛ چنانچه رسول الله نیز فرمودهاند: "افضلکم ایمانا افضلکم عرفة."
طبیعی است قلبی که از رجس و آلودگی پاک شود و ظرف علوم و معارف اهلبیت(ع) گردد، اطمنیان و ایمان در آن استقرار مییابد.
در تاریخ آمده است که یاران حضرت سیدالشهدا(ع) در شب عاشورا، نشاط و آرامش عجیبی داشتند. سید بن طاووس در لهوف نقل میکند که در شب عاشورا، بریربنخضیر با عبدالرحمنعبدریه شوخی میکرد و او را میخنداند و میگفت: «اطرافیانم میدانند که من، نه در جوانی و نه در پیری، اینگونه نبودهام؛ ولی این حالت، به جهت شوق و اشتیاقی است که نسبت به جایی که به سوی آن خواهیم رفت، دارم».
یاران حضرت بقیتالله(عج) نیز، چنان خود را برای امام خود، ساخته و مهیا نمودهاند و ایمان را در قلب خود، مستقر ساخته اند که خدای تعالی در قرآن بر ایمانشان صحه میگذارد و آنها را اهل ایمان و عمل صالح معرفی میکند و میفرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِم...»225.
امام باقر(ع) نیز در شأن یاران امام زمان(عج) میفرمایند: «این مؤمنان، همان کسانی هستند که خدای تعالی در کتابش، این¬گونه آنها را توصیف نموده است: "الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب..."»226.
اگر چه امام زمان(ع) غائب است، ولی یاد او در دلهای آکنده از ایمان یارانش، حضور دارد؛ چنانچه امام کاظم(ع) میفرمایند: "یغیب عن ابصار الناس شخصه و لا یغیب عن قلوب المومنین ذکره». ایمان به غیب، یاران حضرت مهدی(عج) را چنان ارزش و مقامی داده است، که پیغمبر اکرم(ص) آنها را برادران خود میخواند و آرزوی دیدارشان را مینماید: «یا لیتنی قد لقیت اخوانی... و لکن اخوانی الذین یاتون من بعدکم یومنون بی..."
3. اسوههای استقامت
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون »227.
یاران حسین بن علی(ع) و یاوران حضرت مهدی(عج) که خدا را مربی خود میدانند و خویش را تحت تربیت او قرار دادهاند، نمونههای کامل صبر و استقامت هستند. آنان بر راه خود، چنان پابرجا هستند که قلوبی محکمتر از کوه پیدا نمودهاند و مصداق این فرمودة امام علی(ع) شدهاند: «المؤمن، صلب من الجبل». آنان ارادههایی آهنین و قاطعیتی عجیب دارند و به هیچ وجه حاضر نمیشوند از راهی که در زیر سایة امامشان در پیش گرفتهاند، برگردند.
سخنانی که یاران امام حسین(ع) در شب عاشورا و در محضر اباعبدالله(ع) گفتهاند، بهترین گواه بر این ادعاست. برای مثال، سعیدبنعبدالله حنفی در آن شب، چنین گفته است: "اگر بدانم که در راه شما کشته میشوم، سپس مرا زنده میکنند و میسوزانند و خاکسترم را بر باد میدهند و تا هفتاد مرتبه با من چنین میکنند، باز هم، دست از شما برنخواهم داشت."
زهیربنقین نیز در خطاب با امام حسین(ع) این چنین، عرض ارادت کرده است: "یابن رسول الله! به خدا قسم؛ دوست دارم کشته شوم و بعد از آن، دوباره زنده شوم و تا هزار بار، این اتفاق بیفتد؛ اما خدای تعالی کشته شدن را از تو و اهلبیتت دفع نماید."
این ثبات و استقامت، آنها را چنان صبور ساخته بود که در نظرشان، تمام مصائب و سختیهای جهاد در راه خدا، سهل و آسان مینمود؛ لذا در زیارتشان عرض میکنیم: "السلام علیکم ایها الشهداء الصابرون اشهد انکم جاهدتم فی سبیل الله و صبرتم علی الاذی فی جنب الله."
در زمان غیبت، استقامت یاران حضرت مهدی(عج) در عرصة اعتقادات است. یعنی در روزگاری که تمسک به دین - به تعبیر پیامبر اکرم(ص) - مانند گرفتن پارة آتش بر کف دست است، ایشان، بر اعتقادات صحیح خود، ثابت و پابرجا هستند.
