دعای فرج، دوای دردهای ما است
دعای
تعجیل فرج دوای دردهای ما است، در روایت است که: در آخر الزمان همه هلاک
می شوند،« إِلاّ مَنْ دَعا بَالْفَرَجِ. » مگر کسانی که برای [تعجیل] فرج
دعا کنند.
ائمّه ی ما علیهم السّلام با این بیان خیلی به اهل ایمان و
شیعیان عنایت کرده اند تا خود را بشناسند. علامت گذاری برای آن ها است،
یعنی اگر برای فرج دعا می کنید، علامت آن است که هنوز ایمانتان پا برجاست.
دستورهای عجیب و غریب دیگر هم داده اند، زیرا در آخرالزمان گرفتاری اهل
ایمان خیلی سخت می شود به حدّی که در روایت آمده است:
« بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا. » بعد از آن که زمین از جور و ستم پر می شود.
و شاید در روایت وارد شده باشد که:
«
یُنْکِرُهُ أکْثَرُ مَنْ قالَ بإِمامَتِهِ! » « لاِءَنَّهُ یَقُوُم
بَعْدَ... ارْتِدادِ أَکْثَرِ الْقائِلِینَ بِإِمامَتِهِ. »؛ (زیرا او بعد
از... بازگشت بیشتر معتقدان به امامتش قیام می کند.)
بیشتر کسانی که
اعتقاد به امامت آن حضرت دارند، او را انکار می کنند. یعنی بیشتر مردم از
اعتقاد وایمان به امامت بر می گردند. هم چنین فرموده اند که در آخرالزمان
این دعای فرج را که دعای تثبیت در دین است، بخوانیم: « یا أللّهُ،یَا
رَحْمانُ، یَا رَحیمُ، یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ، ثَبِّتْ قَلْبی عَلی
دینِکَ. » ای خدا، ای رحمت گستر، ای مهربان، ای زیر و رو کننده ی دل ها، دل
مرا بر دینت ثابت و استوار گردان. یعنی آن مرتبه ای از ایمان را که به من
منّت نهادی، حفظ کن، نه این که مسلمان باشد و به همان باقی باشد، چون این
معنا تثبیت در دین نیست. این توسّلات، عزاداری ها، سوگواری ها و زیارت قبور
اهل بیت علیهم السّلام علامت آن است که اهل ایمان به آن ها اتّصال و
الصاق دارند و هنوز از آن ها منحرف نشده اند؛ لذا کفّار و دست نشانده های
آن ها دستور داشتند که بین مسلمانان و قرآن تا چه برسد به مساجد و تکایا و
مجالس عزا و روضه خوانی جدایی بیندازند، زیرا همه ی این ها ضدّ خواسته
های سلاطین جور بود، لذا فرمان هدم قبور یا تعطیلی مجالس روضه خوانی را
دادند. روز هشتم ماه شوّال که روز هدم قبور ائمه ی بقیع علیهم السّلام
است قاعدتا روز تعطیلی حوزه ی علمیه نجف بود، ولی ما کم کم عادت کردیم و
برای ما عادی شد.!
علّت غیبت امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف خود ماییم
سبب
غیبت امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف خود ما هستیم زیرا دستمان
به او نمی رسد، وگرنه اگر در میان ما بیاید و ظاهر و حاضر شود چه کسی او
را می کُشد؟!
آیا جنّیان آن حضرت را می کشند، یا قاتل او انسان است؟!
ما
از پیش در طول تاریخ ائمّه علیهم السلام ، امتحان خود را پس داده ایم که
آیا از امام تحفّظ، و اطاعت می کنیم، و یا این که او را به قتل می رسانیم؟!
انحطاط و پستی انسان به حدّی است که قوم حضرت صالح علیه السّلام
ناقه ی صالح را با این که وسیله ی ارتزاق و نعمت آن ها بود، پی کردند، چنان
که قرآن کریم درباه ی آن می فرماید:
«لهَا شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ
یَوْمٍ مَّعْلُومٍ»(سوره ی شعراء، آیه ی 155) یعنی، یک روز آب سهم شما باشد
و روز دیگر سهم آن. آن ناقه، یک روز آب چاه را می خورد و در عوض به آن ها
شیر می داد!
بنابراین، همان گونه که ممکن است عُقلا خزینه و انبار نعمت
خود را نابود کنند، هم چنان که ناقه ی صالح را کشتند، امکان دارد که ما
انسان های عاقل(!) نیز امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف را که
تمام خیرات از او است و از ناقه ی صالح بالاتر و پر فیض تر است برای اغراض
شخصیّه ی خود به قتل برسانیم!
در فکر آن باشیم که با حضرت غائب عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف رابطه داشته باشیم
یکی
از امور مهم بلکه از اهمّ امور این است که بدانیم چه کار کنیم تا مثل
کسانی از علما و متشرعه و صلحای تابع علما باشیم که فرج شخصی و ارتباط خاصّ
با حضرت ولی عصر عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف داشته اند، و محتاج
نبوده اند که در امور خودشان یا غیر خودشان فی الجمله عدل عمومی را خواستار
باشند. از قبیل نوّاب اربعه و علمای معاصر آن ها که مقامات و کراماتی
داشته اند که ما نداریم، به طوری که نمی توانیم بگوییم مثل آن ها هستیم.
باید مجالسی تشکیل دهیم و با رفقا و اصدقا بنشینیم و مذاکره کنیم که به چه راهی می شود به آن حضرت رسید و با آن حضرت رابطه داشت.
زیرا
بلاکلام هر فیضی به ما می رسد چه خصوصی و چه عمومی و چه داخلی و یا
خارجی، و چه جسمانی و چه روحی فقط از ناحیه ی همان یک فیض است و توجّه به
همه ی ائمّه علیهم السّلام هم به او راجع می شود؛ لذا شخصی به حضرت رسول
اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم توسّل نمود و حضرت رسول صلّی اللّه
علیه وآله وسلّم او را به فلان امام و فلان امام و در آخر به امام زمان
عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف حواله داد.