به نقل تاریخ، آنها که در کربلا راه و آب بر سیدالشهدا(ع) بستند و در روز عاشورا شمشیر بر ایشان کشیدند، مسلمان بودند و معتقد به کتاب و سنت!
عقیق: پس این چه اسلام و چه ایمانی بود که آنها را روسیاه تاریخ کرد؟ پاسخ این پرسش در گفت و گو با حجت الاسلام والمسلمین صمصام الدین قوامی، نظریهپرداز و رئیس بنیاد فقهی مدیریت اسلامی با بررسی اقسام دینداری و تشریح دینداری فصلی بیان شده است که از نظرتان میگذرد. دینداری فصلی به چه معناست و این نوع از دینداری چه کارکردها و آثاری را در پی دارد؟ این اصطلاحی است کم کاربرد، اما پرمعنا؛ گاهی این مفهوم در قالب پررنگ و مثبت استفاده میشود، همچون ایام اعتکاف، ماه محرم و ماه مبارک رمضان که تأثیرات این ایام خاص آن قدر زیاد است که مؤمنان با این فصول پیوندی خاص دارند، همچون فصول میوه دهی که درختها ثمرهشان را عرضه میکنند. برای همین است که امام خمینی (ره) فرمودند: «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگاه داشته است،» زیرا در این فصل مردم حضور بیشتر و اثرگذارتری در میدان دینداری دارند، از این رو در محرم حسینی، عزاداریهای شورانگیز و نوحهها و سخنرانیها تأثیرگذار است. با این دید، دینداری، فصلی مثبت است و در طول ۱۲ ماه سال در بازههای زمانی خاص بروز میکند، مثل حجی که سالی یک بار است و همه انتظار آن را میکشند یا رمضان و موسم روزه داری یا ایام اعتکاف. باید توجه داشت که این طبیعت دین است که ۱۲ ماه آن یک جور نیست؛ گاهی شاد است وگاه غمگین،گاه شدید است وگاه رقیق. آیا مفهوم دینداری فصلی فقط کارکرد و معنای مثبت دارد یا خیر و خروجی منفی و آسیب زا نیز دارد؟ از دیدگاه سلبی و منفی هم میتوان دینداری فصلی را بررسی کرد؛ از این روست که سیدالشهدا(ع) درباره عدهای از مسلمانان فرمودند: «اینها زمانی با دین هستند که زندگیهایشان و امرار معاش آنها ضربه نمیخورد، اما وقتی پای آزمایش به میان آید، دینداران بسیار کم میشوند.» این یعنی مردمی با این تفکر، دین را تا زمانی میپذیرند که به دنیای آنها لطمهای نخورد. به عبارت بهتر، دین تابع دنیای آنهاست و تا زمانی که اقتصاد، امنیت و معیشتشان را تأمین کند، دین را همراهی میکنند وگرنه پا پس کشیده و از متولی دین دفاع نمیکنند و غایب میشوند. این یعنی فصلی که دین، دنیا را تأمین کند، اما وقتی که نیازمند فداکاری و ایثار باشد، افراد غایب میشوند. این همان چیزی است که در کربلا رخ داد و در نتیجه آن تعداد معدودی باقی ماندند و حتی مسلم بن عقیل، سفیر و فرستاده امام (ع) را تنها گذاشتند. آیا از دینداری فصلی همین دو تعبیر برداشت میشود یا معنا و کارکرد دیگری نیز برای آن تعریف شده است؟ دیدگاه سوم این است که برخی در غیر محرم و عاشورا دیندار نبوده و کاری به عبادت ندارند، نماز نمیخوانند و روزه نمیگیرند، حتی رباخوارند و رشوه میگیرند و سوداگر و سودجو هستند، اما محرم که میشود، جلسات روضه برپا میکنند و نذری میدهند! در این دیدگاه همچون مسیحیت که دین را به روزهای یکشنبه و حضور در کلیسا محدود میکند، برای دین حد و مرز قایلند و تنها به امید آمرزش خطاهایشان، سراغ دین میآیند و در این ۱۰ روز محرم با اشک و آه و با این توهم که با یک قطره اشک از عقوبت کارهایشان رها میشوند، به جلسات عزاداری روی میآورند. البته متأسفانه گاهی این روند توسط منبریها و مداحان نیز تشویق میشود، با بیان مثالهایی همچون حر در کربلا، در حالی که او آزادهای بود که تردید داشت. خروجی و کارکرد هر یک از این برداشتها و رویکردهای سه گانه از دینداری فصلی چیست و کدام یک مؤثر و کدام یک دارای آسیبهای تخریبی است؟ دیدگاه اول مثبت است، به این معنا که میوه و ثمره ظاهری دین در این جهاد و فداکاریهاست که در محرم و صفر تجلی مییابد. همان گونه که انقلاب ما هم در محرم و صفر پیروز شد، یعنی این نوع از دینداری، زمان چیدن ثمره ایمان است و اگر این دینداران در سال ۶۱ هجری هم میبودند، امام (ع) را تنها نمیگذاشتند. اما دیدگاههای دوم و سوم منفی و ناپسند هستند، زیرا بنابر دیدگاه دوم، کارآمدی دین مشروط به دنیا و جور بودن نان و آب است، در حالی که دنیا باید تابع دین باشد نه برعکس. البته نگاه سوم بدتر از همه است که در همه ایام سال دین را کنار بگذاریم و به آن کاری نداشته باشیم، حتی به حجاب و عفاف و پاکدامنی بیاعتنا باشیم و فقط در ایام خاص به دین نزدیک شویم که متأسفانه امروز این نوع دینداری رواج دارد، همچون برخی افراد که تا صبح در هیأتها سینه میزنند، اما دین و ایمانی از آن بر نمیآید! کدامیک از این گروههای دینداران فصلی زمینه ساز وقوع واقعه کربلا و جنایاتی که علیه سیدالشهدا(ع) و خاندان و اصحابشان صورت گرفت، بودند؟ متأسفانه، دیدگاه دوم در کربلا و واقعه عاشورا حضور و بروز بیشتری داشت که به تعبیر امام (ع)، آنها عبد دنیا بودند، برای سیدالشهدا(ع) نامه نوشتند و اعلام حمایت و بیعت کردند، زیرا فکر میکردند حکومتی تشکیل میشود و ممکن است پستی بگیرند، اما بعد به همین امید به امام (ع) پشت کرده و یزید را در جنگ علیه ایشان یاری کردند و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر در رفتار آنها جایی نداشت. از این رو بود که سیدالشهدا(ع) وقتی ریزش آنها را دیدند، فرمودند: «دین معلق است بر زبان آنها مادامی که کامشان شیرین و معیشتشان زیاد شود.» این دینداران فصلی همانهایند که در سوره مبارکه جمعه نیز به آنها اشاره شده، زیرا پیامبر (ص) را در حال خواندن خطبه ترک کردند. به عنوان مثال، عمر بن سعد که عالم دینی بود، برای دنیاطلبی و به بهانه ملک ری به جنگ با امام (ع) پرداخت. او حتی تا آخرین لحظات هم کوشید شمر را باز دارد، اما نتوانست و برای دنیا او را همراهی کرد! عدهای از این نوع دینداران هم در مدینه و مکه و کوفه ماندند و برای عافیت طلبی از همراهی امام (ع) سر باز زدند. بنابراین، گروه دوم نقش بیشتری در واقعه کربلا داشتند و خنجر بر حنجر امام (ع) کشیدند و به تعبیر سیدالشهدا(ع)، دین آنها فصلی بود و مادامی که دنیایشان تأمین بود، دین را همراهی میکردند، بنابراین حتی در کربلا هم تظاهر به دینداری داشتند و نماز اقامه میکردند، به گونهای که عمر سعد بر کشتههای خود نماز خواند و وقتی که میخواست دستور حمله دهد، گفت: «ای سپاه خدا! سوار شده و به سوی بهشت روانه شوید!» و این همان راهی است که امروز داعش میرود. امروز چطور؟ کدام نوع از دینداری فصلی در جامعه ما جریان دارد؟ در هزاره سوم و حضور نسل جدید، یعنی نسل امام خمینی (ره)، گروه نخست حامیان بسیار دارد که انقلاب اسلامی ما نیز با این دینداری پیروز شد و تداوم یافت و هر روز هم بر ابعاد پیروزی آن افزوده میشود، به گونهای که در هزاره سوم، خاورمیانه میدان جهاد علیه رژیم غاصب صهیونیستی و وهابیت شده و ارتشهای مسلمان علیه ظلم جهاد میکنند. از این رو بود که امام راحل فرمودند: «مردم زمان ما از هر زمانی بهترند.»، زیرا ما در میان هشتاد میلیون ایرانی، دینداران طبقه نخست بسیار داریم که در جنگ تحمیلی بهترین حضور را داشتند. باید قدر این نسل را دانست. اینها همان نسل «یا لیتنا کنّا معک» هستند و رهبری انقلاب را تنها نمیگذارند، در فتنهها، غبارها و تیرگیها فریب نمیخورند.