امام باقر(ع) در این زمینه فرمودهاند: «یاتی زمان یغیب عنهم امامهم فیاطوبی للثابتین علی امرنا فی ذلک الزمان»؛ "روزگاری میرسد که امام از مردم غائب میگردد. پس خوشا به حال کسانی که در آن زمان، بر امر ما استوار میمانند."
امیرالمؤمنین(ع)، نیز ارادههای محکم یاران فرزندش، حجت بن الحسن(عج) را اینگونه به تصویر میکشد: «کلهم لیوث قد خرجوا من غاباتهم لو انهم همّوا بإزالة الجبال لازالوها من مواضعها»؛ «آنها شیرهای ژیانی هستند که از جنگلهای خود بیرون آمدهاند و اگر اراده کنند که کوهها را از جای برکنند، بی تردید چنین میکنند.
4. وفای به عهد
وفای به عهد، یکی از صفات نیک انسان است که در قبال هر کسی، پسندیده میباشد؛ ولی اگر طرف تعهد انسان، خدای تعالی باشد، ارزش و اهمیت آن، فزونی مییابد.
اصحاب حضرت سید الشهداء(ع) به تعهدی که با خدای خود- در اطاعت و نصرت امام خویش داشتند- وفا نمودند؛ به طوریکه ایشان، در خطاب به یارانش میفرماید: "انی لا اعلم اصحابا او فی و لا خیرا من اصحابی...»؛ «همانا من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود، سراغ ندارم".
یاران با وفای حضرت بقیت الله(عج) نیز، نه تنها در اثر فتنه و فراز و فرودهای دوران غیبت، تعهد خود را در یاری امام خود، فراموش نمیکنند، بلکه هر روز، عهد خود را با مولای خویش تجدید مینمایند: "اللهم انی اجدد له فی صبیحه یومی هذا عهدا و عقدا و بیعة له فی عنقه."
5. محبت شدید به امام(ع)
یکی از اوصاف مشترک یاران امام حسین(ع) و یاران حضرت بقیت الله(عج) این است که محبوبشان را خدای تعالی قرار دادهاند و تمام محبت خود را متمرکز به ذات مقدس او نموده اند: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه228». لذا در زیارت شهداء کربلا عرض میکنیم: "السلام علیکم یا اولیاء الله و أحبائه، السلام علیکم یا أصفیاء الله و اودائه، السلام علیکم یا أنصار دین الله."
از آنجا که امام صادق(ع) فرمودهاند: «الدین هو الحب و الحب هو الدین»؛ قطعاً کسی که تمام محبتش را معطوف به خدای تعالی میکند، یاری کنندة دین او نیز خواهد بود. چنین کسی به تمام متعلقات خدای تعالی و آثار و نشانههای او عشق میورزد (اللهم انی أسئلک حبک و حب من یحبک) و از آنجا که امام معصوم، وجه الله، و بزرگترین آیت پروردگار است و محبت به او، عین محبت به خدای تعالی میباشد (من احبکم فقد احب الله)، اولیای الهی، بیشترین حب را نسبت به ذوات مقدس معصومین(ع) داشته و دارند.
آثار این محبت شدید را در گفتار و رفتار اصحاب اباعبدالله(ع) -که محبت خویش را برای امام خود، خالص ساختهاند (و مودتی خالصه لکم)- میتوان دید. برای مثال، هلالبننافع، در خطاب با مولای خویش عرض میکند: «ما با دوستان شما، دوست، و با دشمنانتان، دشمن هستیم». مسلمبنعوسجه نیز میگوید: والله؛ دست از تو بر نمیدارم تا خدا بداند که ما حرمت پیامبرش را دربارة تو رعایت نمودیم.
از دیگر مصادیق این محبت خالصانه، پیمانی است که یاران و خاندان امام حسین(ع)، در شب عاشورا با یکدیگر بستند. در آن شب، حبیببنمظاهر، اصحاب را جمع نمود تا به هم تعهد دهند که هنگام جنگ، پیشقدم شوند و نگذارند قبل از آنها، کسی از بنیهاشم به میدان برود. حضرت عباس(ع) نیز، بنیهاشم را جمع نمود تا برای دفاع از مولای خویش، همپیمان شوند.
این ویژگی، در اصحاب امام عصر(عج) نیز دیده میشود. امام صادق(ع)، در اینباره میفرمایند: «اگر همة مردم بمیرند، خداوند، یاران او [مهدی موعود(عج)] را خواهد آورد؛ آنها کسانی هستند که خداوند دربارة آنها فرموده است: "فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَه...229."
کسی که مقصود و محبوب دل او، حجتبنالحسن(عج) است، از ذکر نام محبوبش لذت میبرد. دوست دارد نام محبوبش، بلند آوازه باشد و همه، نام او را ببرند و متوجه او باشند. لذا بیتوجهی و غفلت مردم از آن حضرت، برایش گران است: «عزیز علی ان أبکیک و یخذلک الوری»؛ برای من سخت است که بر تو بگریم، در حالی که دیگران، تو را واگذارند.
چنین کسی، در روز جمعه -که همه به خوشگذرانی مشغولند- زانوی غم در بغل میگیرد و در فراق محبوبش، حیران و سرگردان میشود: «الی متی احار فیک یا مولای» و غربت محبوبش، تاب و توان او را میبرد: «عزیز علی ان یجری علیک دونهم ما جری». او، تمام هستی و وجودش را در پای مولایش ریخته و انتظار روزی را میکشد که جان ناقابلش را فدای قدوم مبارک امام(ع) کند و این را، کمترین خدمت به محبوبش میداند. همان¬گونه که امیرالمؤمنین، در توصیف یاوران امام مهدی(عج) فرمود: «قوم لم یمنوا علی الله بالصبر و لم یستعظموا بذل انفسهم فی الحق»؛ "آنها قومی هستند که با صبر و شکیبایی خود، برخدا منت نمیگذارند و جانبازی در راه حق را بزرگ نمیشمارند."
امتیازات یاران حجة بن الحسن(عج)
با وجود تمام مشترکات و تشابهاتی که بین یاران امام حسین(ع) و حضرت بقیتالله(عج) وجود دارد؛ ولی اصحاب حضرت حجتبنالحسن(عج) امتیازاتی دارند که هر انسان با بصیرتی را طامع میسازد تا خود را در زمرة آنان قرار دهد.
1. شواهدی از آیات
آیات متعددی از قرآن، به اصحاب حضرت بقیتالله(عج) تأویل شده، که از جملة آنها، آیات شریفة ذیل است:
ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِین الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب230
امام باقر(ع) در رابطه با این آیه میفرمایند: «خوشا به حال صابرین در غیبتش؛ خوشا به حال ثابتین در محبت او؛ اینها کسانی هستند که خدای تعالی در کتابش، آنان را اینگونه وصف فرموده: ذلک الکتاب...»
امام صادق(ع) در تفسیر این آیه میفرمایند: "اگر همة مردم بمیرند، خداوند، یاران او را خواهد آورد؛ آنها کسانی هستند که خداوند، در این آیه، توصیف آنها را فرموده است."
امام باقر(ع) در تفسیر این آیه فرمودهاند: خدای تعالی، مشرق و مغرب زمین را تحت سلطة مهدی(عج) و یاران او قرار میدهد و به وسیلة آنها، دین را غالب و همة بدعتها و باطلها را نابود میسازد؛ همچنان که اشقیا، حق را از بین برده بودند. و آنها به معروف، امر، و از منکر، نهی میکنند.
2. شواهدی از روایات
در فضیلت و امتیاز یاران حضرت بقیة الله(عج) همین بس که در روایات متعدد، آنها به عنوان بهترین افراد زمان خود، معرفی شدهاند.
برای مثال، پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «والاترین مردم، از نظر یقین، قومی در آخر الزمان هستند که پیامبر را درک نکردهاند و حجت خدا از آنها مخفی شده است و آنها به مرکب سیاه، روی کاغذ سفید ایمان آوردهاند». ایشان در روایتی دیگر میفرمایند: «اولئک رفقائی و اکرم امتی»؛ «ایشان همراهان و گرامیترینِ امت من هستند.
همچنین، امام سجاد(ع) فرمودهاند: «ان اهل زمان غیبته و القائلین بامامته و المنتظرین لظهوره، افضل من اهل کل زمان»؛ «مردم زمان غیبت که معتقد به امامت امام خود و منتظر ظهور او هستند، از مردم تمام زمانها، برترند». و باز، در روایت دیگری از آن حضرت آمده است: «من ثبت علی مولاتنا فی غیبة قائمنا اعطاه الله عزوجل اجر الف شهید من شهداء بدر و احد»؛ «خداوند به کسی که بر ولایت قائم(عج) در دوران غیبتش، پایدار بماند.
منقول است که روزی پیغمبر اکرم(ص) در جمع اصحابشان فرمودند: «ای کاش برادرانم را ملاقات میکردم». عمر و ابوبکر گفتند: «آیا ما برادران شما نیستیم، در حالی که به شما ایمان آورده¬ایم و همراهتان مهاجرت کردهایم؟» حضرت، مجدداً کلام خود را تکرار کردند و بعد فرمودند: «شما اصحاب من هستید؛ ولی برادران من، کسانی هستند که بعد از شما خواهند آمد. آنها با آنکه مرا نمیبینند، به من ایمان میآورند، مرا دوست میدارند و یاری و تصدیقم مینمایند، فیالیتنی قد لقیت اخوانی.
یاران امام عصر(عج)، کسانی هستند که به فرمودة امام صادق(ع)، امامشان اینگونه آنان را مورد خطاب قرار میدهد: «یا معاشر نقبائی واهل خاصتی و من ادخر¬هم الله لنصرتی قبل ظهوری علی وجه الارض...»؛ «ای فرماندهان! ای نزدیکان من! ای کسانی که خدا، آنها را برای یاری¬ من در زمین ذخیره کرده بود...
3. درسی برای منتظران
حاصل کلام، یادآوری درسی برای شیعیان و منتظران ظهور امام عصر(عج) بود که باید واقعة عاشورا را پیش روی خود قرارداده و با دقت و بصیرت، آن را تحلیل کنند و از آن عبرت بگیرند.
در اینجا ذکر چند نکتة اساسی لازم است:
همه ما آرزوی یاری آن وجود مقدس را داریم؛ ولی باید بدانیم که شرط اساسی در یاری نمودن ایشان، داشتن احساس مسئولیت است. همة ما در قبال امام زمان خود، موظف و مسئولیم (و کان عهد الله مسئولا)؛ پس باید به صورت جدی تأمل کنیم و به وجدان خود پاسخ دهیم که چرا امام ما غائب است؟
اشکال ما این است که به دوران غیبت با تمام سختیهایش، خو گرفتهایم؛ زیرا به قول معروف، «بنی آدم، بنی عادت است»! در این زمان به دنیا آمدهایم و به شرائط آن عادت کردهایم و گمان میکنیم که سیر زندگی، همیشه همین خواهد بود. اشکال دیگر ما این است که باور نداریم غیبت امام عصر(عج) و فراق از او، مصیبت است؛ حتی بعضی میگویند: «مصلحت این است»! آیا عقل سلیم باور میکند که غیبت امام معصوم، به صلاح ما باشد؟! اگر به صلاح ماست، چرا امام صادق(ع) در حالی که هنوز غیبتی واقع نشده بود، در عزای آن، زانوی غم در بغل میگرفت و همچون مادری داغدیده، آشفته و جگرسوخته میگریید و میفرمود: «آقای من! غیبت تو، خواب از دیدگانم ربوده و زمین را بر من تنگ کرده و آسایش دلم را به هم زده است...
پس، بر ماست که این مصیبت را درک کنیم و بدانیم که هر لحظة دوران غیبت، خسارت است (ان الانسان لفی خسر) و بی تردید، مسبب آن هم، خود ما هستیم. (الغیبة منا)؛ ما امام خود را به واسطة غفلتمان، در چاه غیبت انداخته ایم و چاره اش هم به دست خود ماست (ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.)
پس باید چاره جویی کنیم و در این مسیر، نخست، باید تصور آن که ظهور، مربوط به آیندههای دور و بعید است، از سر بیرون کنیم؛ چون این اعتقاد کافران است: «انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا» و در نتیجة این تصور غلط، مسئله به خدا واگذار، و از منتظران، سلب مسئولیت میشود. در این صورت، همه نسبت به مسئلة ظهور، بی تفاوت و بی تحرک خواهند شد.
امروز همة ما باید متوجه باشیم که در چه دوران حسّاس و سرنوشتسازی به سر میبریم؛ در زمان امامی که همة انبیاء و اوصیاء، آرزوی دیدن او را و بلکه آرزوی خدمت به او را داشتند؛ حتی جد بزرگوار او، امام صادق(ع) فرمودند: «به خدا سوگند؛ اگر زمان ظهور را درک میکردم، جانم را فدای صاحب الامر، مینمودم.
باید بدانیم کسانی میتوانند در ردیف یاران آن حضرت، واقع شوند که در راه زمینه سازی ظهور او، جهاد و تلاش نمایند؛ چرا که امام صادق(ع) فرمودهاند: «الا انهم انصار المهدی یوطئون له سلطانه»؛ «آگاه باشید! یاران مهدی، زمینهساز سلطنت جهانی او هستند» و کیفیت این زمینه سازی را هم، در ضمن داستان قوم بنی اسرائیل، اینگونه به ما تعلیم فرمودهاند: «چون عذاب بر بنی اسرائیل، طولانی شد، تا چهل روز در پیشگاه الهی ضجه زدند. پس خدای تعالی به حضرت موسی(ع) دستور فرمود که بنیاسرائیل را از دست فرعون، نجات دهد؛ در نتیجه از صد و هفتاد سالی که به فرج حضرت موسی(ع) باقی مانده بود، صرف نظر شد.اگر شما هم، این چنین عمل کنید، خدا فرج ما را میرساند؛ ولی اگر دست روی دست بگذارید و دعا نکنید، زمانی فرج میرسد که کار به نهایت خود رسیده باشد.
و اما چارة اصلی و کلیدی که درِ بستة غیبت را به سرعت باز میکند، توصیهای است که خود امام زمان(عج)، بیش از هزار سال پیش، در نامه به شیخ مفید فرمودند: «اگر شیعیان ما-که خداوند، توفیق طاعت خویش را به ایشان دهد- در وفا به عهدی که با ما دارند، یکپارچه میشدند [و ما را یاری میکردند]، هرگز از میمنت دیدار ما محروم نمیگشتند[و ظهور ما به تأخیر نمیافتاد] و سعادت حضور در محضر ما، با معرفتی حقیقی، به سرعت نصیبشان میشد.
شاید یکی از اشکالات دیگر ما، این باشد که تصور درستی از یاری نمودن امام عصر(عج) نداریم. در طول تاریخ، عدهای در کاشان یا حله و سبزوار بودند که در بامدادِ هر روز با نیت یاری امام زمان(عج)، با اسبهای زینکرده و شمشیرهای برهنه از دروازة شهر، خارج میشدند و به این شکل، انتظار خود را نشان میدادند. حتی سلاطین صفوی برای آن که آمادگی خود را در همراهی امام زمان(ع) اثبات کنند، همیشه در کاخهای خود، دو اسب با زین و افسار مجلل و مجهز داشتند.
امروز هم به اشکال دیگری، در مسئلة آمادگی برای ظهور، قشری برخورد میشود. هرچند این اعمال، حاکی از داشتن روحیة انتظار و فی نفسه ارزشمند است؛ ولی معنای صحیح آمادگی و نصرت آن حضرت در زمان غیبت، این است که مقتضیات ظهور را ایجاد کنیم و موانع را از سر راه برداریم. این اقتضائات، همان ایجاد یکپارچگی و ارادة عمومی در توجه به آن حضرت و نیازمندی به آن وجود پربرکت و درخواست جدی و دعا برای ظهور آن امام است؛ و این امر با معرفی آن وجود مقدس، به جهانیان و تبلیغ و ترویج فرهنگ سازندة انتظار، محقق خواهد شد.
پس، همة ما باید در نهضتی فراگیر، برای ظهور آن امام غریب، تلاش کنیم؛ چرا که امام کاظم(ع) فرمود: هو الطرید الورید الغریب الغائب عن اهله.
به راستی آیا وقت آن نرسیده است که محبوب دلمان را از غربت و مظلومیت در آوریم؟ آیا کسی هست که امام طرد شده و تنهای خود را یاری کند؟ آیا مردان غیرتمندی هستند که از حرم و فرزند رسول خدا(ص) دفاع کند؟ (هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله؟) آیا آزادمرد موحدی هست که مانند حرّ، دلش از خوف خدا و قیامت بلرزد و امام مظلوم خود را یای کند؟ (هل من موحد یخاف فینا؟)
ای کاش با داستان بنی اسرائیل به خودمان میآمدیم. ای کاش از ندامت و شرمندگی برادران یوسف(ع) عبرتی میگرفتیم که: «لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب». ای کاش به جهت غفلت از امام عصرمان، توبه میکردیم و به محضر عزیزش عرضه میداشتیم: «یا ایها العزیز مسنا واهلنا الضر و جئنا ببضائة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین.